انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 35 از 61:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  60  61  پسین »

Alame Eghbal | علامه اقبال


زن

 


هواي خانه و منزل ندارم

هواي خانه و منزل ندارم

سر راهم غريب هر ديارم

سحر مي گفت خاکستر صبا را

«فسرد از باد اين صحرا شرارم

گذر نرمک ، پريشانم مگردان

ز سوز کارواني يادگارم»

ز چشمم اشک چون شبنم فرو ريخت

که من هم خاکم و در رهگذارم

بگوش من رسيد از دل سرودي

که جوي روزگار از چشمه سارم

ازل تاب و تب پيشنيه? من

ابد از ذوق و شوق انتظارم

مينديش از کف خاکي مينديش

بجان تو که من پايان ندارم


     
  
زن

 


از چشم ساقي مست شرابم

از چشم ساقي مست شرابم

بي مي خرابم بي مي خرابم

شوقم فزون تر از بي حجابي

بينم نه بينم در پيچ و تابم

چون رشته? شمع آتش بگيرد

از زخمه? من تار ربابم

از من برون نيست منزلگه من

من بي نصيبم ، راهي نيابم

تا آفتابي خيزد ز خاور

مانند انجم بستند خوابم


     
  
زن

 


شب من سحر نمودي که به طلعت آفتابي

شب من سحر نمودي که به طلعت آفتابي

تو به طلعت آفتابي سزد اينکه بي حجابي

تو بدرد من رسيدي بضميرم آرميدي

ز نگاه من رميدي به چنين گران رکابي

تو عيار کم عياران تو قرار بيقراران

تو دواي دل فگاران مگر اينکه ديريابي

غم و عشق و لذت او اثر دو گونه دارد

گهي سوز و دردمندي گهي مستي و خرابي

ز حکايت دل من تو بگو که خوب داني

دل من کجا که او را بکنار من نيابي

به جلال تو که در دل دگر آرزو ندارم

بجز اين دعا که بخشي به کبوتران عقابي


     
  
زن

 


درين ميخانه اي ساقي ندارم محرمي ديگر

درين ميخانه اي ساقي ندارم محرمي ديگر

که من شايد نخستين آدمم از عالمي ديگر

دمي اين پيکر فرسوده را سازي کف خاکي

فشاني آب و از خاک آتش انگيزي دمي ديگر

بيار آن دولت بيدار و آن جام جهان بين را

عجم را داده ئي هنگامه? بزم جمي ديگر


     
  
زن

 


بجهان دردمندان تو بگو چه کار داري

بجهان دردمندان تو بگو چه کار داري

تب و تاب ما شناسي دل بي قرار داري

چه خبر ترا ز اشکي که فرو چکد ز چشمي

تو ببرگ گل ز شبنم در شاهوار داري

چه بگويمت ز جاني که نفس نفس شمارد

دم مستعار داري غم روزگار داري


     
  
زن

 


بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری

بجهان دردمندان تو بگو چه کار داری

تب و تاب ما شناسی دل بی قرار داری

چه خبر ترا ز اشکی که فرو چکد ز چشمی

تو ببرگ گل ز شبنم در شاهوار داری

چه بگویمت ز جانی که نفس نفس شمارد

دم مستعار داری غم روزگار داری


     
  
زن

 




اگر نظاره از خود رفتگی آرد حجاب اولی

نگیرد با من این سودا بها از بس گران خواهی

سخن بی پرده گو با ما شد آن روز کم آمیزی

که می گفتند تو ما را چنین خواهی چنان خواهی

نگاه بی ادب زد رخنه ها در چرخ مینائی

دگر عالم بنا کن گر حجابی درمیان خواهی

چنان خود را نگه داری که با این بی نیازی ها

شهادت بر وجود خود ز خون دوستان خواهی

مقام بندگی دیگر مقام عاشقی دیگر

ز نوری سجده میخواهی ز خاکی بیش از آن خواهی

مس خامی که دارم از محبت کیمیا سازم

که فردا چون رسم پیش تو از من ارمغان خواهی


     
  
زن

 





نور تو وانمود سپید و سیاه را

دریا و کوه و دشت و در و مهر و ماه را

تو در هوای آنکه نگه آشنای اوست

من در تلاش آنکه نتابد نگاه را


     
  
زن

 





بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است

بگیر آندل که از خود رفته و بیگانه اندیش است

بده آندل بده آن دل که گیتی را فراگیرد

بگیر این دل بگیر این دل که در بند کم و بیش است

مرا ای صید گیر از ترکش تقدیر بیرون کش

جگر دوزی چه می آید از آن تیری که در کیش است

نگردد زندگانی خسته از کار جهان گیری

جهانی در گره بستم جهانی دیگری پیش است


     
  
زن

 


[font#C269FE]
[b][aligncenter]



بده آندل که مستی های او از بادهٔ خویش است

بگیر آندل که از خود رفته و بیگانه اندیش است

بده آندل بده آن دل که گیتی را فراگیرد

بگیر این دل بگیر این دل که در بند کم و بیش است

مرا ای صید گیر از ترکش تقدیر بیرون کش

جگر دوزی چه می آید از آن تیری که در کیش است

نگردد زندگانی خسته از کار جهان گیری

جهانی در گره بستم جهانی دیگری پیش است



[/align][/b]
[/font]
     
  
صفحه  صفحه 35 از 61:  « پیشین  1  ...  34  35  36  ...  60  61  پسین » 
شعر و ادبیات

Alame Eghbal | علامه اقبال


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA