ارسالها: 7118
#41
Posted: 13 Dec 2018 19:21
andishmand: ناله ام،در دامن شب های تار افتاده ام
منم چون شاخ تشنه در بهاران
تویی همچون هوای ابر و باران
💔تو زمستون داره چشمات...❤️🩹
ارسالها: 24568
#42
Posted: 13 Dec 2018 19:22
Streetwalker: باران
نه او ساخت تنها زبان را روان
کزو شد تن ناتوان با توان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 377
#43
Posted: 13 Dec 2018 19:26
نه آن بیبهره دلدارم که از دلدار بگریزم
نه آن خنجر به کف دارم کز این پیکار بگریزم
منم آن تخته که با من دروگر کارها دارد
نه از تیشه زبون گردم نه از مسمار بگریزم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
ارسالها: 24568
#44
Posted: 13 Dec 2018 19:28
Arman06: بگریزم
مردم ار بی جوهرم بینند جای شکوه نیست
تیغ تیزی بوده ام و اکنون ز کار افتاده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 377
#45
Posted: 13 Dec 2018 19:31
من خفته وشم اما بس آگه و بیدارم
هر چند که بیهوشم در کار تو هشیارم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
ارسالها: 24568
#46
Posted: 13 Dec 2018 19:32
Arman06: هشیارم
مسری است عشق! باز در آغوش گیرمش
در این سکوتِ سرخِ افق گوش گیرمش
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 377
#47
Posted: 13 Dec 2018 19:33
شمس الحق تبریزی تو روشنی روزی
و اندر پی روز تو من چون شب سیارم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
ارسالها: 24568
#48
Posted: 13 Dec 2018 19:35
Arman06: سیارم
مرا کجا کشانده ای؟ که جان نمانده در تنم
تو را چو جام شوکران به غمزه سر کشیده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 377
#49
Posted: 13 Dec 2018 19:36
مجنون ز غم لیلی چون توبه نکرد ای جان
صد لیلی و صد مجنون درجست در اسرارم
ای کاش که جای آرمیدن بودی
یا این ره دور را رسیدن بودی
ارسالها: 24568
#50
Posted: 13 Dec 2018 19:39
Arman06: اسرارم
مرا در آخرین سفر چه ساده جا گذاشتی
به زیر ابر بارشی که تا سحر کشیده ام
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند