انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 4 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  20  21  22  23  پسین »

Shafiey Kad Kani | شفیعی کدکنی


مرد

 


سفرنامه ی باران

آخرین برگ سفرنامه ی باران
این است
که زمین چرکین است
     
  
مرد

 


با آب

1
شب
رودخانه
با کلماتی که گاه گاه
آموخت از مکالمه ی ابر و دره ها
آهنگ روستایی و سیال آب را
پرداخت در ستایش گل های شرم تو
وینک
هر جویکی
که می گذرد از کنار من
آن نغمه ی نواخته ی عاشقانه را
تکرار می کند
2
شعر روان جوی
صمیمی شد انچنانک
در گوش من
به زمزمه
تکرار می شود
همچون ترانه های خراسانی لطیف
در کوچه های کودکی من
چندان زلال و ژرف و برهنه ست
کاینک به حیرتم
کاین شعر عاشقانه ی پر شور و جذبه را
باران سروده است
یا من سروده ام ؟
3
من چون درخت معجز زردشت
چون سرو کاشمر
با شاخ و برگ سبز بهاران
قد می کشم به روشنی صبح
از سایه های رودکناران
من آن نیم که بودم
این لحظه دیگرم
در خویش می سرایم دریا و صبح را
تا رودخانه ی سخن نرمساز تو
این گونه شاد
می گذرد از برابرم
4
باران
چندان زلال شعر تو امشب
ایینه تصور و تصویر من شده ست
کاینک
به هر چه عشق و ترانه ست
دیوان خویش رابه تو تقدیم می کنم
     
  
مرد

 


کوچ بنفشه ها

در روزهای آخر اسفند
کوچ بنفشه های مهاجر
زیباست
در نیم روز روشن اسفند
وقتی بنفشه ها را از سایه های سرد
در اطلس شمیم بهاران
با خاک و ریشه
میهن سیارشان
در جعبه های کوچک چوبی
در گوشه ی خیابان می آورند
جوی هزار زمزمه در من
می جوشد
ای کاش
ای کاش آدمی وطنش را
مثل بنفشه ها
در جعبه های خاک
یک روز می توانست
همراه خویشتن ببرد هر کجا که خواست
در روشنای باران
در آفتاب پاک
     
  
مرد

 


راستی ایا



باید از رود گذشت
باید از رود
اگر چند گل آلود
گذشت
بال افشانی آن جفت کبوتر را
در افق می بینی
که چنان بالابال
دشت ها را با ابر
آشتی دادند ؟
راستی ایا
می توان رفت و نماند
راستی ایا
می توان شعری در مدح
شقایق ها خواند ؟
     
  
مرد

 


از دور ' در ایینه

ابری که بر آن دره ها
خاموش می بارد
سیلاب تندش
خواب شهر خفتگان را نیز
آشفته خواهد کرد
هر دور در ایینه نزدیک است
وقتی تو
گلهای زمستان خواب گلدان را
در لحظه ای که عمر را بر آب می دیدند
بردی کنار پنجره
بر سفره ی اسفند
صبحانه
با نور و نسیم کوچه
مهمان سحر کردی
آن ساقه های سرد افسرده
پشت حصیر ساکت پرده
هرگز
اعجاز دستان تو را
در خواب می دیدند ؟
     
  
مرد

 


در چار راه رنگ بازی ها

زیباترین رنگ ها سبز است
باغ بهاران صبح بیداران
آرامش و شرم سکوت شسته ی صحرا
اندیشه ی معصوم گل ها
در بهاران در شب باران
زیباترین رنگ ها سبز است
وقتی که من سوی تو می ایم
از ارتفاع لحظه های شوق
یا ژرفنای تلخ و تار صبر
در پیچ و خم های خیابانهای
غرق ازدحام آهن و پولاد
زیباترین رنگ ها سبز است
در چار راه رنگ بازی ها
وقتی که من سوی تو می ایم
زیباترین رنگ ها سبزاست
پیغمبر دیدار
با وحی و الهام سعادت یار
بخت بلند و طالع بیدار
     
  
مرد

 


چشم روشنی صبح

در منزل خجسته ی اسفند
همسایه ی سراچه ی فروردین
با شاخه های ترد بلوغ جوانه ها
باران به چشم روشنی صبح آمده ست
زشت است اگر که من
یار قدیم و همدم همساغر سحر
در کوچه های خامش و خلوت نجومیش
یا
با جام شعر خویش
خوش آمد نگویمش
     
  
مرد

 


شب درکدام سوی سیه تر

شب های اندلس
شب های قرطبه
شبهای شاعران اسارت
شبهای نیل چهر
شبهای تیره ای که نمی دانم
پستانک کدام ستاره
تاریکی شما را
این گونه شیر می دهد از مهر
ای راویان وحشت و ظلمت
در مادرید زیبا
در مادرید روشن
ایا
آفاق آسمان شمایان
امروز ' تنگ تر
یا آسمان من ؟
در بسته پای خسته سحرگاه بی کلید
در توس در نشابور
در ری
شب تیره تر نماید
یا در فضای قرطبه
در خواب مادرید ؟
     
  
مرد

 


درخت روشنایی

تو درخت روشنایی گل مهر برگ و بارت
تو شمیم آشنایی همه شوق ها نثارت
تو سرود ابر و باران و طراوت بهاران
همه دشت انتظارت
هله ' ای نسیم اشراق کرانه های قدسی
بگشا به روی من پنجره ای ز باغ فردا
که شنیدم از لب شب
نفس ستاره ها را
دلم آشیان دریا شد و نغمه ی صبوحم
گل و نگهت ستاره
همه لحظه هام محراب نیایش محبت
تو بمان که جمله هستی به صفای تو بماند
شب اگر سیاه و خاموش چه غم که صبح ما را
نفس نسیم به چراغ لاله آذین
به سحر که می سراید ملکوت دشت ها را
اگر این کبود خاموش سراچه ی شیاطین
تن زهرگین به گلبرگ ستارگانش آراست
و گرم نسیم این شب
به درنگ نیلگون خواند
به نگاه آهوان
بر لب چشمه سار سوگند
که نشنوم حدیثی
چه سپیده های رویان
که در آٍتین فرداست
بهل ای شکوه دریا که ز جو کنار ایام
ننهد به باغ ما گام سرود جویباران
چو نگاه روشنت هست چه غم که برگ ها را
به سحرگهان نشویند به روشنان باران
به ستاره برگ ناهید
نوشتم این غزل را
که برین رواق خاموش
به یادگار ماند
ز زبان سرخ آلاله شنیدم این ترانه
که اگر جهان بر آب است
ترنم تو بادا و
شکوه جاودانه
     
  
مرد

 


در شمیم صبح

در دور دست آمدن روز
شعر بلند و روشن بیداری
تضمینی از ترانه ی شیرین جویبار
ترجیع یک درخت صنوبر
با واژه های سیره و سارش
همواره در ترنم
با صخره های قافیه ای استوار
آفاق می سراید
شعری برای تو
شعری برای من
و یک هجای روشن خونرنگ
گاه گاه
در شعر او
به شادی
تکرار می شود
اینک تمام شعر
در ذهن آب و آبی مشرق
صبح آمده ست و
هستی بیدار می شود

     
  
صفحه  صفحه 4 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  20  21  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

Shafiey Kad Kani | شفیعی کدکنی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA