شعر و ادبیات

شعر و ادبیات

صفحه

صفحه 53 از 55: « پیشین 1 ... 52 53 54 55 پسین »

Masud Sa'd Salman | مسعود سعد سلمان

ارسالها: 2910

#521 Posted: 10 Aug 2014 19:38

از دل بدم آتشی برانگیخته ام
وز دیده به جای آب خون ریخته ام
با عشق تو جان و دل درآمیخته ام
نتوان جستن که محکم آویخته ام
********* *********
امروز در این حبس من آن ممتحنم
کز خواری کس گوش ندارد سخنم
در چندین سنگها در این که که منم
از بی سنگی گوز به دندان شکنم
********* *********
بر دیده خیال دوست بنگاشته ام
دیدار بر آن خیال بگماشته ام
هر مرحله ای که رخت برداشته ام
صد حوض ز آب دیده بگذاشته ام
********* *********
تا روز همه شب از هوس بیدارم
تا شب همه روز در غم و تیمارم
یارب تو نکو کن که تبه شد کارم
دانم که کنی اگر چه بد کردارم
********* *********
لرزان ز بلا چو برگ داند یارم
وآنگاه همی به برگ خواند کارم
اشگی که همه تگرگ راند بارم
عمری که همی به مرگ ماند دارم

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#522 Posted: 10 Aug 2014 19:42

گفتی خبرت کنم کسی بفرستم
با دل گفتم ز انده دل رستم
من دل همه بر وعده خوبت بستم
شادم کن اگر سزای شادی هستم
********* *********
عمری بدو کف دو رخ نگارا خستم
نومیدی جان به درد دل در بستم
اکنون ز نشاط وصل تو برجستم
از پای درافتم ار نگیری دستم
********* *********
هر جا که ز فضل پیشگاهی است منم
و آن کو یک تن شها سپاهی است منم
گر دعوی ملک را گواهی است منم
گر بر سخن از قیاس شاهی است منم
********* *********
هر جای که آتش نبردیست منم
بر هر طرفی که تیره گردیست منم
آن شیر که در صورت مردیست منم
پس چون که به هر جای که دردیست منم
********* *********
آن مرد که در سخن جهانیست منم
آن گوهر قیمتی که کانیست منم
آن تن که سرشته از روانیست منم
آن گو که سرا پای زبانیست منم

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#523 Posted: 10 Aug 2014 19:53

از خود به تو من بتا گمانها دارم
وز کرده خویش داستانها دارم
اندر سر صحبت تو جانها دارم
بر مایه عشق تو زیانها دارم
********* *********
ای جان جهان تا خبرت یافته ام
دل را همه در رهگذرت یافته ام
پنداری بی درد سرت یافته ام
نه نه که به خون جگرت یافته ام
********* *********
روزان و شبان در آن غم و تیمارم
کاسرار تو را چگونه پنهان دارم
دل خون شد و خون ز دیدگان می بارم
بینند ز خون دل همه اسرارم
********* *********
از بلبل نالنده تر و زارترم
وز زرد گل ای نگار بیمارترم
از شاخ شکوفه سرنگون سازترم
وز نرگس نوشکفته بیمارترم
********* *********
با ناله همی چو ابر بهمن گریم
هر لحظه همی هزار دامن گریم
با روشن دل تیره شبان من گریم
چون شمع ز دل ز دیده بر تن گریم

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#524 Posted: 10 Aug 2014 20:14

چنگم به چهار شاخ زد پیراهن
چنگست مگر چهار شاخ از آهن
در اشک چهار شاخ آن شاخ سمن
شد باز چهار شاخ کفته رخ من
********* *********
سر کردمت ای نگار چون تو سر من
گه گه به سخن چرب کنی بی روغن
وین نیست عجب ای صنم پسته دهن
گر پسته دهن بود همه چرب سخن
********* *********
چون گل ز غمت دریده ام پیراهن
چون لاله بیالوده ام از خون رخ و تن
چون شاخ بنفشه سرنگون باشم من
ترسم که بسی عمر نیابم چو سمن
********* *********
هر شب که تو را نبینم ای شاخ سمن
خواهم که مرا کفن بود پیراهن
آن روز که دیدار تو را بینم من
از شادی وصل دیده خواهم همه تن
********* *********
در سمجی چون توانم آرامیدن
کز تنگی آن نمی توان خسبیدن
یارب که همی به چشم خواهم دیدن
جایی که در او فراخ بتوان دیدن

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#525 Posted: 10 Aug 2014 20:18

تا خسته دل مرا بریده ست ز تن
دارم گله هاش را چو شمشیر سخن
لیکن چکنم گفت نمی یارم من
کان پسته دهن کرد مرا بسته دهن
********* *********
آنکو گوید هست قضا تیشه من
یک شاخ نتابد زدن از بیشه من
اندیشه شده ست از جهان پیشه من
کس را نبود طاقت اندیشه من
********* *********
با خود گفتم که من عیال تو شدم
او گفت که من ضامن مال تو شدم
ای آن که ثناگوی کمال تو شدم
بیشم نکنند چون نهال تو شدم
********* *********
دیده همه شب ز خواب خوش بردوزم
بر تن گریم چو شمع و از دل سوزم
از آرزوی خیال جان افروزم
در آرزوی خواب شبی تا روزم
********* *********
هر گه که تو را به رهگذاری بینم
از سایه ت بر زمین نگاری بینم
از رشگ دلم چو کفته ناری بینم
گر با تو جز از سایه ت یاری بینم

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#526 Posted: 10 Aug 2014 20:19

