ارسالها: 285
#91
Posted: 20 Aug 2012 11:38
در می زنند
در می زنند
کسی
کسانی
که تنهایی شان بر دوش و
فراخ حوصله شان تنگ
من خسته ام
لبالب از میل عمیق
فروشدن در خویش
در می زنند
کسیکسانی
کلید قفلهای جهان را
به آب های رفته سپردم
من خسته ام از گشودن درهای بی دلیل
از دیدن و
شنیدن و
گفتن
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#92
Posted: 20 Aug 2012 11:39
رو به رو
منسوخ باد
بی تو
ننگ و عشق و ضیافت
رو به رویم بنشین
اگر نه بی تو
رو به روی کدام قبله ؟
چه نغمه ای ؟
از
گلوی کدام بریده ؟
رو به رویم بنشیناگر چه مرا جسارت نیست
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#93
Posted: 20 Aug 2012 11:39
سایه
دیر کرده ای
تلخ و تیره پشت می کنم به آفتاب
نور می وزد
و سایه پرت می شود به جلو
سایه ام
مرا کشان کشان به خانه می
برد
میان راه ، سوت می زند
و گاه گاه پرده ای کنار می رود
میان راه ، سیب های پرت می خردحساب می کند
چه قدر مانده نور ؟
چه قدر مانده شوق ؟
و موقعی که لب به خنده باز می کنم
خدای من
چه قدر سایه ذوق می کند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#94
Posted: 20 Aug 2012 11:39
سمفونی
دمی
می دمی
انسانی می شوم
با ریه هایی کوچک
انباشته از نفس هایت
من بعد
هر واژه ای که می پرد از دهانم
تحریر شکوهمند نتی است
از سمفونی سیال قلبت
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#95
Posted: 20 Aug 2012 11:39
شعر
رویای تصرف سبزینه ی کلمه ای است
در ذهنت
و لذت تحریرش
از گلویت
کلمه ای که درخت می شود
و آواز آوند هایش را
پرنده در منقار کوچکش
تقطیع می کند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#96
Posted: 20 Aug 2012 11:40
فال قهوه
به خانه می دوم
می دوم و تمام راه
پر از طنین ناقوس صدای زنی فال قهوه فروش از محله ی جلفاست
می دوم و می دوم تا به یاد بیاورم
شعر کودکانه ای را : دویدم و دویدم
سر کوهی رسیدم
دو تا خاتونو دیدم
یکی به من نون داد
یکی به من شراب داد
حالا هروله می روم
سرمست
و خانه دور می شود
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#97
Posted: 20 Aug 2012 11:40
فرصتی برای درخشیدن
تصمیم من به زاده شدن بود
کلام ناشناسی بودم
در ترانه ی مادرانه ای
آرزویی مسکوت
در بیدار خواب شاعرانه
ای
تلاش من
به زاده شدن بود
در فرصتی برای درخشیدن
مابین انزوای دو بی نهایت تاریک
حالا
در داستان خودم
شکل بسته ام
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#98
Posted: 20 Aug 2012 11:40
کنار نام خودت
بنویس
خاطرات آینده را
و مقدر کن احتمال دیدارمان را
در قیامتی نزدیک
طوری که هیچ یادم نیامده باشد
طوری که هیچ یادت نیامده باشد بنویس
نام کوچکم را بزرگ
درست کنار نام خودتو در خاطرات آینده
مصور کن
آفتاب بمانی
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#99
Posted: 20 Aug 2012 11:41
لطفا شماره مجنون
می روم رو به روی آیینه
با مدادهای رنگی ام و
این خطوط کمرنگ زیبایی ازلی و
چند لحظه بعد
الو ! تلفنچی ؟
لطفا شماره ی مجنون
خانم ! خوابتان بخیر
خطوط ارتباطی مان
با زمین و آسمان قطع است
الو ، الو ، الومی خواهی دوباره عاشقم شوی یا
نه نه نه
حالا لیلای آیینه رو به روی چشمان حیرتم
تکه تکه تکه خرد می شود
و من کهرسم توبه نمی دانم
می روم رو به روی آیینه ای دیگر
تا با مدادهای رنگی ام
از خطوط کمرنگ زیبایی ازلی
چیزی بگویم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.