ارسالها: 285
#81
Posted: 20 Aug 2012 11:36
من گیج
گریز می زنی به کوچه ی تاریک
گریه نمی کنم
ماه می دود پا به پای تو
غبطه نمی خورم
غرق می شوی
در تراوش مهتاب
هنوز نمرده ام از رشک
من
گیج - گیج
پرت می شوم روی دو پایم واین راهکه گشوده می شود به هزاران عقوبت تاریک
من شوکه می شوم
و طعم بی نظیر رهایی
چه تلخ می دود انتهای زبانم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#82
Posted: 20 Aug 2012 11:36
گاه گاهی
گاه گاهی
شبیه شوقی بزرگ شوقی که پنهان نمی شودش کرد
بر در می کوبی و میخ کوب تماشات
مات می شوم
خلاصه کنم
این خانه کوچک است
و سقف کوتاه آرامش
آوار دم به دمی ست
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#83
Posted: 20 Aug 2012 11:36
اسب بال
دار
رنگ عوض می کنم
به رنگ حیایی که سرخ می دود
روی گونه ی سبزم
نگاه می کند به ساعت قلبش
یعنی که دیر کرده ام
بمان کنار تخته سیاه و
صدای باد را بکش
نه
صدای منشبیه شیهه ی هیچ باد رهگذری نیست
چرخ می خورد کلاس و
از صدای انفجار خنده
پرت می شوم میان سیاهی
و سوت می کشم
هی باد
باد
تو کی مرا سوار بال خودت می کنی ؟
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#84
Posted: 20 Aug 2012 11:36
انعکاس ما
می خواهم عشق بماند و
اشک بماند و
لبخندی که هدیه ی لبهای توست
می خواهم تو باشی و
من باشم و
زندگی
و سیارگان
سرشاری
از انعکاس ما
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#85
Posted: 20 Aug 2012 11:37
با این همه
شباهتمان
راز آشکاری است
در ارتفاع پیشانی و لحن چشم ها
در آمیخته با صدای نبض هایمان
شباهتمان
در خواب هایی
ست که دیده ایم
با این همه خویشی مان را
شناسنامه انکار می کند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#86
Posted: 20 Aug 2012 11:37
بازی تمام
تو را کشان کشان بردند
عریان
از تمام نقش هایی
که با تو روی صحنه می رفتند
حالا برای زمین و زمان
چه فرق می کند
که
خون و استخوان بوده ای
یا سنگ
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#87
Posted: 20 Aug 2012 11:37
برآیند صفر
آغاز می شوی
در انتظاری که گاه به درازا می کشد و
پرتاب می شوی
سر سطر سفری پر مخاطره
و بعد ها به ارث می بری
بر آیند صفر کلماتی را که
دورمان می کنند
نزدیک مان می کنند
تا زمینی که تو روی آن راه می روی
در تعادل بی نظیر خویش بگرددبه دور خورشیدی که
من می پرستم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#88
Posted: 20 Aug 2012 11:37
تا آبی
لبریزم می کنی از ترانه
سرشارت می کنم از غرور
دو دل دست می گشایی و
یک دل
می فشرم دست هایت را
می رویم
تا نشانی
ارغوانی ابری و
آبی
بر می گردیم
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#89
Posted: 20 Aug 2012 11:38
تمام راههای جهان
فصل سوم سالی صبور
باران می آید
در ماه آب ها و ابرها
و چترهای بیب خورده چرت می زنند
با مفاصل دردناکشان کنار
بخاری
باران می آید
و کسی روی بخار شیشه
با کلمات خیس
کلمات ممنوعطوری نوشته که انگار
تمام راههای جهان به تو می رسند
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.
ارسالها: 285
#90
Posted: 20 Aug 2012 11:38
خبری نیست
عزیز ترینم
شهر همچنان در امن و امان است
از مرگ و قحطی و تهمت و دیوانگی
خبری نیست
از دزد و روسپی
از سایه های
شغال و مار و افعی و عقرب
اما دروغ چرا ؟
حالم بد است
هر چند لحظه سرم سوت می کشددیگر به سکوت هیچ دیواری اعتماد ندارم
دکتر خیال می کند این تهوع
از پوچی است
تجویز کرده تمام پرده های خانه را بسوزانم
و با پلک های باز بخوابم
من
بعد
از ترس اشباح این شب بی سپیده
بگو چگونه نلرزم ؟
عزیز ترینم
حالا برو برای خودت بخواب و
ستاره سوا کن
و چند لحظه بعد
در انتهای نامه
صدای گریه می آید
قول میدهم لام تا کام حرفى نزنم
فقط بگذار از”دال تا میم” بگویم ، بگذار بگویم که“دوستت دارم.