آنم که اگر به خلد جایی سازم
حورالعین را کشید باید نازم
رضوان سبک ار پیش نیاید بازم
بر تابم روی و سوی دوزخ تازم
********* *********
در تاریکی ز بس که می بنشینم
در روز چو شب پرک همی بد بینم
باشد چو شب ار خوابگهی بگزینم
از پهلو و دست بستر و بالین
********* *********
من بستر برف و بالش یخ دارم
خاکستر و یخ پیشگه و بخ دارم
چون زاغ همه نشست بر شخ دارم
در یکدو گز آب ریزو مطبخ دارم
********* *********
از هر چه بگفته اند پندی دارم
وز هر چه بگفته ام گزندی دارم
گه بر گردن چو سگ کلندی دارم
بر پای گهی چو پیل بندی دارم
********* *********
سیراب گلابی تو بر آتش خارم
دو دست دمم که جز به آتش نارم
نشگفت ز بس که در دل آتش دارم
کز دیده چو شمع اشک آتش بارم

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#527 Posted: 10 Aug 2014 20:33

آنی که جهانی ز تو سامان گیرد
اقبال تو را سپهر در جان گیرد
بس زود ملک جهان خراسان گیرد
وایران ملک تو ملک ایران گیرد
********* *********
شاها ملکا جهان به فرمان تو باد
ملک تو شکفته باغ و بستان تو باد
شمشیر تو در دست تو برهان تو باد
رحمت همه بر دل و تن و جان تو باد
********* *********
گردون شرف و جاه در انگشت تو دید
کآن خاتم ناگاه در انگشت تو دید
صد مشتری و ماه در انگشت تو دید
کانگشتری شاه در انگشت تو ديد
********* *********
شاها ملکا همه ثناگوی تواند
خوشخو ملکی فتنه خوشخوی تواند
یک شهر به جان و دل هوا جوی تواند
باز آی که در آرزوی روی تواند
********* *********
گردون همه در بند گرانم دارد
از بهر چه را همی چنانم دارد
از چشم جهان همی نهانم دارد
در آرزوی روی جهانم دارد

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#528 Posted: 11 Aug 2014 08:24

ای شمع شدم به عشق پروانه تو
خوانند مرا به شهر دیوانه تو
امروز منم ز خویش و بیگانه تو
تن تافته چون رشته یکدانه تو
********* *********
صالح پس ازین طرب نباید بی تو
شاید که ز دل طرب نزاید بی تو
جان در تن من بیش نپاید بی تو
خود جان پس ازین کار نیاد بی تو
********* *********
سلطان ملک اقبال عنان داد به تو
درهای نشاط شاه بگشاد به تو
گشته ست زمانه نیک دلشاد به تو
تا حشر زمانه همچنین باد به تو
********* *********
ای شاه بترس از آنکه پرسند از تو
جایی که تو دانی که نترسند از تو
خرسند نه ای به پادشاهی ز خدای
پس چون باشم به بند خرسند از تو
********* *********
ای نای تو را نقل و می روشن کو
با تو طرب طبع و نشاط تن کو
گر تو نایی لحن خوشت با من کو
چون نای تو را دریچه و روزن کو

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#529 Posted: 11 Aug 2014 08:29

نورست ای ماه حسن سرمایه تو
پیرایه تو پست کند پایه تو
ابرست غبار بر تو پیرایه تو
پیرایه چه بندد به تو بر دایه تو
********* *********
هر جان که بود برتر از آن باشی تو
بخریده امت به جان گران باشی تو
هر جای مرا به جای جان باشی تو
ای دوست به جان نه رایگان باشی تو
********* *********
آنی که بری دست نیازد با تو
در خوبی همعنان که بتازد با تو
خون گردد خون چو دل بسازد با تو
جز جانبازی عشق نبازد با تو
********* *********
دل بست شود چو سرفرازد با تو
تن بگدازد که در گدازد با تو
بی ساز شود هر که بسازد با تو
نا باخته باید آنکه بازد با تو
********* *********
روزم تیره ست از آن رخ مهوش تو
عیشم تلخست از آن لبان خوش تو
هستم صنما تا بشدم از کش تو
دلخسته تر از گوهر گوهر کش تو

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

ارسالها: 2910

#530 Posted: 11 Aug 2014 08:42

دیدی که غلام داشتم چندان من
پرورده ز خون دل چو فرزندان من
در جمله از آن همه هنرمندان من
تنها ماندم چو غول در زندان من
********* *********
زاری و دعا کن به سحرگاه ای تن
توفیق و سداد و راستی خواه ای تن
گر کژ بروی به خدمت شاه ای تن
برخورداری مبادت از چاه ای تن
********* *********
مشک از سر زلفین تو بویم پس ازین
گرد در تو بدیده پویم پس از این
پیوسته رضای تو بجویم پس ازین
جز با تو حدیث کس نگویم پس ازین
********* *********
بگشای چو گل به وعده راست دهن
ور نه ز تو چون لاله کنم پیراهن
دعوی دلست با توام بند مزن
وآنک در حکم عشق و اینک تو و من
********* *********
امروز منم تفته دل و رفته روان
تلخم شده زندگانی اندر زندان
وآنچ انده کرد مر مرا بر دل و جان
بر شیران کرد ضرب سلطان جهان

دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…

صفحه

صفحه 53 از 55: « پیشین 1 ... 52 53 54 55 پسین »

شعر و ادبیات

شعر و ادبیات /

Masud Sa'd Salman | مسعود سعد سلمان

این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

DMCA/Report Abuse (گزارش) | News | Rules | How To | FAQ | Moderator List | Sexy Pictures Archive | Adult Forums | Advertise on Looti

Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites