ارسالها: 8911
#201
Posted: 7 Jan 2013 14:47
صبــور ســال بــد مــن
تو را می خوانم
تو را شکوه مشرق
که خون آبی تو در رگم تراویده ست
که هُرم دم زدنت
درون پوست سردم
روان تازه دمیده ست .
چه مادرانه نوازشگری و می دانم
که زخم خنجر بد ها را
به التیام نشستی .
صبور سال بد من
من از حقارت دشمن به درد آمده ام
درین قبیله ی وحشی ،
پلنگ محتشم من
به روی روبهکان هیچ پنجه نگشوده ست .
صبور سال بد من
تو خوب می دانی ...
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#202
Posted: 7 Jan 2013 14:47
خـواب
... اما
اغمای خواب گونه ی آن قوم باستان
با لای لای هر ورق تاریخ
چندان عمیق گشت
که شاعر ،
مایوس و خشمناک
فریاد جاودانه ی شعرش را
در گوش کوه ریخت .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#203
Posted: 7 Jan 2013 14:48
نمـایـش
بازیگران ،
بازی را
چندان به جد نگرفتند
تا آن فریب هر شبه ،
باری
یک لحظه در نقاب بماند .
درد این نبود که باید
تا آخر نمایش بنشینم
و در اوج هوشیاری
بنشینم و ،
با چشم های باز ، ببینم .
درد این که من ،
با اولین اشارت فهمیدم
میزان به عدل نمی سنجد
و داور ... با چشم های بسته ....
و آن سر ،
که می رود
سر مرد ستمبرست .
و
عدل
مفهوم باستانی « زنجیر » و
آن « خر » ست .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#204
Posted: 7 Jan 2013 14:50
مــرز چـل
پس ، در آستان چل .
ماندیم
ماندیم و تجربه کردیم
بر پله ی چهل ،
عشق
سرشار از شکوه غریبی است .
در مرز چل است
دل ، بی رقیب می ماند
و روزی هزار بار
نام تو را می خواند
و عقل را
هرگز مجال یک لحظه جلوه نیست .
اینجا کلام عشق ،
دور از فریب
زیباترین شعر جهانست
رود بلند شعر حافظ زندست
دَر دست
دُر دست
باید کشید
باید کشید .
در مرز چل ،
من
با عشق درد پرور خو کردم
چله نشین شوکت دردم
بی داغ بوسه های تو ، سردم
تا هر کجا و هر چه می آیم ،
مَردم .
در مرز چل
مرزی نمانده هیچ
من پاک باختم
با من بیا که پاک ببازی .
اینجا
حرف برنده نیست .
هر کس که پاک باخت
تاج غرور عشق است و جوهر شعرست .
اینجا کلام عشق
دَر دست
دُر دست
باید کشید
باید کشید .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#205
Posted: 7 Jan 2013 14:52
شـنل آفتــاب
سر شانه های خسته و افسرده ام ،
گرمی گرفت از شنل زرد آفتاب
در صبح سرد دی
دهلــوی پیــک
و خون
و خون آبی شب های هیچ - تاب
گل می کند
بر شیشه ی کبود عینک .
بر گرد میز
من هستم و زنم
و « ناتاشای » بختگو .
انگشت های فرز « ناتاشا »
رو می کند برای من و او
پنجاه و دو عدد و تصویر
با رنگ گونه گون
دهلوی پیک ،
هان ،
یک عشق پوچ !
پوچ تر از دست باخته
بر گرد میز روز و شبان عمر ....
شُش های زرد گونه ی جنگل
از دود ،
دود ،
د...و ... د
یکسره می نالد
و دارکوب مرگ *
بر پوکی ی عمیق جنگل می بالد
می بالد و به پوکان می کوبد .
بر کشته های سوخته از باد های سرخ
دردا ! اگر نگرید نازای این بلند !
خنجر بیاورید ،
خنجر !
کاین زخم کهنه را
از قلب های خسته ببُرّم
تا بارور شود
تیر بلند قهقهه در چله ی کمان ..
آیا بهار خوب کدامین سال
گل می کند
بر کنده های سوخته از شعله تبر ؟
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#206
Posted: 7 Jan 2013 14:53
کبــود وار
تیراژه ی خمیده ی کافور
بر پرده ی تصور و تصویر
و عطسه ی کبود
بر پله های عمر .
در شیهه ی کشیده ی « بهزاد »
بالید
بذر سیاوشان .
از اشک سرخ بود که پیچید
بوی بخار زنده ی آهک
در بینی ی گرسنه ی گورستان
این مویه ها اگر بگذارد
خواهی شنید .
شیر بریده را
در جام خوش - تراش بنات النعش .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#207
Posted: 7 Jan 2013 14:54
بــوی مــاه
دو بدر ماه درخشید
از شرق .
از شمال .
و زهره
همراه ماه مشرق .
آیا کدام ماه ؟
پس
پنجره ی مشرق را بستم .
اینک اتاق
و بوی باکره ی ماه آشنا .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#208
Posted: 7 Jan 2013 14:56
احســـاس
زنهار ،
پیراهن بلند بپوش
تا باغ های یاس نسوزند
از هُرم آفتاب
عـاشقانـه
وقتی که پوستت :
- ابریشم سپید تراوا -
نیلوفرینه می شود از نیش بوسه ها
احساس می کنم ،
بازارگان عطر و پرند و نورم
در جاده های خرم ابریشم .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#209
Posted: 7 Jan 2013 15:00
سـرسـرک
سُر می خورند بر ،
آیینه وار یخ
زنگی ،
سپید ،
زرد ،
پیر ،
جوان ،
زن ،
مرد ،
سُر می خورند و قهقهه شان می شود بلند
تا نوک کوه آهن و سیمان .
در پشت شیشه های نخستین اشکوب
سی دختر جوان
سیگار زیر لب
با دقتی شگفتی آور
دنبال می کنند
ارقام سبز را
بر چار گوش صفحه ی « ویدئو »
آ .... آ .... آه
سهم « کمل »
بیچاره هفت در صد ارزان شد
آخر
این حرف کشک نیست که می گویند
سیگار ، عامل سرطان پدر سگ است !
سود « بویینگ » ،
اما برای هر سهم
یک « سنت » و نیم اضافه شده ،
آخ جون
عمّه « پوسی » چه سود کلانی برد
« فاکسی » ، سگش ، چه ارث تمیزی ....
آن گوشه ، دست دخترکی شیطان
از دست پیر مرد رها شد
و پیر ،
چه زمینی خورد
گومب
گومب
گومب .
دخترنشست و قهقهه سر داد .
از هر طرف صدای قهقهه برخاست .
اما چه عالمی ست
آن پیر مرد آن وَر هفتاد وهفت را .
با
این ماه هفت و هفت .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#210
Posted: 7 Jan 2013 15:01
شفــاعت
نفخه ای اگر بدمد در شیپوری سخت رسا
که استخوانم بر استخوان بایستد
به مدد مفصل ها
از شرم نگاه تو وام می گیرم
به شفاعت عشقی
که در چشم شهرتاشان تو ، به گناه آلوده بود .
شفیع من کوهی است که بر عدالت خود می ایستد
میان جماعتی که دست بوسی را
خمیده زاده اند .
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)