انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 18 از 23:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  23  پسین »

Shafiey Kad Kani | شفیعی کدکنی


مرد

 


در برابر درخت

صبح زود بود
باغ پر صنوبر و
سرود بود
سینه سرخ ها در اوج ها و اوج ها
پر گشوده فوج ها و فوج ها
می زد از کران شرق
در نگاه شان
شعاع شیری سحر
موج ها و موج ها و موج ها
هر گیاه وبرگچه در آستانه ی سحر
آن صدای سبز را
زان سوی جدار حرف و صوت
می چشید
آن صدا که موسی از درخت می شنید
گر چه خویش را ز خویشتن
تکانده بودم و رها شده
باز هم در آن میان غریبه بودم و کسی
از حضور من خبر نداشت
هرچه واژه داشتم نثار کردم و درخت
لحظه ای مرا به کنه خویش ره نداد
     
  
مرد

 


مرد ایستاده است

در ساحت حضور نسیم و
نماز نور
در ساحت وقوف به زیبایی حیات
در آفتاب از پس باران کنار راه
مرد ایستاده است و
نمی خواهد
رز رهگذار خویش
بر هم زند
آرامش موقر سنجابی را
که
با خوشه ی اقاقی یا ساقه ی علف
دم لرزه می کند
می دانم
آه
هرگز
باور نمی کند کسی از من
کاین مرد
تا چند روز پیش چه می کرد
در شرق دوردست
در آفتاب از پس باران
کنار راه
مرد ایستاده است
     
  
مرد

 


تسلی

باز می گردن با دست تهی
نه پرستویی با من نه خدایی نو
نه سبویی آواز
دست هایم خالی ست
هیچ صحرایی این گونه سترون ایا
خواب دیده ست کسی ؟
گاه می گویم
غم این نیست که دستانم خالی ست
کاسه ی چشم لبریز رهایی هاست

     
  
مرد

 


نور زیتونی

از حلب تا کاشغر
میدان ظلمت بود
آن روزی
که تو خون واژه را با نور آغشتی
تو سخن را سحر کردی
در سحر
دوشیزگی دادی
آه
عاشق را همیشه بغض این غم هاست
که به قربانگاه فردای شقایق می برد
ای سبز
تو
در ظلامی
آنچنان ظالم
واژه ها را از پلیدی های تکرار تهی
با نور می شستی
نور زیتونی که نه شرقی ست نه غربی
لیکن ای عاشق
بی گمان
گنجای آوازی چنان را
در جهان
بیهوده می جستی
     
  
مرد

 


ناکجا

من و شعر وجوبار
رفتیم و رفتیم
به آنجا رسیدیم آنجا که دیگر
نه جای پای کس بود
و نه آشنا بود
درختان به ایین دیگر
و مرغان به ایین دیگر
صدایی که می آمد از دور
صدای خدا بود
رها بود
به هنگام پرواز
از روی باغی به باغی
کسی زیر بال پرستو و پروانه ها را
نمی کرد تفتیش
شقایق
ز طوفان نمی گشت خاموش
چراغش همیشه پر از روشنا بود
نمی دانم آنجا کجا بود
نمی دانم آنجا کجا بود

     
  
مرد

 


بار امانت

آن صداها به کجا رفت
صداهای بلند
گریه ها قهقه ها
آن امانت ها را
آسمان آیا پس خواهد داد ؟
پس چرا حافظ گفت
آسمان بار امانت نتوانست کشید
نعره های حلاج
بر سر چوبه ی دار
به کجا رفت کجا ؟
به کجا می رود آه
چهچه گنجشک بر ساقه ی باد
آسمان آیا
این امانت ها را
باز پس خواهد داد ؟

     
  
مرد

 


سفرنامه

1
از یادها برهنه و در بادها دوان
همپای و پویه نفس گرم آهوان
می کوچم از رهایی در چشم کوچه ای
کانجا سراچه ها همه لبریز هجرت اند
و آواز را به خاک فرو رفته زانوان
خاموش مانده بودم یک چند
زیرا
از خشم
در شعرهای من
دندان واژه ها
به هم افشرده می شد
آه
ناگاه
ترکید بغض تندر
در صبر ابرا
پاشید خون صاعقه
بر سبزه ی جوان
جایی که نان گرسنه شد و آب تشنه زیست
شمشیر در نخاع سحرگه نهاده اند
در جاده های صبحدم
این جمع جادوان
2
در لحظه ای که کج شد فریاد ها
همه
در زیر ثقل شب
ناگاه
برگ لاله برون آمد از محاق
آن گاه
دیدم
مشتی طلوع کامل بر آبها روان
     
  
مرد

 


پژواک

ه پایان رسیدیم اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پرها
نکردیم پرواز
ببخشای
ای روشن عشق بر ما
ببخشای
ببخشای اگر صبح را
ما به مهمانی کوچه
دعوت نکردیم
ببخشای
اگر روی پیراهن ما
نشان عبور سحر نیست
ببخشای ما را
اگر از حضور فلق
روی فرق صنوبر
خبر نیست
نسیمی
گیاه سحرگاه را
در کمندی فکنده ست و
تا دشت بیداری اش می کشاند
و ما کمتر از آن نسیمیم
در آن سوی دیوار بیمیم
ببخشای ای روشن عشق
بر ما ببخشای
به پایان رسیدیم
اما
نکردیم آغاز
فرو ریخت پر ها
نکردیم پرواز
     
  
مرد

 
مثل درخت در شب باران

دیباچه
نمازی در تنگنا
مزمور عشق
باغ میرا
جرس
سوره روشنایی
از خلیج شب
آبی
سرود
مناجات
نامیدن
از لحظه های آبی 1
از لحظه های آبی 2
این کیمیای هستی
جوانی
در پرسش از شکوفه بادام
تردید
خنیای خاک
ژانویه
از زبور تنهایی
در اقلیم بهار 1
در اقلیم بهار 2
در اقلیم بهار 3
در اقلیم پاییز
دو چهره درخت
بهار عاریتی
چند غزل
حتی به روزگاران
زمزمه 1
زمزمه 2
زمزمه 3
چند رباعی
     
  
مرد

 


دیباچه

مثل درخت در شب باران به اعتراف
با من بگو بگوی صمیمانه هیچ گاه
تنهایی برهنه و انبوه خویش را
یک نیم شب
صریح
سرودی به گوش باد ؟
در زیر آسمان
هرگز لبت تپیدن دل را
چون برگ در محاوره ی باد
بوده ست ترجمان ؟
ای آن که غمگنی و سزاوار
در انزوای پرده و پندار
جوبار را ببین که چه موزون
با نغمه و تغنی شادش
از هستی و جوانی
وز بودن و سرودن
تصویر می دهد
بنگر به نسترن ها
بر شانه های کوته دیوار
زان سوی بید ها و چناران
آنک شمیم صبح بهاران
بهتر همان که با من
خود را به ابر و باد سپاری
مثل درخت در شب باران
     
  
صفحه  صفحه 18 از 23:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  23  پسین » 
شعر و ادبیات

Shafiey Kad Kani | شفیعی کدکنی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA