انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 14 از 17:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  17  پسین »

استاد ابوالقاسم حالت


مرد

 


رانندگي كردن ما!

احمدي خنده زنان گفت شبي با حسني:
شده رانندگي اهل وطن هم، «وطني»!
هيچ، راننده شدن، بهر‌كسي مشكل نيست
كاين بود سهلترين پيشه آموختني
پشت رل تكيه زدن از همه كس ساخته است
چه فلان شخص شريف و چه فلان لات دني
چه‌غضنفر بك يزدي، چه يداللـه قمي
چه قلي جان اويني، چه ولي خان كني
چه نجيبي كه بود نابغه در حجب و حيا
جه خبيثي كه برد جايزه در قلتشني
چه شريفي كه بود شيوه او راهبري
چه شريري كه بود پيشه او راهزني
آنكه داراي لباسي است ظريف و خوش و خوب
وآنكه در توي پلاسي است كثيف و لجني
آنكه همواره كند دعوي قانون داني
و آنكه پيوسته كشد نقشه قانون شكني
آنكه از باديه علم ننوشيده است آب
آنكه از باديه علم ننوشيده است آب
و آنكه در بركه فرهنگ كند آب تني
ابهري، سنگسري، شوشتري، اهوازي
اصفهاني، گرگاني، همداني، يمني
غرض از هر جهت آنها همه باهم، دارند
آن قدر فرق، كه ناگفته تو خود حدس زني
ليك بيني همه در چار صفت يكسانند
سوي اين طايفه گر چشم بصيرت فكني
ز آنكه راننده، به هر شكل و به هر حال كه هست
چه تنومند و چه لاغر، چه فقير و چه غني،
چون رود پشت رل اين چار صفت را يابد.
خشم، بي حوصلگي، بي ادبي، بددهني!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


پرسش بي‌پاسخ!

گفت مردي با بيانات فصيح:
«دولت از هر سوي مي‌كوشد صريح
در جلوگيري از اعمال قبيح»
گفتم: «اين كوشش درست است و صحيح
ليك، كي «ارزاق» ارزان مي‌شود؟»
گفت: «با تدبير دولت، وضع پست
مي‌شود صدبار بهتر از نخست
پس چي هم، مي‌شود چالاك و چست»
گفتم: «اين مطلب صحيح است و درست
ليك، كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «اگر گفتيم فكر چيستيم،
روي حرف خويش هم مي‌ايستيم
فكر بهبود محيط زيستيم.»
گفتمش: «ما منكر اين نيستيم
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «ما را دردهاي بي‌دواست
اينكه هر روزي سميناري بپاست.
جمله از بهر علاج دردهاست.»
گفتمش: «اين نيز اقدامي بجاست.
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «اين كشور، يگانه كشوري است
كو به راه عدل و ايمان رهبري است
ياور هر كشور بي‌ياوري است.»
گفتم: «اين هم كار خوب ديگري است
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «اما در خصوص اقتصاد
مي‌كند دولت، به سرعت، همچو باد
صادرات غير نفتي را زياد.»
گفتم: «اين كاري است عالي! زنده باد!
ليك، كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «دولت با هزاران فوت و فن
مي‌كند از بين ابناء وطن
بيسوادي را بكلي ريشه كن.»
گفتم: «اين اعجاز باشد نزد من
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «چون تصويب شد قانون كار،
كارگر هم، مي‌شود در اين ديار
چون جميع كارمندان! نو نوار.»
گفتمش: «بايد بدين كرد افتخار
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «مي‌داني كه دولت، همچنان
مي‌كند تقدير از كار زنان
تا كه زن با مرد گردد همعنان.»
گفتمش: «دارد زن من امتنان
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
«آنچه امروز آفت مرد و زن است،
نرخ سنگين برنج و روغن است
نرخ وحشتناك بار و بنش است
هرچه گفتي، در خور صد احسن است
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود؟»
گفت: «كم ياد از گراني كن، عمو!
نان جو ارزان‌تر است از آب جو
گر نياوردي، به كف، حتي لبو،
نان خالي ميل كن، چندين مگو:
ليك كي ارزاق ارزان مي‌شود!»
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


ماهي اجنبي پرست!

هرجنس كه چشم تو برآن مي‌افتد،
از بهر تو بسيار گران مي‌افتد
ماهي كه در آبهاي ما يابد رشد،
پيوسته به تور ديگران مي‌افتد!





سودجويي

با توله خويش گفت يك تن زلشوش
«هي رنج به خود مده، پي كار مكوش
خواهي كه بري سود كلان؟ جنسي را
امروز بخر، سه روز ديگر بفروش!»





دندانساز

دندانسازي كه آه و افغانم را
نشنيد و رساند برلبم جانم را،
نهصد تومان گرفت و يك دندان كند
زيرا كه شمرده بود دندانم را!





كچل‌ها شانس دارند!

ز آن روز كه طاس يا كچل شد اين سر
هر چند كه گشت وضع من زيروزبر،
سود كچلي همين مرا بس كه دگر
برداشته دست از سرم آرايشگر!





درخت بدعاقبت!

آنجاي كه بد عاقبت افتاد چنار،
با اره از آن نخست سازند الوار
و آنگاه به زير دست مردي نجار
بهر دو سه بيعار، شود ميز قمار!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


چه گويم، كه ناگفتنم بهتر است!

بدان يار گفتم: «چرا ناگهان
شدي پاك خاموش و بستي دهان؟

مدار آنچه در سينه داري، نهان.»
به پاسخ مرا گفت: چون در جهان

نه حقجو توان يافت، نه حق پرست
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

به فرموده سعدي نكته ياب:
«به نطق آدمي برتر است از دواب

دواب از تو، به گر نگويي صواب»
گرفتم كه گفتيم حرف حساب

چه حاصل چو گوش مخاطب كر است؟
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

يكي شاه بي‌همت خود فروش
كند بهر جمعي مسلمان خروش

ولي در بر زورگويي چو «بوش»
شود سست رأي و زبون و خموش

چو روبه كه در چنگ شير نر است
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

به دوران تزوير و تردامني،
كه كس بي‌تملق نگردد غني،

هر آنكس كه در پيش جمعي دني
قد خويش بهتر كند منحني

نصيبش فزون ترز رو زيور است
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

شود خوار چون بي‌زر افتاد كس
كه شاهين بي‌پر، كم است از مگس

فقير است مرغ و، فقيري قفس
در آنجا كه قدرت به پول است و بس،

هر آنكس كه داراست، اسكندر است
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

در اين روزگار آنچه افتد قبول
سه چيز است: پول است و پول است و پول!

هر آنكس كه داراست، لول است، لول
منم كز نداري ملولم، ملول

نصيبم لبي خشك و چشمي تر است
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

به من دوش بد گوهري زد صلا
تمسخر كنان گفت: «اي ناقلا،

شما، گر فقيريد، يا مبتلا،
نداريد پول خريد طلا،

چرا هر خيابان پر از زرگر است؟
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است»

بگفتم كه: «ما مفلس و بي‌زريم
به يك صف دو ساعت به سر مي‌بريم

كه آخر سه‌تا نان به دست آوريم
كجا در قفاي زر و گوهريم؟

كه گوهر نصيب تو بدگوهر است
«چه گويم كه ناگفتنم بهتر است.»
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


قفس داريم تا قفس!

سه‌سال قبل، شنيدم كه گفت در وادي
يكي پرنده روسي به مرغ بغدادي:

«خوشا به حال تو و طالع تو، چون هرگز
در اين قفس كه من افتاده‌ام،‌نيفتادي

چه سود مي‌دهد اين آب و دانه ناچيز
مرا كه نيست نه آزادي و نه آبادي؟»

جواب داد: «ز حالم تو نيستي آگاه
وگرنه در برم اين ناله سر نمي‌دادي

من و تو هر دو اسيريم و، بهر مرغ اسير
به هيچ روي، اسارت، نمي‌شود عادي

در آن قفس كه تويي، گرچه نيستي آزاد،
وجود دانه و آب است مايه شادي

ولي به جان عزيزت، در اين قفس كه منم
نه آب دارم و نه دانه و نه آزادي!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


هر كسي در حد خود ميليونر است!

منعمي گفتا: به حال عده اي بايد گريست
زان كه ايشان را ز فرط فقر، نان در سفر نيست

گفتمش: اين حرفهاي بي اساس و ياوه چيست؟
آن كه دارائيش بيش از يك دو ميليون نيست، كيست؟

گرشبان، گرپيشه ور، گر پادو و گر شاطر است،
هر كسي در حد خود ميليونر است!

شكر حق كز بين مردم فقر هم شد ريشه كن
چون تو يك ميليون اگر ثروت تواني داشتن،

خواه يك ميليون ريال و خواه يك ميليون تومن
مي‌توان ميليونرت دانست بي حرف و سخن

اين حقيقت را كدامين فرد عاقل منكر است؟
هر كسي در حد خود ميليونر است!

پيرزالي مرد‌و ، بهر وارث آن پيرزال
ماند قوري، كوزه، غليان، استكان، منقل، زغال

فرش و تشت و طاس و ديگ و ديزي مس يا سفال
دوره گردي كهنه خر مي‌گفت: يك ميليون ريال

قيمت امروز اين يك مشت خنزر پنزر است
هر كسي در حد خود ميليونر است!

پينه دوزي پيزري ، باباي اصغر پنبه زن
در جنوب شهر، پشت كوچه لوطي حسن،

خانه‌اي تنگ و كلنگي دارد از عهد كهن
كربلايي صالح بنا به ده ميليون تومن

مي خرد آن را، اگر بهر فروشش حاضر است
هر كسي در حد خود ميليونر است!

گفت دهقاني كه: از بس مفلس است آقا صفر
يك بزو يك گاو و يك استر ندارد بيش‌تر

گفتمش: بر عكس، پس ميليونر است و معتبر
چون كه افزون‌تر ز يك ميليون ريال اي بيخبر

قيمت آن گاو آن بزغاله و آن قاطر است
هر كسي در حد خود ميليونر است!

هر كسي ميليونر است و خود ندارد زان خبر
ليك زين وضع اند مسؤولان امر آگاه‌تر

با خوشي، از ناخوشي دارند ما را بر حذر
في‌المثل هر صبح، الحق راديو از هر نظر

بهر ما ميليونران اندرز گويي ماهر است
هر كسي در حد خود ميليونر است!

راديو لازم شمارد بهر هر برنا و پير
صبح‌ها نان و مربا و كره با چاي و شير

ظهر هم سبزي پلو با گوشت، قدري نيز سير
شب غذايي ساده چون ميگو، زبان، كوكو، پنير

هر كه را بيني به هضم اين غذاها قادر است
هر كسي در حد خود ميليونر است!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


آب درماني!

گويند كه درمان تو از هر نظر آب است
و آن چيز كه بيش از همه بخشد ثمر آب است

آن چيز كه بي‌مايه و بي‌كوشش و بي‌رنج
از گنج سلامت كندت بهره‌ور آب است

مانند درختي تو و، چيزي كه وسيله است
تا آنكه درختي بدهد برگ و بر آب است

درمان روانبخش دو صد درد روانكاه
چون حصبه و درد كمر و دردسر آب است

ضعف كبد و كلبيه و كم‌خوني و صفرا
بي‌شبهه علاج همگي سر به سرآب است

آب است علاج مرض قند، مخور غم
گر بين تو و قند، از اين رو شكراب است

كر چون شنوا مي‌شود و كور چو بينا
چون چاره سمع و بصر كور و كر آب است

هر صبح و شب و ظهر، سه ليوان بخوريد آب
چون تقويت قلب و جلاي جگر آب است

منظور هم از آب بجز آب روان نيست
نه چاي، نه نوشابه، نه شربت نه شراب است

شربت ندهد كس به خر و گاو و ليكن
چيزي كه توان داد به هر گاو و خر آب است

ما آنچه در اين ملك فزون از همه داريم
اندر نظر مردم صاحب‌نظر آب است

يك روز كه باران به فلان شهر ببارد
سيل است كه جاري ز همان مختصر آب است

بر چرخ هنوز ابر نگرديده هويدا
بيني كه به هر كوي و به هر رهگذر آب است

چتر است به دستت كه نگردد سر و تن خيس
آنجا كه تو را از نك پا تا كمر آب است

آنجا كه زمين در خور خشكي است فتد آب
و آنجا كه روان در پي آبيم سراب است

گر دوغ، و گرماست، اگر شربت و گر شير
چون نيك در آنها نگري بيش‌تر آب است

از دست تورم كه كند بر سر ما خاك
آن‌چيز كه جراي است ز هر چشم تر آب است

آنجا، كه اگر در همه شهر بگردي
دست تو به دارو نرسد، صرفه در آب است

اما سه برابر همه گر آب بنوشيم
چيزي كه به دولت برساند ضرر آب است

در مصرف آب اينهمه اسراف روا نيست
چون آنچه نخواهند رود بر هدر آب است

گر خلق مرتب چو وزغ آب بنوشند،
روي كره خاك كجا اين‌قدر آب است؟

چون هيچ كجا نيست در اين شهر توالت
چيزي كه ز اشخاص درآرد پدر آب است

زن داري و بيكاري و بي‌خانگي و فقر
درد همه اينهاست، علاجش مگر آب است؟

امروز در اينجا دو گروه‌اند و دو قوم‌اند
يك قوم كه هستند شناگر اگر آب است

قومي دگر آن عده كه هرنقش كشيدند
ديدند كه آخر همگي نقش برآب است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


مي‌دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!

با دلي خوش، خنده‌اي سرداد ديشب مردكي
گفت: كم‌كم وضع ما بهبود يابد اندكي

چون فرستاده‌است قاسم خان براي ما چكي
گفتم از آنجا كه اين آقاست، مرد زيركي

پول خود هرگز نخواهد داد بيخود بر هدر
مي‌دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست‌دگر!

گفت‌دهقان: كدخدا اظهار لطفي كرده است
وزميان كره خرهايي كه خود پرورده‌است

از براي بچه‌ام يك كره خر آورده‌است
گفتم: اي جان غافلي از آنچه پشت پرده است

شب ستاند قاطري گر صبح بخشد كره خر
مي دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!

با عيال خود صفر بك گفت: در اين دهكده
كدخدا، يا چشم بندي مي‌كند يا شعبده

ادعا دارد كه با من بر سر لطف آمده
صبح در جيب چپم كرد اسكناسي «تا» زده

شب ز جيب راست با تردستي آوردش به در
مي‌دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!

دولت از آنجا كه مي‌خواهد تلافي در كند،
آخر آن هفته فكر نقشه ديگر كند

نرخ‌هاي خويش را سي درصد افزون‌تر كند
اول اين هفته از راه محبت گر كند

جيره ناچيز ما را پنج درصد بيش‌تر
مي‌دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!

صد تومن روي حقوق ما گر اين بابا كشيد
صد تومن هم زود بر روي فلان كالا كشيد

صبح ده درصد اگر روي حقوق ماكشيد
زود آن را ضرب كرد اندر ده و فراد كشيد

روي مرغ و تخم مرغ و روغن و قند و شكر
مي دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!

از پي ترويج كوشش، دولت عاليمقام
ميل دارد من زنم سگ دو پي نان، صبح و شام تا نيفتم

در تن آسايي چو قومي شاد كام،
زين جهت پيوسته ريزد طرح، تاباشد مدام

دخل من تا قوزك پا، ليك خرجم تا كمر
مي‌دهد زين دست و پس مي‌گيرد از دست دگر!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


زنده‌ايم، شكر!

ما در اين دنيا براي جان سپر دن زنده‌ايم
همچو نخجيريم و بهر تير خوردن زنده ايم

هر كجا راننده ما را راند، با سر مي‌رويم
همچو ماشينيم و بهر ره سپردن زنده‌ايم

گر به ما حمال گويي، از تو مي‌رنجيم، ليك
بار بر هستيم و بهر بار بردن زنده‌ايم

تو سري‌ها مي‌خوريم و كم زجا در مي‌رويم
لنگه ميخيم و بهر پافشردن زنده‌ايم

همچو آب را كديم اندر هواي زير صفر
بهر سردي ديدن و چون يخ فسردن زنده ايم

طالع تحويلدار بانك را داريم ما
بهره حسرت موقع اسكن شمردن زنده ايم

كاسبي كز يك تو من يكصد تومن مي‌خورد، گفت
ما به پول مردم اطراف««جردن!» زنده‌ايم

با فهد گفتم: «چرا قد خم كني پيش يهود؟»
گفت: «ما اصلاً براي سر سپردن زنده‌ايم.»

ما در اين درياي پر آشوب موجيم و حباب
زنده‌ايم البته، اما بهر مردن زنده‌ايم.!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 


خواب پريشان!

رفته بودم شبي به مهماني
نزد آقاي حاتم ثاني

يك نفر كرد ذكر ارزاني
ديگري دم زد از فراواني

شب پلو قاب قاب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

تو هم از جمله وا نمي‌ماندي
از گراني سخن نمي‌راندي

شاد بودي و شكر افشاندي
تو مرا كامگار مي‌خواندي

من تورا كامياب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

داشت وضع غذاي ما توفير
بامدادان عسل، مربا، شير

بعد، سيب و گلابي و انجير
سر شب هم به جاي نان و پنير

مرغ، ماهي، كباب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

صيد، ديدم كه مي‌چريد آزاد
هيچ بيمي نداشت از صياد

در درو دشت پرسه مي‌زد شاد
شب كه چشمم به ظالمي افتاد

خانه‌اش را خراب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

به خبيث الممالك فاسق
گفتم: اي آن كه بهتر از سابق

درس دزدي دهي به هر سارق
شب سر و گردن ترا لايق

بهر دار و طناب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

گفت مستكبري كه: من تا حال
كرده‌ام حق خلق را پامال

چون به من پشت كرده است اقبال،
ديشب از ترس كيفر اعمال،

تا سحر گه عذاب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!

گفتم: «آذوقه را از اين خانه
نفرستيد بهر بيگانه.»

گفت: «چشم‌اي رفيق فرزانه.»
ديشب آن دوست را صميمانه

اهل حرف حساب مي‌ديدم
صبح ديدم كه خواب مي‌ديدم!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
صفحه  صفحه 14 از 17:  « پیشین  1  ...  13  14  15  16  17  پسین » 
شعر و ادبیات

استاد ابوالقاسم حالت

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA