ارسالها: 285
#31
Posted: 20 Aug 2012 04:26
چوپان دروغگو
یک روده ی راست گرچه در چوپان نیست
این دهکده جز حقیقتی پنهان نیست
در گله ي گرگ هاي باران ديده
چوپان دروغ گو شدن آسان نيست !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#32
Posted: 20 Aug 2012 04:27
رس
شاعر از شعر های آینده
مجرم از ارتکاب می ترسد
هرکسی در حیاتش از چیزی
ماهی من از آب می ترسد !
در شبی که من و تو ما باشیم
خواب از تخت خواب می ترسد
مولوی تا سحر گرفتار است
شمس از آفتاب می ترسد !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#33
Posted: 20 Aug 2012 04:28
لب روی لب گزیدم و دندانه دوختم
لب روی لب گزیدی و دندانه دوختی
در چشم های عشق غریبانه سوختی
هی ذره ذره آب شدی زیر خاک ها
پیدا شدی میان تن بی پلاک ها
با كوله بار خسته و جاني گذشتنی
برگشتی از مسافرتی برنگشتنی
آیینه در مقابل آیینه ها شدی
در قاب عکس کوچک یک خانه جا شدی
یک استخوان جمجمه در شیشه های شهر
در معرض نمایش اندیشه های شهر
بر دوش من گذاشته باری ثقیل را
هی مژده می دهند به تو سلسبیل را
ای بستری ترین پدر آسمانی ام
خاکستری ترین پدر آسمانی ام
رفتی و بعد پشت سرت پل زدی که چه؟
درچشمهای من به خودت زل زدی که چه !؟
ناوی که چشم های مرا غرق کرده است
انبارهای اسلحه اش فرق کرده ست
روحم تنم تمام حواسم گلوله است
حتی نوشته های لباسم گلوله است !!!
امواج می رسند به من، سنگرم تویی
دراین سکوت کاوه آهنگرم تویی
لب روی لب گزیدم و دندانه دوختم
چون عقل در برابر دیوانه سوختم
هی ذره ذره آب شدم روی دست ها
پیدا شدم میان خیابان پرست ها
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#34
Posted: 20 Aug 2012 04:28
تو خدا را خواب می دیدی من امّا نیچه را
تا سلیمانم شدی افتادم از حس و نفس
زیر پایم پهن کردی مدتی قالیچه را
بعد از آن دیگر ندیدم از تو حتی نامه ای
داشتم هر روز و شب احساس یک بازیچه را
من هزار و سیـصد و هفتاد بار عاشق شدم !
تو ولی یک بار هم از من نپرسیدی : چرا !؟
ما دو تا یک فرق کوچک! ( نیمه شب ها ) داشتیم
تو خدا را خواب می دیدی من امّا نیچه را !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#35
Posted: 20 Aug 2012 04:29
زخم های شور
نه حرص و جوش نه غم از قیافه ی زشتم
بگو به آینه من البعد ، گرد خواهد خورد!
حساب کن همه ی زخم های شورم را
که در مواقع فوری به درد خواهد خورد!
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#36
Posted: 20 Aug 2012 04:29
باز کم است
نیل! غم را اگر ابراز کنی باز کم است
آه ! موسی تو هم اعجاز کنی باز کم است
زندگی فرش وسیعی است که خود بافته ای
هرچقدر از گره اش باز کنی باز کم است !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#37
Posted: 20 Aug 2012 05:23
حضرت مرگ
با ساز چه کردیم که با سوز بمیریم
بی حاصل و کت بسته و لب دوز بمیریم
ای حضرت مرگ اشتباهی شده انگار
ما زنده نبودیم که امروز بمیریم !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#38
Posted: 20 Aug 2012 05:23
معترف
سرمایه ی چند صد سده ما هستیم
آواره ترین دهکده ما هستیم
من معترفم از طرف انسان ها
دزدی که به کاهدان زده ما هستیم !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#39
Posted: 20 Aug 2012 05:24
ندیدی انگار
هوهو هوهو ، ریش ندیدی انگار
پس کوچه و درویش ندیدی انگار
ناجور نگاه می کنی هم زنجــیـر
دیوانه تر از خویـــش ندیدی انگار
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#40
Posted: 20 Aug 2012 05:24
تو کجا عشق کجا
هرروز همینی تو کجا عشق کجا !؟
منفورترینی تو کجا عشق کجا !؟
«آدم» نتوانست که عاشق باشد
ای سیب زمینی ! تو کجا عشق کجا !؟
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.