ارسالها: 285
#41
Posted: 20 Aug 2012 11:00
رویا
جهنم بیداری ام ای کاش
خوابی بود
و تو آرام آرام
بیدارم می کردی و می گفتی
رؤیا رؤیا
تمام آبهای روان
ارزانی آتشت
قطره ای بنوش
بیدارم نمی کنی ؟
آبدیگر هزار پا گذشته از سر خوابم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#42
Posted: 20 Aug 2012 11:00
در پاکتی درگشوده
در پاکتی درگشوده
برایت مشتی سلام و بوسه فرستادم
با اندکی هوای نیالوده
و چن قطعه عکس نان برای تبرک
که پشتشان نوشته ام
آیا دوباره می بینمت ؟
آیا هنوز
وقتی که می دوم
دلت هوای شانه های مرا دارد ؟
آیا هنوز بر این عقیده ای کهدو دو تا مساوی چار است ؟
و هیچ قصد توبه نداری ؟
ناچارم برایت دعا کنم
از فرط عشق بمیری
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#43
Posted: 20 Aug 2012 11:00
اعتراف
راه بریده ام
آری
سفره ی بی رونق کودکانم را
گوشه نانی شکسته ام
از برادران ناتنی خویش
من سینه ای ندریده ام
من گردنی نشکسته زبانی نبریده ام
گرده ای فقط
که کودکان سال خمپاره
قاتق قحطی کنند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#44
Posted: 20 Aug 2012 11:00
زندگی : داستانی برای اجرا
داستانی برای اجرا
در مکانهای نامعین و زمان های لایتناهی
کلید می خورد
با پلان جرقه ای در ذهن و
بارقه ای در چشم
و صدای واضح تاپ تاپ
در متن سایه ی روشن آغاز
آغازی آغشته به توأمان شادی و اندوه
تا رقم زدن رؤیاهایت
در زمینه ی آهنگیدر پایان داستانی برای اجرا
در مکان های نامعین
تا زمان های لایتناهی
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#45
Posted: 20 Aug 2012 11:01
در من ... در تو
دور ایستاده ام
در مرز تیره ی روشن شرمی زنانه
تا باز نشناسی ام
هر چند
در من تمام توست
در تو
تمام
آنچه دوست می دارم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#46
Posted: 20 Aug 2012 11:01
در کوهپایه
اینجا - در کوه پایه - جفت می شوند
آفریدگان بیهوده در بستر انتظاری بیهوده تر
و زمین ق ط ر ه ق ط ر ه
پر می شود از چشم به
راهی غوغاییان
نه
زهدان کوه
باردار رسالتی نیست
نیست
محیط بانبوته ی روشنایی را خفه می کند
با عصاره ی کربن
و ناقه
از هراس تفنگ های شکاری
در نطفه سنگ می شود
این جا در سینه ی هر مرد
فرهاد مسخی ست
و
خواب شیرین کوه پایه
از انفجار های شبانه تکان می خورد
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#47
Posted: 20 Aug 2012 11:01
حالا که نامه می نویسم
حالا که نامه می نویسم
همه خوابیده اند
می خواهم این لحظه در حضور بادهای جهان
اعتراف کنم که
من دست
شسته
خاطره هایی عزیز کشته ام
به اینجای نامه که می رسم
در می زنند
به گمانم خبرنگاری از میان جعبه ی جادوستآهای
هر که هستی باش
کلاغ های زیادی شنیده ام که شایعه قار می زنند
اما کسی اجساد خاطره های مرا نخواهد جست
چرا که ر خروسخوان
معجزه ای روی می دهد
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#48
Posted: 20 Aug 2012 11:02
مثلا
بسیارند بهانه های دوری
به دستم بهانه ای بده
دست آویز کوچکی
تا در کنار تو باشم
اشاره ای
نوشته ای که خلاصه در
دو واه
عضلاتی گشاده در چهره و
لبخندی رها
به دستم بهانه ای بده
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#49
Posted: 20 Aug 2012 11:02
ماهی سیاه کوچولو
حوض را که مرور می کنم
ورق به ورق
پر از آرامش قرمز ماهیان سرخوشی ست
که حلول فصل تخم ریزی شان را
شمارش
معکوس می کنند
پس
ماهی سیاه کوچک من کجاست ؟
کسی از نردبان دی شب ماه
چیزی نمی داند ؟
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#50
Posted: 20 Aug 2012 11:03
مالاریا
روزه ی سکوت گرفته ام
فقط برای تو می نویسم
این جا
شیر آب را که باز می کنی
گلبول های قرمز
آژیر می کشند
باغچه پر می شود از فوران هوای مرداب و
دهان ، لبریز از طعم بوسه ی زالو
این جا رادیو را که باز می کنی
روز تمام موجها پر از پیام صلحی ستکه عالی جناب های جهان
به سوی هم شلیک می کنند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.