ارسالها: 285
#41
Posted: 20 Aug 2012 05:25
عشق در به در
عشقی که همیشه در به در می گردد
مزدش لب خشک و چشم تر می گردد
باران تو از لطف خدا می آید
باران من از مدرسه برمی گردد !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#42
Posted: 20 Aug 2012 05:26
باد و رخت
1-
روز
مادر با درخت ها قرارداد بست
« باد ، رخت ها را نبرد»
قرار دادی با بندهای محکم !
شب
دهان خانه را بستند
چشم هایش را هم ...
2-
روزباد ، رخت ها را برده بود
مادر با درخت ها کاری نداشت
حتی با بندهای پاره !
شب
دهان خانه باز مانده بود
چشم هایش هم ...
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#43
Posted: 20 Aug 2012 05:27
گاهی ممکن است
بابای خانه را غم نان پیر کرده است
نانی که تکه تکه مرا سیر کرده است
از سفره ای که بی پدرم کرده ، روز ها
از چشم های خیره به در ، از هنوز ها
فهمیده ام پرنده شدن در خیال هاست
هی فکر می کنی به غذایی که سال هاست
وقتی که اشتهای تو پرواز می کند
مادر نشسته است ، تو را ناز می کند
یعنی بخواب خوشگلکم وقت شام نیست
رویایمان ، کبوترمان روی بام نیست
امشب بخواب و گرم خودت باش و با خدا
در بخت ما نوشته که یا پول ، یا خدا !
بغضم گرفته ،خواب پریدن ، ندیدنی است
تصویر آه و حسرت و بابا کشیدنی است !
آهی که من به دار خودم فکر میکنم
دارم به انفجار خودم ... فکر می کنم
پروانه ام به آتش تان نه! نمی رسد
این دست ها به دامن تان نه! نمی رسد
کوتاه می شود همه جا نردبان من
همسایه های خانه ی بی سایبان من !
شاید زمانه دست مرا پینه بسته است
ناعادلانه قلب خدا را شکسته است
اما امید من به همان روز آخر است
روزی که کفه های ترازو برابر است
روزی که ممکن است ، که بی آبرو شوید
با چشم های مادر من ، رو به رو شوید !
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#44
Posted: 20 Aug 2012 05:29
tHe EnD
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.