ارسالها: 2554
#51
Posted: 28 Aug 2012 11:28
چراغي آسماني
امشب است آن شب كه آورده است جبريل امين
حكم «اقرء باسم ربك» بهره خير المرسلين
امشب است آن شب كه گمراهان تيه جهل را
رهنما شد پرتو الطاف رب العالمين
امشب است آن شب كه روشن شد به امر كردگار
از چراغي آسماني، مجلس اهل زمين
امشب است آن شب كه فيض حق برون ميآورد
از ميان نارنيران چشمه ماءمعين
امشب است آنشب كه گردد پايگاه اهرمن
از صفا و لطف همچون جايگاه حورعين
امشب است آن شب كه گشت از رحمت پروردگار
چهره توحيد را دين محمد زيب و زين
مير اكرم، ماه اعظم، سرور عالم،
كه هست خاتم پيغمبران و خاتم حق را نگين
آمد از سوي خدا آنكو بدو گردد جدا
راه يزدان مبين از اسم شيطان لعين
آمد از بهر نجات آن منجي اعظم كه هست
تا قيامت امت وي منت وي را رهين
آمد آنكو ذات پاكش، در شب معراج، بود
گه خدا را همكلام و گه ملك را همنشين
پيشوايي بت شكن كز بهر مشتي بت پرست
دين سلمان پرور آورد و مسلمان آفرين
خاكسار كوي او را، كوي او دارالامان
خواستار لطف او را، لطف او حبل المتين
رحمت وي مستجار آنجا كه بيند مستجير
رأفت وي مستعان آنجا كه يابد مستعين
از پي ترويج دين حق كمر بست آنكه داشت
حرف قرآن دردهان و نور ايمان در جبين
از پي ابطال باطل، وزپي احقاق حق
كاخ حق را آستان شد، دست حق را آستين
بهر محو شرك در هر جا كه روي آورد، داشت
فتح و نصرت دريسار و مجد و رفعت در يمين
***
در ره احياي دين كوشيد پيغمبر چنان
تا ترا امروز حرص از پانيندازد چنين
اي كه ماه و سال بهره جاه و مالي دلفكار
وي كه صبح و شام بهر يار و جامي دلغمين،
غرقه در بحر خطايي، گر نميداني، بدان
بسته در بند بلايي، گر نميبيني ، ببين
خواري از دست هوي تا با هوس داري قران
دوري از نور خدا تا با خطاهستي قرين
بي پناهند اهل عصيان، اِنهم لاينصرون
نا اميدند اهل طغيان مالهم من ناصرين
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#52
Posted: 28 Aug 2012 11:29
به مناسبت ولادت حضرت امام حسين(ع)
اين روز فر خجسته كه روزي طرب فزاست
مولود پيشواي شهيدان كربلاست
سر مشق راستان، كه در ايمان و راستي
نايد نظير او به جهان تا جهان بجاست
سلطان دين، سرآمد مردان حق، حسين
كو مظهر حقيقت و مرآت حق نماست
كان جلال، كوه شكوه، آسمان جاه
چهر كمال، چشم هنر، چشمه صفاست
مرد نبرد، رايت جهد، آيت جهاد
خصم نفاق، دشمن جور، آفت جفاست
مفتاح فيض، مهد سخا، معدن كرم
مصباح شرع، شمع هدي، مشعل خداست
دستور عقل، دست خرد، درس راستي
پايان خوف، پاي امان، پايه رجاست
مفهوم سرفرازي و مقصود افتخار
منظور سربلندي و معناي اعتلاست
خلد از براي بنده او اولين مقام
داغ از براي دشمن او آخرين دواست
هر زهاي ز خاك سركوي او، بود
خاكي كه همچو آب بقا مايه بقاست
از خون اوست گر كه خورد بيخ شرع آب
وز جهد اوست گر كه چنين كاخ دين بپاست
اين يمن استقامت و ايمان و صدق او
نيروي دين فزود و هياهوي كفر كاست
برخاست تا كند قد مردانگي بلند
آنجا كه غير مردم نامرد بر نخاست
بهر خدا زهستي خود دست شست و گفت:
در راه دوست ميدهم آنرا كه دوست خواست
فرمودههاي او، همه فرموده نبي است
فرموده نبي، همه فرموده خداست
فرموده: هر كسي كه دهد تن به ناروا
هر لحظه گر رود به سرش ناروا، رواست
فرمود: بهر آن كه به مردي علم بود
خواري مصيبت است و سر افكندگي بلاست
فرمود: ما چه گونه فرود آوريم سر
در پاي آنكسي كه روان در خط خطاست؟
فرمود: هر كسي كه بدان يار بسته عهده
گر روكند به درگه اغيار، بيوفاست
همت رفيق ما و بزرگي نديم ما
مردي مرام ما و شهامت شعار ماست
كي دل به ظالمان دهد آن كه كه عادل است.
كي يار اشقيا شود آنكو ز اتقياست؟
ما حق خود ز دست به نا حق نميدهيم
زيرا كه حق ماست مقامي كه حق ماست
تسليم امر پست تر از خود كجا شود
آن را كه همچو ما به رضاي خدا رضاست؟
مردن به نام ، خوبتر از زندگي به ننگ
كه آن عزت و غنا بود اين ذلت و عناست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#53
Posted: 28 Aug 2012 11:30
عالم جان
بهمناسبت ميلاد مسعود قائم آل محمد، حجتبنالحسن، امام زمان عليه السلام
هاتف امشب مژده از درگاه يزدان آورد
آيت رحمت ز سوي عرش رحمان آورد
اهل عالم را كند زين مژده جانبخش شاد
كامشب اندر پيكر عالم خدا جان آورد
بهر گلباران جشن خلق بر روي زمين
آسمان، از ماه و اختر، گلبه دامان آورد
دست قدرت اين جهان خسته را نيرو دهد
ابر رحمت در زمين تشنه باران آورد
باغبان افرينش در گلستان وجود
خرمي از مقدم سروي خرامان آورد
قائم ال محمد، مهدي موعود را
لطف، حق، از لامكان، در دارا مكان آورد
حجت حق، رهبر مطلق، امام منتظر
شور شادي در قلوب اهل ايمان آورد
آنكه چون بيرون كند دست عدالت ز آستين
ديو بيداد و ستم سر در گريبان آورد
آفتاب عدل، آنكو با طلوع خويشتن
ظلمت ظلم و شب غم را به پايان آورد
تا دهد گلزار هستي را صفا و خرمي
خار و خس را بر كند، نسرين و ريحان آورد
يابد اين آشفتگي پايان، چون آن فرمانروا
روي گيتي را سراسر زير فرمان آورد
تيرگي را دور سازد، روشني آرد پديد
بيخ ظلم از بن برآرد، عدل و احسان آورد
دامن هستي كند از هر چه ناپاكي است پاك
زنگ كفر از آن بشويد، رنگ ايمان آورد
گمرهان تشنه لب را او شود خضر طريق
تا دراين ظلمات سوي آب حيوان آورد
افكند يكباره بازار خزف را از رواج
چون ز درياي حقيقت در و مرجان آورد
نور حق را جانشين ظلمت باطل كند
رسم يزداني به جاي راه شيطان آورد
آن طبيب عيسوي دم با ظهور خويشتن
از براي درد اهل درد، درمان آورد
هرچه را كافتاده ويران، سر به آبادي دهدا
هر چه را گرديده بي سامان، به سامان آورد
«حالت» از آشوب گيتي غم مخور، زيرا خدا
نوح را بهر نجات ما زطوفان آورد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#54
Posted: 28 Aug 2012 11:37
بيجربزه...!
تا كه به جيب خود اسكناس ندارم
حوصله و حالت و حواس ندارم
در بر سمسار هر چه بود گرو رفت
هيچ دگر فرش و تشت و طاس ندارم
پول ندارم به جيب و مال به منزل
شكر كه از دزد هم هراس ندارم
رانده مرا شايد از بهشت، خداوند
زآنكه منم آدم و لباس ندارم
لك زده از بهر خاويار دلم، ليك
ثروت بيحد و بي قياس ندارم
از طرفي لطمه بينم از علف هرز
وز طرفي هيچ بيل و داس ندارم
من، كه گرفتم به نيش آدميان خوي
واهمه از نيش كك و ساس ندارم
بنده ناشكر نيستم من و ، هرگز
شكوه از اين وضع آس و پاس ندارم
مشت و چك و توسري ز دست زن خويش
مي خورم و چاره جز سپاس ندارم
نيست ندزديدنم دليل امانت
جربزه اخذ و اختلاس ندارم
درس كلاس فريب، درس ترقي است
حيف كه من جا در اين كلاس ندارم
كلهام از فكر هيچگاه تهي نيست
ليك بجز فكر بي اساس ندارم
راز جنونم هنوز فاش نگشته است
چون رفقاي روانشناس ندارم
اي كه هميشه است مستجاب دعايت،
غير دعا از تو التماس ندارم!
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#55
Posted: 28 Aug 2012 11:38
غلام شما!
اهل خوشرقصي و تعظيم بدانيد مرا
بهر خدمت به بر خويش بخوانيد مرا
پستي و بندگي و چاكري و دون بازي
ريزد از دور و برم گر بتكانيد مرا
آنچه دارم، همه باب دل خوش ذوق شماست
بيخود از خدمت درگاه نرانيد مرا
من هم از جنس شما هستم و همخوي شما
بهتر آنست كه از خويش بدانيد مرا
به غلامي نكنيدم اگر امروز قبول
تا شب از حسرت و غم ميتركانيد مرا
سر افسار ارادت به كف دست شماست
ميتوانيد به هر سو بكشانيد مرا
همچنان باز نهم در برتان پوزه به خاك
گر دو صد مرتبه چون سگ بدوانيد مرا
ميدهم نزد شما آبروي خويش به باد
تا شما هم به نوايي برسانيد مرا
پيه بدنامي و ذلت به تنم ميمالم
تا كه بر مسند عزت بنشانيد مرا
بنده بيكارم و يك كار اداري خواهم
بهتر است آنكه به جايي بچپانيد مرا
همچو خر، بار شما را برم و دم نزنم
جاي خوش آب و علف گر بچرانيد مرا
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#56
Posted: 28 Aug 2012 11:38
چه تفاوت دارد؟
مار با مرد ستمگر چه تفاوت دارد؟
زهر قتال ز خنجر چه تفاوت دارد؟
دل بيمعرفت و هيكل بينور شما
راستي با تن بيسر چه تفاوت دارد؟
آنكه نه ميشنود چيزي و نه ميبيند
با فلان كور و فلان كر چه تفاوت دارد؟
پيش ديوانه كه چشم خردش نابيناست
سنگ و شن با در و گوهر چه تفاوت دارد؟
چون درين عرصه ندانند دليري را قدر
بزدل و شير دلاور چه تفاوت دارد؟
دوغ و دوشاب به جان تو درين خانه يكيست
بهر ما بهتر و بدتر چه تفاوت دارد؟
چون فقط از همه تعظيم و تملق خواهند
خواجه با بنده بر اين در چه تفاوت دارد؟
پيش آنان كه گذارند به پشت همه بار
آدمي با خر و استر چه تفاوت دارد؟
قالي عالي اعيان و حصير فقرا
پيش درويش قلندر چه تفاوت دارد؟
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#57
Posted: 28 Aug 2012 11:38
مقام گوشت!
اي گوشت، همره دو سه تا نان خوش آمدي
در سفره فقيرِ پريشان خوش آمدي
در سفره فقير، به عنوان آبگوشت
با يك قرابه آب و دوتا نان خوش آمدي
لطف غذاي ملي ما از وجود توست
اندر غذاي ملي ايران خوش آمدي
اي چاره ساز معده كاسب، قدم به خير
وي نور چشمِ ديزي دهقان، خوش آمدي
چشمم دو ماه بود كه رنگت نديده بود
امروز بعد از آن همه هجران خوش آمدي
از چرم ناپزاتري، از سنگ سختتر
اي مايه شكستن دندان، خوش آمدي
اي از لحاظ وزن، بسي كمتر از دو سير
وي ارزش تو بيشتر از جان، خوش آمدي
يك تكه تو از بز و يك تكهات ز ميش
اي پاره تنِ دوسه حيوان، خوش آمدي
از ما اگر تو دور شوي، كار مشكل است
اي مشكلات ما ز تو آسان، خوش آمدي
اي گنجها رسانده به يك مشت گرگ خوي
وي رنجها رسانده به چوپان، خوش آمدي
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#58
Posted: 28 Aug 2012 11:39
خواب خر گوشی
نافعتر از گرفتن حق و حساب چيست؟
انديشه جزا و حساب و كتاب چيست؟
ناني به هر طريق كه پيدا شود، خوش است
بهر فقير حرف خطا و صواب چيست؟
ما را به فضل و دانش و علم و عمل چه كار؟
بهر گرسنه خوبتر از نان و آب چيست؟
حرف از كباب جوجه زدم پيش مفلسي
اصلاً خبر نداشت كه جوجهكباب چيست!
گفتم كه قاب- قاب پلو ميدهم تو را
گفتا كه ديگ - ديگ بده؛ قاب- قاب چيست؟
اي آن كه ميزند به سرت فكر انتحار
آخر چو فقر ميكشدت، اين شتاب چيست؟
من گنج ميرسانم و خود ماندهام فقير
گل ميدهد گلاب و نداند گلاب چيست!
با معدهاي ز نان و لبو گشته نيمه سير
اي يار، اين رسوم فرنگي مآب چيست؟
گفتم: رجال ما همه در خواب غفلتند
گفتند: نعمتي به جهان به ز خواب چيست؟
گزندگان!
تنها نه مار و عقرب جرار ميگزد
بس آدمي كه سختتر از مار ميگزد
روزي هزار مشتري سادهلوح را
با حقه، كاسبِ تهِ بازار ميگزد
بس ظالم قوي كه گروهي ضعيف را
صد بار سختتر ز سگ هار ميگزد
هر كس كه ورشكست و بدهكار گشته است
او را مدام نيش طلبكار ميگزد
آن نوكر فلك زده تيره بخت را
ارباب دل سياه جفاكار ميگزد
مسكين زار را كه به دنبال مسكن است
آن كهنه مرد رند زمينخوار ميگزد
آن را كه اوفتاده پي خانه ساختن
بنا و سرمهندس و معمار ميگزذ
بس آدمي كه گر نگري در نهاد او
بيني گزندهاي است كه بسيار ميگزد
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#59
Posted: 28 Aug 2012 11:40
در وصف نان سنگك
اين نان كه نام نامي او نان سنگك است
از زور كوچكي به يقين عين توتك است
اكنون ز بچهدان تنور آمده برون
زين رو به سان بچه نوزاد كوچك است
كوچك تر و ظريف تر از تخم چلچله است
لاغرتر و نحيفتر از پاي لك لك است
يك جاي آن سياه و دگر جاي آن سپيد
چون چهرهاي كريه كه پر، از كك و مك است
از بس كه چاله چوله و سوراخ اندر اوست
چون روي پر ز آبله و پر ز سالك است
اين نان كه چيز نازك و سفت و نپختهاي است
گويي چو پوستي است كه بر روي تنبك است
از بس كه نازك است و سبك همچو زرورق
گويي براي ساختن بادبادك است
اين نان خشك و بيرمق و پوك و پرپري
چون بنگري درست، خوراك حسنبك است
آن فعله دلير كه با نان و اشكنه
هيكل درست ميكند و هيكلش تك است
اندر كنار سفره او هيچ ميوه نيست
نه گوجه و نه سيب و نه موز و نه گرمك است
خود خانهاي ندارد اگر چند ساخته است
صدها بناي نو كه به تجريش و قلهك است
آنكو بناي حشمت اعيان به سعي اوست
ليكن به پيش ديده اعيان چون دلقك است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#60
Posted: 28 Aug 2012 11:43
جنگ زرگري!
ز فيس و باد تو آيين سروري پيداست
ز پاي بوسي من طرز چاكري پيداست
چو وعدهاي بدهي، زود ميكنم باور
حماقت من از اين زودباوري پيداست
فريب كوشش اطرافيان خويش مخور
كه از تملقشان حيلهپروري پيداست
قسم به جان تو، ملت قرين صلح و صفاست
ز جوش و غلغله دادگستري پيداست
درين بهشت كسي با كسي ندارد كار
ز ازدحام كسان در كلانتري پيداست
پكر نشسته به يك گوشه تاجري ميگفت:
نه پول هست در اينجا، نه مشتري پيداست
طبيب ماست ز درمانِ دردها آگاه
ز تيره حالي بيمار بستري پيداست
عجب وظيفهشناس است كارمند امروز
از آنچه ميدهد انجام، سرسري، پيداست
ميان اهل سياست ريا ندارد راه
از اين تظاهر و اين جنگ زرگري پيداست
بگفتمش كه خيانت چه كار پر سودي است
به خنده گفت ز سودي كه ميبري پيداست
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"