انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 88 از 101:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  100  101  پسین »

Sanai Ghaznavi | سنایی غزنوی


زن

 


رباعی شماره ۳۴۹




ای عقل اگر چند شریفی دون شو
وی دل زدگی به گرد و خون در خون شو

در پردهٔ آن نگار دیگرگون شو
با دیده درآی و بی زبان بیرون شو




رباعی شماره ۳۵۰




اندر ره عشق دلبران صادق کو
عذر است همه زاویه‌ها وامق کو

یک شهر همه طبیب شد حاذق کو
گیتی همه نطقست یکی ناطق کو





رباعی شماره ۳۵۱




باز آن پسر چه زنخ خوش زن کو
آن کودک زن فریب مردافکن کو

گیرم دل مرده ریگم او برد و برفت
آن صبر که بازماند آن از من کو





رباعی شماره ۳۵۲




ای معتبران شهر والیتان کو
تابنده خدای در حوالیتان کو

وی قوم جمال صدر عالیتان کو
زیبای زمانه بلمعالیتان کو
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۵۳




گفتی گله کرده‌ای ز من با که و مه
بهتان چنین بر من بیچاره منه

از تو به کسی گله نکردم بالله
گفتم که اگر نکوترم داری به




رباعی شماره ۳۵۵




گر بدگویی ترا بدی گفت ای ماه
هرگز نشود بر تو دل بنده تباه

از گفتهٔ بدگوی ز ما عذر مخواه
کایینه سیه نگردد از روی سیاه





رباعی شماره ۳۵۶




از بهر یکی بوس به دو ماه ای ماه
داری سه چهار پنج ماهم گمراه

ای شش جهت و هفت فلک را به تو راه
از هشت بهشت آمده‌ای در نه ماه





رباعی شماره ۳۵۷




با من ز دریچه‌ای مشبک دلخواه
از لطف سخن گفت و من استاده به راه

گفتی که ز نور روی آن بت ناگاه
صد کوکب سیاره بزاد از یک ماه
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۵۸




زین عالم بی وفا بپردازی به
خود را ز برای حرص نگدازی به

عالم چو به دست ابلهان دادستند
با روی زمانه همچنان سازی به




رباعی شماره ۳۵۹




گر تو به صلاح خویش کم نازی به
با حالت نقد وقت در سازی به

در صومعه سر ز زهد نفرازی به
بتخانه اگر ز بت بپردازی به





رباعی شماره ۳۶۱




با من دو هزار عشوه بفروخته‌ای
تا این دل من بدین صفت سوخته‌ای

تو جامهٔ دلبری کنون دوخته‌ای
این چندین عشوه از که آموخته‌ای





رباعی شماره ۳۶۲




در جامه و فوطه سخت خرم شده‌ای
کاشوب جهان و شور عالم شده‌ای

در خواب ندانم که چه دیدستی دوش
کامروز چو نقش فوطه در هم شده‌ای
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۶۳




ای آنکه تو رحمت خدایی شده‌ای
در چشم بجای روشنایی شده‌ای

از رندی سوی پارسایی شده‌ای
اندر خور صحبت سنایی شده‌ای




رباعی شماره ۳۶۴




تا نقطهٔ خال مشک بر رخ زده‌ای
عشق همه نیکوان تو شهرخ زده‌ای

طغرای شهنشاه جهان منسوخ‌ست
تا خط نکو بر رخ فرخ زده‌ای





رباعی شماره ۳۶۵




هر چند به دلبری کنون آمده‌ای
در بردن دل تو ذوفنون آمده‌ای

آلوده همه جامه به خون آمده‌ای
گویی که ز چشم من برون آمده‌ای





رباعی شماره ۳۶۶




در حسن چو عشق نادرست آمده‌ای
در وعده چو عهد خویش سست آمده‌ای

در دلبری ار چند نخست آمده‌ای
رو هیچ مگو که سخت چست آمده‌ای
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۶۷




خشنودی تو بجویم ای مولایی
چون باد بزان شوم ز ناپروایی

چون شمع اگر سرم ز تن بربایی
همچون قلم آن کنم که تو فرمایی




رباعی شماره ۳۶۹




گفتم که ببرم از تو ای بینایی
گفتی که بمیر تا دلت بربایی

گفتار ترا به آزمایش کردم
می بشکیبم کنون چه میفرمایی





رباعی شماره ۳۷۰




ای سوسن آزاد ز بس رعنایی
چون لاله ز خنده هیچ می‌ناسایی

پشتم چو بنفشه گشت ای بینایی
زیرا که چو گل زود روی، دیر آیی





رباعی شماره ۳۷۱




تا تو ز درون وفای او می‌جویی
وانگه ز برون جفای او میجویی

زان کی برهی که نیک و بد با اویی
از پنبه همی کشتن آتش جویی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۷۲




غم کی خورد آنکه شادمانیش تویی
یا کی مرد آنکه زندگانیش تویی

در نسیهٔ آن جهان کجا بندد دل
آنرا که به نقد این جهانیش تویی




رباعی شماره ۳۷۳




بیزار شو از خود که زیان تو تویی
کم شو ز ستاره کاسمان تو تویی

پیدا دگران راست نهان تو تویی
خوش باش که در جمله جهان تو تویی





رباعی شماره ۳۷۴




مردی که برای دین سوارست تویی
شخصی که جمال روزگارست تویی

چرخی که به ذات کامگارست تویی
شمسی که زنجم یادگارست تویی





رباعی شماره ۳۷۵




چون حمله دهی نیک سوارا که تویی
چون بوسه دهی ظریف یارا که تویی

در صلح شکر بوسه شکارا که تویی
در جنگ قوی ستیزه گارا که تویی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۷۶




خود ماه بود چنین منور که تویی
یا مهر بود چنین سمنبر که تویی

گفتی که برو نکوتری گیر از من
الله الله ازین نکوتر که تویی




رباعی شماره ۳۷۷




روشن‌تر از آفتاب و ماهی گویی
پدرام‌تر از مسند و گاهی گویی

آراسته از لطف الاهی گویی
تا خود به کجا رسید خواهی گویی





رباعی شماره ۳۷۸




جایی که نمودی آن رخ روح‌افزای
بنمای دلی را که نبردی از جای

ز آنروز بیندیش که بی‌علت و دای
خصمی دل بندگان کند بر تو خدای





رباعی شماره ۳۷۹




با خصم تو از پی تو ای دهر آرای
مهرافزایم گر چه بود کین‌افزای

ور تیغ دورویه کرد از سر تا پای
خود را چو کمر در دل او سازم جای
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۸۰




در عشق تو ای شکر لب روح افزای
نالان چو کمانچه‌ام خروشان چون نای

تا چون بر بط بسازیم بر بر جای
چون چنگ ستاده‌ام به خدمت بر پای




رباعی شماره ۳۸۱




خود را چو عطا دهی فراوان مستای
وز منع کسی نیز مرو نیک از جای

در منع و عطا ترا نه دستست و نه پای
بندنده خدایست و گشاینده خدای




رباعی شماره ۳۸۲




در پیش خودم همی کنی آنجابی
پس در عقبم همی زنی پرتابی

جاوید شبی بیاید و مهتابی
تا با تو غم تو گویم از هر بابی





رباعی شماره ۳۸۳




شب را سلب روز فروزان کردی
تا حسن بر اهل عشق تاوان کردی

چون قصد به خون صد مسلمان کردی
دست و دل و زلف هر سه یکسان کردی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  ویرایش شده توسط: anything   
زن

 


رباعی شماره ۳۸۴




صد چشمه ز چشم من براندی و شدی
بر آتش فرقتم نشاندی و شدی

چون باد جهنده آمدی تنگ برم
خاکم به دو دیده برفشاندی و شدی




رباعی شماره ۳۸۵




ای رفته و دل برده چنین نپسندی
من می‌گریم ز درد و تو می‌خندی

نشگفت که ببریدی و دل برکندی
تو هندویی و برنده باشد هندی





رباعی شماره ۳۸۶




ای دل منیوش از آن صنم دلداری
بیهوده مفرسای تن اندر خواری

کان ماه ستمگاره ز درد و غم تو
فارغ‌تر از آنست که می‌پنداری





رباعی شماره ۳۸۸




زان چشم چو نرگس که به من در نگری
چون نرگس تیر ماه خوابم ببری

نرگس چشمی چو نرگس ای رشک پری
هر چند شکفته‌تر شوی شوخ‌تری
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
زن

 


رباعی شماره ۳۸۹




گیرم که غم هجر وصالم نخوری
نه نیز به چشم رحم در من نگری

این مایه توانی که بر دشمن و دوست
آبم نبری و پوستینم ندری




رباعی شماره ۳۹۰




از نکتهٔ فاضلان به اندام‌تری
وز سیرت زاهدان نکونام‌تری

از رود و سرود و می غم انجام‌تری
من سوختم و تو هر زمان خام‌تری





رباعی شماره ۳۹۱




گفتی که چو راه آشنایی گیری
اندر دل و جان من روایی گیری

کی دانستم که بی‌وفایی گیری
در خشم شوی کم سنایی گیری





رباعی شماره ۳۹۳




راهی که به اندیشهٔ دل می‌سپری
خواهی که به هر دو عالم اندر نگری

در سرت همیشه سیرت گردون دار
کانجا که همی ترسی ازو می‌گذری
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
صفحه  صفحه 88 از 101:  « پیشین  1  ...  87  88  89  ...  100  101  پسین » 
شعر و ادبیات

Sanai Ghaznavi | سنایی غزنوی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA