انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 10 از 23:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  22  23  پسین »

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون


مرد

 
مضامین شعر فارسی در قرن هفتم و هشتم:

بدبینی
داستان‌سرائی
ساقی‌نامه
شعر انتقادی
شعر مدحی و قصیده
شعرهای دینی
شعرهای مصنوع
غزل
مادّه تاریخ
منظومه‌های حماسی
منظومه‌های عرفانی
     
  
مرد

 
بدبينى

از موضوع‌هائى که در شعر دوره ۷ و ۸ قابل تأمل و مطالعه است اشتمال آن است بر بدبينى و ناخشنودى از وضع روزگار و ناپايدارى جهان و حکايت از فقر و ناکامى و پريشان‌حالى و گله از جور و ظلم و عدوان و نکبت ادب و دانش و خذلان اديبان و شاعران و عالمان و تأسف بر انخذال هنرمندان و نيکان و تسلط بى‌هنران و بدان و امثال اين مطلب‌ها، که غالباً گويندگان براى تَشَفّى قلب‌هاى دردناک خود و خوانندگان خود و ذکر گذران بودن همهٔ خوشى‌ها و ناخوشى‌ها و ظالمى‌ها و مظلومى‌ها سرودند، و اين خود ناشى از زندگانى بى‌ثبات و مقرون به وحشت و اضطرابى بود که مردم پريشان‌ حال آن روزگار داشته‌اند.
     
  
مرد

 
داستان‌سرائى

داستان‌سرائى در اين دوره ۷ و ۸ تا حدى متأثر از کار نظامى گنجه‌اى و يا دبناله‌گيرى کار و شيوهٔ او بود، در عين حال داستان‌سرايان اين دوره خود نيز به ابتکارها و تازه‌هائى دست زدند. از ميان دانسان‌سرايان امير خسرو دهلوى منظومه‌هاى 'دولرانى و خضرخاني' و 'قران سعدين' و 'مفتاح الفتوح' خود را زير تأثير واقعه‌هاى محلى هند ساخته است. در کارهاى خواجو و سلمان نيز همه جا اثرهاى تقليد از نظامى لايح و آشکار نيست. بر روى‌ هم در اينگونه داستان‌هاى منظوم فارسى برخى از مطلب‌ها مانند وصف‌هاى قهرمانان داستان به‌صورت دايرهٔ گردانى دور مى‌زند و حتى بعضى از آن مطلب‌ها از دوره‌هاى نخستين ادبى فارسى باقى مانده و برخى ديگر مرده ريگى از ادب عربى است که به مقتضاء انديشه و محيط زندگانى گويندگان فارسى‌زبان، تصرف‌هائى در آنها شده است. از داستان‌هاى منظوم اين دوره شيرين و خسرو، مجنون و ليلى و هشت بهشت اميرخسرو دهلوي؛ هما و همايون، گل و نوروز، و گوهرنامهٔ خواجو؛ فراقنامه و جمشيد و خورشيد سلمان ساوجي؛ و مهر و مشترى عصار تبريزى معروف هستند.
     
  
مرد

 
ساقى‌نامه

نظم ساقى‌نامه‌ها و گنجانيدن بيت‌هائى در اين موضوع در منظوهه‌ها و مثنوى‌ها، و غالباً به بحر متقارب، از اين دوره تا ديرگاه در شعر فارسى مورد توجه قرار گرفت. ساقى‌نامه در حقيقت مولود خمريّه‌ها است که در ادب عربى و سپس در شعر فارسى از روزگار رودکى و بَشّار و منوچهرى آغاز شد، اما ساقى‌نامه‌هاى واقعى که همراه مغنّى نامه‌ها است بيشتر از همه مولود بيت‌هاى پراکندهٔ متعددى است که نظامى گنجه‌اى در منظومهٔ تاريخى يا حماسهٔ تاريخى خود 'اسکندرنامه' در آغاز و انجام داستان‌هاى مبحث‌ها جاى داده و در آنها معنى‌هاى بلندى را حاکى از انقطاع از جسمانيات و بيان بى‌وفائى‌هاى جهان ناپايدار و عاقبت دردناک زندگى کوتاه و بى‌ثمر فرزندان آدم و حکمت‌ها و موعظه‌ها با زبان سحرانگيز و دلفريب خود بيان کرد. نظامى ساقى‌نامه و مغنى‌نامهٔ مستقلى نساخت، اما از همهٔ بيت‌هاى پراکنده‌اى که در اسکندرنامهٔ خود آورده مى‌توان منظومهٔ زيباى جداگانه حاوى معنى‌هاى بسيار بلند ترتيب داد که به نزديک دويست بيت برسد. بعد از نظامى پيروانى او به نظم ساقى‌نامه‌ها و مغنى‌نامه‌ها دست زدند. ترجيع‌بند معروف فخرالدّين عراقى با مطلع 'در ميکده مى‌ کشم سبوئي' متضمن همانگونه معنى‌ها است و اميرخسرو و خواجو نيز از نظامى پيروى کردند. خواجه شمس‌الدّين حافظ يک مثنوى کوتاه دارد که در روزگاران پس از وى به آن نام 'ساقى‌نامه' داده‌اند و از اين پس ساختن ساقى‌نامه‌هاى غيرمستقل در شعر فارسى همچنان متداول بود تا در پايان عهد تيمورى و آغاز دوران صفوى و بعد از آن، ساختن ساقى‌نامه‌هاى مستقل، گويا بر منوال حافظ، معمول شد و سردستهٔ اينگونه ساقى‌نامه‌گويان اميدى تهرانى (مقتول به سال ۹۲۹) هجرى است که ساقى‌نامهٔ او زيبائى و دل‌انگيزى خاص دارد.
     
  
مرد

 
شعر انتقادى

شعر انتقادى که از قرن ششم در ادبيات فارسى رواج فراوان يافته بود، در قرن هفتم و هشتم به‌علت آشفتگى وضع زمان ميدان مساعدى براى توسعه پيدا کرد. از اين انتقادهاى سخت در آثار سعدي، اَوْٰحَدي، سيف‌ فرغْاني، خواجو، ابن‌يمين و در پاره‌اى از غزل‌هاى حافظ بسيار ديده مى‌شود ولى از همهٔ اين گويندگان مهم‌تر شاعر و نويسندهٔ خوش‌ذوق هوشيار نظام‌الدّين عُبَيد زاکانى قزوينى (م ۷۷۱ هـ) است که آثار او به نظم و نثر حاوى انديشه‌هاى انتقادى تندى است که گاه به‌صورت هزل رکيک درمى‌آيد و بهتر از هر کسى وضع نامطلوب اخلاقى و اجتماعى عهد خويش را که دورهٔ رواج فساد و تباهى بود شناخته و مجسم ساخته است.
     
  
مرد

 
شعر مدحى و قصيده

شعر مدحى يا شعر دربارى با حملهٔ مغول از ميان نرفت بلکه ضعيف شد و مدت‌ها در اين ضعف باقى ماند و بر اثر آن طبعاً از رواج قصيده‌سرائي، که در دوره‌هاى پيشين نوع طراز اول شعر بود، کاسته شد و قصيده‌سرايان بزرگى که در اين دوره پيدا شدند تابع روش متقدمان بودند و همّت آنان مصروف بر استقبال قصيده‌هاى معروف سنائى و انورى و خاقانى و مُجير و نظاير آنان بود و به همين جهت سبک شاعران قصيده‌گوى قرن هشتم به شيوهٔ قصيده‌سرايان بزرگ آخرهاى قرن ششم و آغاز قرن هفتم متمايل بود و اين پيروى به تکرار مضمون‌هاى آنان و حتى به استفادهٔ مستقيم از قالب‌هاى لفظى که متقدمين به‌کار مى‌بردند منجر شد.
ساختن قصيده‌هاى مصنوع و قسمنامه‌ها و التزام‌هاى مختلف و انتخاب رديف‌هاى مشکل و پيچيدن در ظاهر کلام، در اين دوره امرى متداول و عمومى است مگر آنکه شاعران توانائى مانند سعدى به‌جاى پيروى از ديگران به ايجاد قصيده‌هائى کاملاً تازه توفيق يافتند. در قصيده‌هاى اين دوره از شعر فارسي، به‌کار بردن لغت‌ها و ترکيب‌هاى وافر عربى رايج بود و شاعران به ايراد تعبيرهاى جديد و مضمون‌هاى دقيق و به‌کار بردن صنعت‌هاى مختلف توجه روزافزون داشتند. اگرچه شاعرانى چون مَجد هَمْٰگر و سعدى در قصيده‌هاى خود سخنان سهل و روان دارند، کسانى ديگر چون رُکنِ دَعوى‌دار و سعيد هِرَوى و سراجِ قُمرى و بَدرِچاچى و خواجو و سلمان در التزام رديف‌هاى دشوار و به‌کار بردن استعاره‌ها و تشبيه‌هاى دقيق ديرياب اصرار مى‌ورزند.
     
  
مرد

 
شعرهاى دينى

سرودن شعرهاى دينى در قرن هفتم و هشتم ميان شاعران مسلمان و غيرمسلمان هر دو متداول بود. در بين مسلمانان اين موضوع بيشتر به ذکر منقبت‌هاى اهل بيت و يا مرثيه‌هاى آنان مقصور است. در اين دو قرن احترام نسبت به امامان دوازده‌گانه در ميان دانشمندان و نويسندگان و شاعران سنى‌مذهب به‌نحو بى‌سابقه‌اى معمول شد. سيف‌الدين فَرْغانى شاعر سنى حنفى قصيدهٔ مؤثرى دربارهٔ واقعهٔ کربلا دارد و مدعى است که گريه در اين ماتم مايهٔ 'نزول غيث رحمت' و زدودن غبار 'کدروت' از دل‌ها است. امامى هِرَوي، فخرالدّين عراقي، سَلمان ساوَجي، خواجو، سعيد هِرَوي، ابن‌نصوح، حسن متکلم، حسن کاشى و معين جوينى قصيده‌هائى در ذکر منقبت يا مرثيه اهل بيت دارند. در قرن هفتم شاعران زرتشتى نيز به نظم مثنوى‌هاى دينى پرداختند، در حاليکه در قرن‌هاى مقدم از اينگونه اثرها به‌دست نمى‌آورديم مگر آنچه تا آخرهاى قرن نهم ميلادى به خط و زبان پهلوى نوشته شده بود و يا آنچه در قرن چهارم هجرى از دقيقى دربارهٔ ظهور زرتشت و پذيرفته شدن دين او در دست داريم. به هرحال از منظومه‌هائى که در قرن هفتم از زرتشتيان در دست داريم قديمى‌ترين آنها زراتشت‌نامه است که چون زرتشت بهرام پژدو بر نسخه‌اى از آن که در سال ۶۷۶ هجرى براى خود استنساخ کرد بيت‌هائى را الحاق نموده است، به غلط اين منظومه را از او دانسته‌اند در حاليکه از کيکاوس رازى است. از پدر زرتشت بهرام پژدو يعنى بهرام پژدوى بيژن‌آبادى کرمانى منظومه‌اى باقى‌مانده است به بحر هزج مسدس مقصور يا محذوف که آن را 'بهاريات بهرام پژدو' خوانده‌اند. پسر بهرام يعنى زرتشت منظومه‌اى به‌نام ارداويراف‌نامه دربارهٔ سير معنوى ارداى‌ويراف، و منظومهٔ ديگرى به‌نام قصهٔ چنگرنگهاچه، داناى هندى با زرتشت دارد.
     
  
مرد

 
شعرهاى مصنوع

در آخرهاى قرن ششم توجه به ساختن قصيده‌ها همراه با صنعت‌هاى شعرى رواج يافت و بعضى از شاعران در قصيده‌هاى خود علاوه بر صنعت‌هاى معنوى به ايراد صنعت‌هاى گوناگون لفظى دست زدند از آن جمله جمال‌الدّين محمد‌بن ابوبکر قوامى مُطَرّزى قصيدهٔ رائيه در يکصد بيت متضمن هشتاد و سه صنعت از صنعت‌هاى بديعى به‌نام 'بدايع‌الاسحار فى صنايع‌الاشعار' ساخت. پس از او سيدقوام‌الدّين ذوالفقار شيروانى قصيده‌اى مشتمل بر توشيح‌ها و دايره‌ها، که از هر بيت چند مصراع و بيت‌هاى ملوَّن در بحرهاى مختلف بيرون مى‌آيد، سرود. سلمان ساوَجى شاعر قرن هشتم نيز در يک قصيده در مدح خواجه غياث‌الدّين سعى کرده است صنعت‌هاى جديد ديگرى را بگنجاند. گذشته از اين در قصيده‌هاى شاعران ديگرى چون سِراجى سَگْزي، بَدرِجاجرمي، فَريد اَحْوَل، سعيد هِرَوي، وعده‌اى ديگر از شاعران اين دوره به ايراد صنعت‌هاى گوناگون باز مى‌خوريم.
     
  
مرد

 
غزل

به همان نسبت که در قرن هفتم و هشتم قصيده از رديف اول شعر فارسى به عقب مى‌رفت غزل راه پيشرفت مى‌سپرد. در ابتداى سدهٔ هفتم دو نوع غزل عاشقانه و عارفانه را در راه کمال مى‌يابيم. در آغاز اين قرن در غزل‌هاى شاعران چيره‌دستى از قبيل کماالدّين اسمعيل و هم‌عصران او دقت خاصى در معنى و لطافتى تمام در لفظ مشاهده مى‌کنيم. اين غزل‌ها اگرچه بر مذاق عشاق سروده مى‌شد، ليکن از شوريدگى حال عارفان نيز در آنها جلوه‌اى مى‌توان يافت. اما غزل آغاز قرن هفتم را، به تمام و کمال، بايد در ديوان شاعر شوريدهٔ نيشابوري، عطار، يافت: همچنانکه غزل عاشقانه به‌وسيلهٔ سعدى به کمال خود رسيد. سعدى در غزل‌هاى خود با زبان شيرين و سخن لطيف و بيان سهل و مضمون‌هاى تازه، کارى را که از رودکى شروع شده بود و با ظهور ظهير و مُجير و کمال اسمعيل رونق و کمال تمام يافته بود به نهايت کشانيد، چناکه بعد از او هيچ‌کس در اين شيوه جاى وى را نگرفت و غزل‌هاى او در همهٔ دوره‌هاى بعد از وى به‌وسيلهٔ شاعران و استادان بزرگ مورد استقبال قرار گرفت. شيوه‌اى که عطار در غزل عرفانى ايجاد نموده بود هم دنبال مى‌شد و اين دنباله‌روى در سخن چند شاعر منجر به وصول مرحله‌هائى از کمال و حتى ابداع شيوه‌هاى نو مى‌گرديد. يکى از کسانى که به پيروى از عطار برخاست فخرالدّين ابراهيم عراقى صاحب لمعات و شاعر غزل‌ها و حتى ترکيب‌ها و ترجيع‌ها و قصيده‌هاى عرفانى است. همزمان با او شاعر و متفکر بزرگ ايران جلال‌الدّين محمد بلخى رومى در ساختن غزل‌هاى شيواى عرفانى دنبال کار عطار را گرفت و سرآمد غزل‌گويان عرفانى در تمام دوره‌هاى ادب فارسى گرديد. ديوان کبير او که به‌نام ديوان شمس‌ مشهور شده مشحون است به معانى بلند که گاهى به لحنى عاشقانه ولى همواره با آرمان‌ها و انديشه‌هاى خالص عرفانى سروده شده و بسيارى از آنها صرفاً معنى عرفانى دارند. در همين روزگار سيف‌الدّين محمد فَرْغانى عارف و شاعر مشهور نيز در غزل‌ها و قصيده‌هاى خود به ذکر معانى عرفانى پرداخت.
تا بخش بزرگى از قرن هفتم غزل‌هاى عارفانه و عاشقانه، جز در سخن بعضى از شاعران که چاشنى از عرفان پذيرفته بودند، از يکديگر جدا بود ولى از آن پس اين دو نوع غزل با هم درآميخت و از اين آميزش شيوه‌اى نو در غزل‌ به ظهور پيوست و انديشه‌هاى عالى عرفانى و نکته‌هاى وعظى و حکمى با زبان لطيف شاعران غزل‌گوى همراه شد و از اينجا است که مى‌بينيم در غزل‌هاى شاعرانى چون اميرخسرو دِهلوى و اَوْحَدى مراغه‌اى و خواجو و عماد و حافظ فکرهاى پختهٔ صوفيان و حکيمانه با عاطفه‌هاى عالى شاعرانه و عاشقانه همراه است و اين شيوه که غزل فارسى را از ابتذال و يکنواختى رهائى بخشيد مخصوصاً در سخن لسان‌الغيب حافظ شيرازى به حد اعلاء کمال رسيد.
     
  
مرد

 
مادّه تاريخ

از قرن هفتم به بعد موضوع تازه‌اى در ادب فارسى شيوع يافت و آن ذکر تاريخ‌هائى است در قطعه‌هاى کوتاه براى واقعه‌هاى گوناگون اعم از جلوس يا فوت يا قتل پادشاهى و يا مرگ و قتل امير يا وزير يا شاعر حکيمى و مانند اينها. معمولاً شعرى که از اين راه پديد آيد قطعه‌اى کوتاه است که شاعر در يکى دو بيت آخر آن تاريخ مورد حاجت را ذکر مى‌کند و بيت‌هاى پيش از آن را براى تمهيد مى‌آورد و معمولاً اين مقدمه براى معرفى و بيان وجه اهميت کسى يا واقعه‌اى گفته مى‌شود که تاريخ آن ذکر گرديد است. اصطلاحاً تاريخ‌گوئى را بدين نحو در شعر 'مادّه تاريخ‌سازي' مى‌نامند. مادّه تاريخ‌هائى که از اين دوره باقى مانده است به دو دسته تقسيم مى‌شود. اول آنها که به ذکر تاريخ صريح يعنى عدد روز و ماه و سال اکتفاء شده است مانند اين ماده تاريخ از ابنِ يَمين فَريُومَدى در وفات سلطان ابوسعيد بهادرخان:
چون گذشت از سال هجرت هفتصد با سى و شش
از ربيع آخرين هم سيزده بگذشته بود

در قراباغ از سر سلطان عالم بو سعيد
دست تقدير الهى افسر شاهى ربود


دستهٔ دوم قطعه‌هائى هستند که ذکر روزها و سال‌ها در آنها با حساب ابجدى آمده است و در اين حساب، حروف عربى به نظم ابحدى از 'يک' تا 'هزار ' شماره دارند و آوردن هر يک از آنها به منزلهٔ ايراد يک عدد است. فايده‌هاى مهم اين ماده تاريح‌ها در شعر فارسى ثبت و حفظ دقيق تاريخ‌هاى مهم بوده است.
     
  
صفحه  صفحه 10 از 23:  « پیشین  1  ...  9  10  11  ...  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA