انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 87 از 101:  « پیشین  1  ...  86  87  88  ...  100  101  پسین »

Sanai Ghaznavi | سنایی غزنوی


زن

 


رباعی شماره ۳۰۶




گه سوی من آیی از لطیفی پویان
گه عهد شکن شوی چو رشوت جویان

گه برگردی ستیزهٔ بدگویان
این درنخورد ز فعل نیکورویان




رباعی شماره ۳۰۷




آزار ترا گرچه نهادم گردن
غم خورد مرا غمم نخواهی خوردن

از محتشمی نیست مرا آزردن
تو محتشمی مرا چه باید کردن




رباعی شماره ۳۰۸




اندر دریا نهنگ باید بودن
واندر صحرا پلنگ باید بودن

مردانه و مرد رنگ باید بودن
ورنه به هزار ننگ باید بودن




رباعی شماره ۳۰۹




در بند بلای آن بت کش بودن
صد بار بتر زان که در آتش بودن

اکنون که فریضه‌ست بلاکش بودن
خوش باید بود وقت ناخوش بودن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۱۰




تا چند ز سودای جهان پیمودن
واندر بد و نیک جان و تن فرسودن

چون رزق نخواهدت ز رنج افزودن
بگزین ز جهان نشستن و آسودن




رباعی شماره ۳۱۱




ای دیده ز هر طرف که برخیزد خس
طرفه‌ست که جز با تو نیامیزد خس

هشدار که تا با تو کم آمیزد خس
زیرا همه آب دیده‌ها ریزد خس




رباعی شماره ۳۱۲




گر شاد نخواهی این دلم شاد مکن
ور یاد نیایدت ز من یاد مکن

لیکن به وفا بر تو که این خسته دلم
از بند غم عشق خود آزاد مکن




رباعی شماره ۳۱۳




فرمان حسود فتنه‌انگیز مکن
چشم از پی کشتن رهی تیز مکن

چون عذر گذشته را نخواهی باری
با من سخنان وحشت‌انگیز مکن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۱۴




تا با خودی ارچه همنشینی با من
ای بس دوری که از تو باشد تا من

در من نرسی تا نشوی یکتا من
اندر ره عشق یا تو گنجی یا من




رباعی شماره ۳۱۵




گه بردوزی به دامنم بر دامن
گه نگذاری که گردمت پیرامن

گه دوست همی شماریم گه دشمن
تا من کیم از تو ای دریغا تو به من




رباعی شماره ۳۱۶




اکنون که ستد هوای تو داد از من
گر جان بدهم نیایدت یاد از من

مسکین من مستمند کاندر غم تو
می‌سوزم و تو فارغ و آزاد از من




رباعی شماره ۳۱۷




گه یار شوی تو با ملامت‌گر من
گه بگریزی ز بیم خصم از بر من

بگذار مرا چو نیستی در خور من
تو مصلح و من رند نداری سر من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۱۸




با من شب و روز گرم بودی به سخن
تا چون زر شد کار تو ای سیمین‌تن

برگشتی از دوست تو همچون دشمن
بدعهد نکوروی ندیدم چو تو من




رباعی شماره ۳۱۹




ای چون گل نوشکفته برطرف چمن
گلبوی شود ز نام تو کام و دهن

گر گل بر خار باشد ای سیمین تن
چون گل بر تست خار بر دیدهٔ من




رباعی شماره ۳۲۰




پندی دهمت اگر پذیری ای تن
تا سور ترا به دل نگردد شیون

عضوی ز تو گر صلح کند با دشمن
دشمن دو شمر تیغ دو کش زخم دو زن




رباعی شماره ۳۲۱




ای یار قلندر خراباتی من
با من تو به بند دامن اندر دامن

من نیز قلندرانه در دادم تن
هر دو به خرابات گرفتیم وطن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۲۲




گر کرده بدی تو آزمون دل من
دل بسته نداری تو بدون دل من

گر آگاهی از اندرون دل من
زینگونه نکوشی تو به خون دل من




رباعی شماره ۳۲۳




بد کمتر ازین کن ای بت سیمین‌تن
کایزد به بدت باز دهد پاداشن

یکباره مکن همه بدیها با من
لختی بنه ای دوست برای دشمن




رباعی شماره ۳۲۴




ای شاه چو لاله دارد از تو دشمن
دل تیره و چاک دامن و خاک وطن

چون چرخ چراست خصمت ای گرد افگن
نالنده و گردان و رسن در گردن




رباعی شماره ۳۲۵




بی تیر غمت پشت کمان دارم من
دادم به تو دل ترا چو جان دارم من

پیش تو اگر چه بر زمین دارم پای
دستی ز غمت بر آسمان دارم من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۲۶




غمهای تو در میان جان دارم من
شادی ز غم تو یک جهان دارم من

از غایت غیرتت چنان دارم من
کز خویشتنت نیز نهان دارم من




رباعی شماره ۳۲۷




بختی نه که با دوست درآمیزم من
عقلی نه که از عشق بپرهیزم من

دستی نه که با قضا درآویزم من
پایی نه که از میانه بگریزم من




رباعی شماره ۳۲۸




ای بی سببی همیشه آزردهٔ من
و آزردن تو ز طبع تو پردهٔ من

بر چرخ زند بخت سراپردهٔ من
گر عفو کنی گناه ناکردهٔ من




رباعی شماره ۳۲۹




چون آمد شد بریدم از کوی تو من
دانم نرهم ز گفت بد گوی تو من

بر خیره چر آنگ ه کنم سوی تو من
بر عشق تو عاشقم نه بر روی تو من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۳۰




از عشوهٔ چرخ در امانم ز تو من
و آزاد ز بند این و آنم ز تو من

هر چند ز غم جامه‌درانم ز تو من
والله که نمانم ار بمانم ز تو من




رباعی شماره ۳۳۱




دلها همه آب گشت و جانها همه خون
تا چیست حقیقت از پس پرده و چون

ای بر علمت خرد رد و گردون دون
از تو دو جهان پر و تو از هر دو برون




رباعی شماره ۳۳۲




در جنب گرانی تو ای نوشتکین
حقا که کم از نیست بود وزن زمین

وین از همه طرفه‌تر که در چشم یقین
تو هیچ نه و از تو گرانی چندین





رباعی شماره ۳۳۴



پار ارچه نمی‌کرد چو کفرم تمکین
امسال عزیز کرد ما را چون دین

در پرورش عاشقی ای قبلهٔ چین
هم قهر چنان باید و هم لطف چنین
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۳۵




آب ارچه نمی‌رود به جویم با تو
جز در ره مردمی نپویم با تو

گویی که چه کرده‌ام نگویی با من
آن چیست نکرده‌ای چگویم با تو




رباعی شماره ۳۳۶




ای طالع سعد روح فرخنده به تو
وی صورت بخت عقل نازنده به تو

ای آب حیات شرع پاینده به تو
ما زنده به دین و دین ما زنده به تو




رباعی شماره ۳۳۸




آنی که عدو چو برگ بیدست از تو
در حسن زمانه را نویدست از تو

مه را به ضیا هنوز امیدست از تو
این رسم سیه‌گری سپیدست از تو




رباعی شماره ۳۳۹




بی آنکه به کس رسید پیوند از تو
آوازه به شهر در پراکند از تو

کس بر دل تو نیست خداوند از تو
ای فتنهٔ روزگار تا چند از تو
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۴۰




جز گرد دلم گشت نداند غم تو
در بلعجبی هم به تو ماند غم تو

هر چند بر آتشم نشاند غم تو
غمناک شوم گرم نماند غم تو




رباعی شماره ۳۴۱




ای مفلس ما ز مجلس خرم تو
دل مرد رهی را که برآمد دم تو

شد بر دو کمان سنایی پر غم تو
یا ماتم دل دارد یا ماتم تو




رباعی شماره ۳۴۲




ای بی تو دلیل اشهب و ادهم تو
اقبال فرو شد که برآمد دم تو

دیوانه شدست عقل در ماتم تو
جان چیست که خون نگرید اندر غم تو




رباعی شماره ۳۴۳




چون موی شدم ز رشک پیراهن تو
وز رشک گریبان تو و دامن تو

کاین بوسه همی دهد قدمهای ترا
وآنرا شب و روز دست در گردن تو
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۴۵




ای زلف و رخ تو مایهٔ پیشهٔ تو
وی مطلع مه کنارهٔ ریشهٔ تو

وی کشته هزار شیر در بیشهٔ تو
تو بی‌خبر و جهان در اندیشهٔ تو




رباعی شماره ۳۴۶




ای همت صد هزار کس در پی تو
وی رنگ گل و بوی گلاب از خوی تو

ای تعبیه جان عاشقان در پی تو
ای من سر خویش کشته‌ام در پی تو




رباعی شماره ۳۴۷




دل کیست که گوهری فشاند بی تو
یا تن که بود که ملک راند بی تو

حقا که خرد راه نداند بی تو
جان زهره ندارد که بماند بی تو




رباعی شماره ۳۴۸




چون آتش تیز بی‌قرارم بی تو
چون خاک ز خود خبر ندارم بی تو

بر آب همی قدم گذارم بی تو
از باد بپرس تا چه دارم بی تو
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 87 از 101:  « پیشین  1  ...  86  87  88  ...  100  101  پسین » 
شعر و ادبیات

Sanai Ghaznavi | سنایی غزنوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA