انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 2 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  20  21  22  23  پسین »

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون


مرد

 
توجه سامانيان بزبان پارسي:

خاندان ساماني يكي از خاندانهاي اصيل ايرانست كه نسل آن ببهرام چوبين سردار مشهور ساساني ميرسيد. شاهان اين خاندان در احترام ميهن و بزرگداشت مراسم ملي و احياء سنن قديم ايران و علي الخصوص در ترويج زبان پارسي حد اعلي كوشش را بكار ميبردند و باين نظر در تشويق شاعران و نويسندگان و مترجمان نكته‏يي را فرو نميگذاشتند مثلاً چون ديدند كه كليله و دمنه پهلوي مدروس شده و ممكن است مردم ايران بر اثر رغبتي كه بدان دارند از ترجمه عربي آن كه بدست عبدالله پسر مقفع صورت گرفته بود استفاده كنند، بترجمه آن از تازي بنثر پارسي فرمان دادند و اين كار در عهد سلطنت نصر بن احمد ساماني (301ـ 331 هجري) انجام شد و سپس بهمت وزير او ابوالفضل بلعمي، رودكي شاعر مشهور آنرا از نثر بنظم پارسي در آورد، و يا چون دو كتاب مشهور محمد بن جرير الطبري (متوفي بسال 310) يعني تاريخ الرسل و الملوك و جامع البيان تفسير القرآن او در خراسان شهرت يافت، ابوصالح منصور بن نوح ساماني (350ـ366 هجري) نخستين را بهمت وزير خود ابوعلي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي و دومين را بدست گروهي از فقيهان بپارسي درآورد و اين هر دو ترجمه اكنون در دست و ار ذخاير گرانبهاي ادب پارسي است.

================
پ.ن:تا حالا به این موضوع فک کردین که اصن میشناسیم سامانیان رو
اینو یادمون باشه همه سلسله ها مثه قاجار خیانت نکردن
مثه قاجار ایران رو تیکه تیکه نکردن
بعضیا از این حکومت ها بودن که باعث شدن ما هنوز ایرانی بمونیم
     
  
مرد

 
نثر پارسي در قرن چهارم:

نثر پارسي اين دوره تنها از همين آثار گرانبها بهره‏مند نبود بلكه آثار متعدد ديگري نيز درين عهد بوجود آمده كه برخي از آنها هنوز باقي و از آنجمله است.
1ـ كتاب عجائب البر و البحر يا عجايب البلدان از ابوالمؤيد بلخي كه حاوي اطلاعات ذيقيمتي راجع بنواحي مختلف خاصه ايرانست.
2ـ كتاب حدود العالم من المشرق الي المغرب كه مؤلف آن معلوم نيست ولي چنانكه در مقدمه آن ذكر شده تأليف آن بسال 372 هجري صورت گرفته است.
3ـ كتاب الابنية عن حقايق الادويه از ابومنصر موفق هروي در داروشناسي كه نسخه‏يي از آن بخط اسدي طوسي شاعر موجود است.
4ـ ترجمه تاريخ طبري كه اصل آن يعني تاريخ الرسل و الملوك از محمد ابن جرير الطبري است و ترجمه آن بفرمان ابوصالح منصور بن نوح بدست وزير او ابو علي محمد بن ابوالفضل محمد بلعمي بسال 352 با اضافات و استفاداتي از منابع ديگر صورت گرفته است.
5ـ ترجمه تفسير طبري از جامع البيان محمد بن جرير الطبري معروف بتفسير كبير كه بامر ابو صالح منصور بن نوح و بدست گروهي از فقهاي خراسان و ماوراءالنهر انجام شد.
6ـ مقدمه شاهنامه ابومنصوري از ابومنصورالمعمري. اين مقدمه كه اكنون در دست است بنا بر شرحي كه خواهد آمد بر شاهنامه ابو منصور محمد بن عبدالرزاق سپهسالار خراسان نوشته شده است.
از محمد بن ايوب الحاسب الطبري دانشمند معروف دو رساله شش فصل و استخراج در دست است و كتاب ديگري بنام كشف المحجوب در كلام اسمعيليه از ابو يعقوب سگزي باقيست كه گويا از اصل عربي ترجمه شده باشد و در اين صورت بايد آنرا از آثار اوايل قرن پنجم هجري شمرد.
از خصايص مهم دوره ساماني يكي تدوين تاريخ ايران و داستانهاي ملي است بزبان پارسي. در قرن چهارم هنوز دنباله افكار و عقايد شعوبيه ايراني باقي بود و اين روحيه بهمان نحو كه در ادبيات عربي مايه سرودن بسياري از اشعار وطني به وسيله ايرانيان و تأليف كتاب در ذكر تاريخ و مفاخر ايرانيان و مثالب تازيان شده بود، در زبان پارسي نيز باعث تأليف بسياري كتب و ذكر مفاخر گذشتگان گرديد اين كتب در قرن چهارم معمولاً تاريخهاي مشروح ايران قديم يا داستانهاي مفصل پهلوانان بود كه با توجه بمأخذ كهن پهلوي يا مأخذ منقول از پهلوي بعربي تهيه و تأليف شده و از آنجمله است: شاهنامه ابوالمؤيد بلخي كه كتابي عظيم از تاريخ و داستانهاي قهرماني ايران پيش از اسلام تا غلبه تازيان بودـ شاهنامه ابو علي بلخي ـ شاهنامه ابومنصوري كه در سال 346 هجري بفرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسي سپهسالار خراسان، بوسيله چند تن از دهقانان گردآوري شده و از لحاظ اتفاق مأخذ و نظم مطالب ظاهراً بهترين شاهنامه منثور قرن جهارم بوده. بر اين كتاب ابو منصور المعمري، وزير ابومنصور محمد بن عبد الرزاق مقدمه‏يي نگاشته كه اكنون باقي و از آثار گرانبها و معتبر نثر پارسي است. نخستين شاعري كه از اين كتاب براي ايجاد يك شاهنامه منظوم استفاده كرد دقيقي و بعد از او استاد ابوالقاسم فردوسي است.
نثر فارسي قرن چهارم بسيار ساده و خالي از صنايع لفظي بود. در نثر اين دوره و تمام آثاري كه بعد از آن به سبك اين عهد نوشته شد اثري از لغات مشكل عربي و ذكر امثال عرب يا آوردن اشعار تازي بقصد آرايش كلام و نظاير آن مشهود نيست بلكه نثري است روان و طبيعي و مبتني بر روش تكلم عموم و با جمله‏هاي كوتاه و روشن و خالي از ابهام و تعقيد. تكرار افعال و آوردن افعال كامل بي‏نقص و عدم توجه بمقدمه چيني‏هاي زائد بر اصل و سعي در صراحت الفاظ از خصايص عمده نثر فارسي در اين دوره است.
     
  
مرد

 
شعر فارسي در قرن چهارم:

اما از جهت شعر فارسي، قرن چهارم را بايد يكي از بهترين دوره‏هاي ادبي زبان فارسي دانست. در نيمه دوم قرن سوم هجري يعني در همان اوان كه شعر عروضي پارسي نخستين مراحل حيات خود را ميپيمود و چون كودكي نوخاسته افتان و خيزان پيش ميرفت يكي از نوابغ بزرگ ادب فارسي يعني ابو عبدالله جعفربن محمد رودكي سمرقندي(م.329) ولادت يافت و تمام قسمت اول حيات خود را در اين قرن گذراند و تربيت شد تا آنجا كه شاعري فحل گرديد و چون به آغاز قرن چهارم رسيد مرتبتي يافت كه بقول ابوالفضل بلعمي او را در عرب و عجم نظيري نبود. بيست و نه سال اول قرن چهارم دوره استحصال رودكي از زحماتي بود كه در آغاز حيات خود يعني اواخر قرن سوم كشيده بود. رودكي شعر فارسي را از حالت ابتدائي و ساده خود بيرون آورد، در انواع مضامين و اقسام مختلف شعر از قبيل قصيده، غزل، مثنوي، رباعي و ترانه وارد شد و از همه آنها پيروز بيرون آمد. بقولي كه معقول‏تر و مقبول‏تر است نزديك صد هزار بيت (صد دفتر) و بقولي ديگر كه قبول آن دشوار مينمايد يك ميليون و سيصد هزار بيت شعر از خود بيادگار گذاشت. كتاب كليله و دمنه را بنظم فارسي درآورد، قصيده‏هاي بزرگ ساخت، غزلهاي لطيف كه عنصري هم خود را در برابر آنها عاجز مي‏يافت سرود. رودكي سخني شيرين، كلامي لطيف و طبيعي و خالي از هرگونه اشكال دارد و اگر از كهنگي زبان و لهجه او كه نسبت بما امري طبيعي و نتيجه گذشت ده قرن و نيم مدت است، بگذريم بايد سخن او را بهمان اندازه ساده و سهل بدانيم كه سخن فردوسي و سعدي را . بهر حال رودكي پدر شعر فارسي است و در اين امر خلافي نتوان كرد و از همين جاست كه شاعران بعد از وي او را «استاد شاعران» و «سلطان شاعران» لقب داده‏اند. از اشعار اوست:
زمانه پندي آزادوار داد مرا زمانه چون نگري سر بسر همه پند است
بروز نيك كسان گفت تا تو غم نخوري بسا كسا كه به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا خصم خويش دار نگاه كرا زبان نه ببند است پاي دربند است

تا جهان بود از سر آدم فراز كس نبود از راه دانش بي‏نياز
مردمان بخرد اندر هر زمان راز دانش را بهر گونه زبان
گرد كردند و گرامي داشتند تا بسنگ اندر همي بنگاشته
دانش اندر دل چراغ روشن است وز همه بد بر تن تو جوشن است

در همان سال كه ستاره نبوغ رودكي از افق آسمان ادب فارسي افول ميكرد درخشانترين ستاره شعر و هنر يعني فردوسي پاي در مطلع حيات نهاد (329 هجري) و چنانكه خواهيم ديد با آغاز دوره شاعري اين آزاد مرد شعر پارسي بكمال رسيد:
تهنيت بايد كه در ملك سخن گر شكوفه فوت شد نوبر بزاد!
در اواخر حيات رودكي و بعد از او شاعران ديگري هم در دربار سامانيان و در خراسان و ماوراءالنهر تربيت مي‏شدند و توجه سلاطين ساماني بدانان باعث پيشرفت كار ايشان و فزوني نظاير آنان بود بحدي كه قرن چهارم از حيث كثرت شعر و شاعر قرن كم نظيري بوده است.
از مشاهير معاصران رودكي ابوالحسن شهيد بن حسين بلخي (م 325) شاعر و متكلم بزرگ خراسانست كه در شعر عربي و پارسي استاد بوده و غزلهاي لطيف و خط زيباي او در ميان آيندگان شهرت داشته است.
ديگر از شاعران بزرگ قرن چهارم ابوالحسين محمد بن محمد بخارائي معروف به مرادي معاصر رودكي است ـ ديگر ابو عبدالله محمد بن موسي فرالاوي معاصر رودكي ـ ديگر ابوزراعه (ابوزرعه) معمري جرجاني معاصر رودكي ديگر ابوالعباس فضل بن عباس ربنجني معاصر نصر بن احمد و نوح بن نصر ساماني ـ ديگر ابو طاهر طيب ابن محمد خسرواني (م.342) ـ ديگر ابوالمؤيد بلخي از شاعران نيمه اول قرن چهارم كه در نظم و نثر استاد بود ـ ديگر ابو عبدالله محمد بن صالح ولوالجي ـ ديگر ابو عبدالله محمد بن حسن معروفي بلخي معاصر عبدالملك بن نوح (343ـ 350) ـ ديگر ابوالحسن علي بن محمد معروف به منجيك ترمدي ـ ديگر ابوشكور بلخي صاحب منظومه آفرين نامه كه در حدود 333ـ 336 سروده شده و از ابيات مشهور آن است.
به دشمن برت استواري مباد كه دشمن درختي است تلخ از نهاد
درختي كه تلخش بود گوهرا اگر چرب و شيرين دهي مر ورا
همان ميوه تلخت آرد پديد ازو چرب و شيرين نخواهي مزيد
زدشمن گرايدونكه يا بي شكر گمان بر كه زهرست هرگز مخور ...
     
  
مرد

 
شعر فارسي در قرن چهارمادامه)

شاعر بسيار مشهور قرن چهارم بعد از رودكي ابو منصور محمد بن احمد دقيقي (مقتول در حدود سال 368) است كه معاصر با امير فخرالدوله ابوالمظفر احمد بن محمد چغاني از آل محتاج و امير سديد ابو صالح منصور بن نوح ساماني(350ـ 365) و امير رضي ابوالقاسم نوح بن منصور (365ـ 387) بوده و بامر پادشاه اخير بنظم شاهنامه ابومنصوري آغاز كرده و هزار بيت در سلطنت گشتاسب و ظهور زردشت پيغامبر سروده است. علاوه بر اين، قصائد و قطعات و غزلهايي نيز از دقيقي بيادگار مانده و او از شاعران استاد عهد ساماني است كه قدرتش در ساختن قصايد و بيان مدايح شهرياران زبانزد بود. از قطعات مشهور اوست:
بدو چيز گيرند مر مملكت را يكي ارغواني يكي زعفراني
يكي زرنام ملك بر نبشته دگر آهن آبداده يماني
كرا بويه وصلت ملك خيزد يكي جنبشي بايدش آسماني
زباني سخنگوي و دستي گشاده دلي همش كينه همش مهرباني
كه ملكت شكاريست كاو را نگيرد عقاب پرنده نه شير ژياني
دو چيز است كاو را ببند اندر آرد يكي تيغ هندي دگر زر كاني
بشمشير بايد گرفتن مر او را بدينار بستنش پاي ارتواني
كرا تخت و شمشير و دينار باشد نبايدش تن سرو و پشت كياني
خرد بايد آنجا وجود و شجاعت فلك مملكت كي دهد رايگاني

شاعر مشهور آخر دوره ساماني كه قسمتي از عهد غزنوي را نيز درك كرد مجدالدين ابواسحق كسائي مروزي است كه مردي شيعي مذهب و در اواخر عمر خود متمايل بوعظ و اندرز بود. وي تا مدتي بعد از سال 391 در قيد حيات بوده و دوره سلطنت سلطان محمود غزنوي را درك كرده و او را ثنا گفته است.
شاعر نامبردار آخر عهد ساماني كه قسمت بزرگ زندگي او در قرن چهارم و چند سالي از آن در آغاز قرن پنجم گذشت استاد ابوالقاسم فردوسي(329ـ 411 هجري) صاحب شاهنامه است كه بي‏اغراق تاج شعر و ادب ايراني و عاليترين نمونه فصاحت زبان فارسي دري است. از ابيات اوست:
سپاسم ز يزدان كه او داد زور بلند اختر و بخش كيوان و هور
ستايش كه داند سزاوار اوي نيايش بآيين و كردار اوي
مگر او دهد يادمان بندگي نمايد بزرگي و دارندگي
شما دست يكسر بيزدان زنيد بكوشيد و پيمان او مشكنيد
كه بخشنده اويست و دارنده اوي بلند آسمانرا نگارنده اوي
ستمديده را اوست فرياد رس منازيد يا نازش او بكس
نيابد نهادن دل اندر فريب كه پيش فرازنده آيد نشيب
كجا آنكه ميسود تاجش بابر كجا آنكه بودي شكارش هژبر
نهاني همه خاك دارند و خشت خنك آنكه جز تخم نيكي نكشت
زماني مياساي از آموختن اگر جان همي خواهي افروختن
چو گويي كه وام خرد تو ختم همه هر چه بايستم آموختم
يكي نغز بازي كند روزگار كه بنشاندت پيش آموزگار
در دوره ساماني علاوه بر قصائد و قطعات و ساير انواع شعر، چندين منظومه بزرگ از قبيل كليله و دمنه رودكي، آفرين نامه ابوشكور، شاهنامه مسعودي مروزي، گشتاسبنامه دقيقي، شاهنامه فردوسي سروده شده.
از خصائص شعر فارسي قرن چهارم: فصاحت، سادگي، مضامين تازه و بكر، توجه بطبيعي بودن تشبيهات، توصيفات طبيعي منطبق بر عالم خارج، سعي در جستن مطالب تازه و بديع و متنوع، عدم استعمال اصطلاحات علمي در شعر، خالي بودن شعر از كلمات مشكل عربي و حتي كم بودن لغات عربي، حفظ بسياري از لغات كهنه دري، كوتاه بودن اوزان و بحور شعر است.
كمترين آشنايي با لهجه كهنه قرن چهارم خواننده را در فهم زيبايي و فصاحت معجزه‏آساي اشعار آن عهد ياوري خواهد كرد. بزرگترين نماينده شعر اين دوره بي‏خلاف فردوسي و ابيات غراي او بي‏ترديد بهترين نشانه فصاحت زبان فارسي است تا بجايي كه قرن چهارم تنها با داشتن شاهنامه مي‏تواند بر زبان فارسي حكومت كند و منشاء هر گونه اصلاحي در اين زبان و دور داشتن آن از افراطها و تفريطهاي متأخران گردد.
در شعر فارسي قرن چهارم بندرت و بزحمت ميتوان اثر يأس و نوميدي يافت. شعر اين دوره پر است از نشاط روح و غرور ملي و انديشه حساسي و خوشبيني و آزادمنشي، و از اينروي بايد آنرا آيينه تمام نماي روح و انديشه واقعي ايراني دانست يعني انديشه و روحي كه هنوز چنانكه بايد مقهور عوامل غير ايراني نشده و استوار بر جاي مانده بود.
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 
وضع ادبى ايران در قرن چهارم و نيمهٔ اول قرن پنجم هجرى:

دوره قرن ۴ و نيمه قرن ۵ که مورد مطالعه است با آنکه ابتداى ترقى ادب فارسى است، يکى از مهمترين ادوار ادبى ما محسوب مى‌گردد. در ابتداى اين عهد رودکى استاد شاعران و در اواخر آن فردوسى و عنصرى دو استاد مسلم شعر پارسى زندگى مى‌کرده‌اند. شاعران ديگر اين دوران نيز هريک صاحب شهرت و اهميت خاص در تاريخ ادبيات فارسى هستند. کمتر دوره‌اى از ادوار ادبى فارسى است که اين همه شاعر استاد و بزرگ، آن هم از يک ناحيهٔ محدود، در آن زندگى کرده باشند، و کمتر عهدى است که در آن فصاحت و جزالت کلام تا اين حد مفطور و ملکهٔ گويندگان باشد. کثرت شعر و تعدد آثار گويندگان يکى از خصائص عمدهٔ اين دوران است.
علت اساسى اين توسعه و رواج روزافزون شعر تشويق بى‌سابقهٔ شاهان از شاعران و نويسندگان بود. همهٔ اميران و شاهان مشرق در آن دوران نسبت به گويندگان پارسى‌سراى و نويسندگان و شاعران تازى‌گوى ايرانى رعايت کمال احترام را مى‌کرده‌اند و اين حکم حتى دربارهٔ محمود غزنوى که شاعران را به‌منزلهٔ عوامل تبليغات خود به‌کار مى‌گماشت، صادق است مگر در رفتار ناجوانمردانهٔ او نسبت به استاد طوس که آن خود داستان ديگرى در قلمرو مسائل نژادى و مذهبى دارد.
صلات‌گران و نعمت‌هاى فراوان که اميران و شاهان درين دوره در راه تشويق شاعران صرف مى‌کرده‌اند به‌حدى بود که آنان را به درجات بلندى از ثروت و تنعم مى‌رسانيد. دربارهٔ رودکى نوشته‌اند که بنهٔ او را چهارصد شتر مى‌کشيد و خاقانى دربارهٔ عنصرى گفته است:
شنيدم از نقره زد ديکدان ز زر ساخت آلات‌خوان عنصرى
بعضى از شاعران اين عهد از کثرت ثروت محسود اين و آن بودند و گروهى از آنان از وفور نعمت چون اميران با غلامان سيمين‌کمر و زرين‌کمر حرکت مى‌کردند. اين وضع نتيجهٔ مستقيم تشويق پادشاهان و خريدارى مدايح و اشعار شاعران به بهاى گزاف بود. در ميان سلاطين و اميران و وزيران اين عهد بسيار کسان داريم که يا خود شاعر و نويسنده بوده‌اند (مانند شمس‌المعالى قابوس - آغاجى - طاهربن فضل چغانى - ابوالمظفر چغانى - ابن‌العميد - صاحب‌بن عباد - عتبى - جيهانى - ابوالفضل بلعمى - ابوعلى بلعمى و نظاير آنان) و يا از تشويق و بزرگداشت نويسندگان و شاعران پارسى‌گوى و تازى‌گوى غفلت نداشتند.
سامانيان خصوصاً به‌نثر و نظم پارسى شائق بودند، شاعران پارسى‌گوى را تکريم مى‌نمودند و براى ايجاد منظومه‌هائى مثل شاهنامه يا ترجمهٔ کتاب‌هائى مانند کليله و دمنهٔ پسر دادويه و تاريخ طبرى و تفسير کبير طبرى فرمان‌هائى مستقيماً صادر مى‌کردند، و برخى از وزيرانشان همچون ابوالفضل بلعمى مشوق شاعران در نظم داستان‌ها و کتاب‌هائى از قبيل کليله‌ودمنه مى‌شدند، يا وزيرانى چون ابوعلى بلعمى خود به تأليف کتاب به زبان پارسى همت مى‌گماشتند.
شايد يکى از علل بزرگ ترويج نظم و نثر پارسى به‌وسيلهٔ سامانيان تعقيب فکر استقلال ادبى ايرانيان و دنبال کردن همان نظرى بوده که يعقوب ليث درين زمينه داشت، و علت ديگر آنکه سامانيان مى‌کوشيدند پايتختشان بخارا همان مرتبت و مقامى را حاصل کند که بغداد زير تسلط خلفا داشت، و گويا همين فکر بود که موجب سرودن ابياتى از اين قبيل مى‌شد:
امروز به‌هر حالى بغداد بخاراست کجا مير خراسان است پيروزى آنجا است
و مى‌دانيم که 'امير خراسان' عنوان رسمى سلاطين سامانى بود.
غير از بخارا که مهمترين مرکز ادبى ايران در قرن چهارم بود، مراکز مهم ديگرى هم تا اواسط قرن پنجم مانند زرنج سيستان و غزنين و گرگان و نيشابور و رى و سمرقند براى ادب فارسى وجود داشت که البته فعاليت بعضى از آنها بعد از اين دوران هم ادامه يافت. بر روى‌هم در بلاد شرقى پشتهٔ ايران تا اواسط قرن پنجم کوشش در احياء و ادامهٔ ادب فارسى بيشتر، و بسيار بيشتر از بلاد غربى بود زيرا در اين بلاد اخير شعر و نثر پارسى تا اوايل قرن پنجم رونق و رواجى چنانکه بايد نداشت و ازين‌ هنگام است که توجه امراء ديلمى عراق (خاصه رى و اصفهان) به ايجاد آثارى به لهجهٔ درى نتايج سودمندى به‌بار آورد.
زبان پارسى درى در قرن چهارم و اوايل قرن پنجم بر اثر آميزش بيشتر با زبان عربي، و قبول عدهٔ جديدى از اصطلاحات علمى و ادبى و دينى و سياسي، و به‌کار بردن آنها براى مفاهيم و مضامين مختلف شعرى و مقاصد علمى و غيره، نسبت به قرن سوم تکامل و توسعهٔ بيشترى يافت. با اين حال اگر زبان شاعران و نويسندگان اين عهد را با ادوار ادبى بعد بسنجيم تعداد لغات عربى را به نسبت محسوسى کمتر و غلبهٔ لغات اصيل پارسى و حتى نفوذ زبان پهلوى را در آن بيشتر مى‌بينيم، و على‌الخصوص اين نکته قابل‌توجه است که شاعران و نويسندگان اين عهد کمتر تحت نفوذ قواعد دستورى زبان عربى بودند و قواعد زبان پارسى را بيشتر رعايت مى‌کردند، و مثلاً به‌ندرت وزن‌هاى جمع عربى را در متن‌هاى پارسى مى‌يابيم و يا ترکيب‌هاى تازى را در آنها بسيار کم مى‌بينيم. اين نکته هم قابل ذکر است که شاعران و نويسندگان اين عهد خلاف آنچه برخى مى‌انديشند تعمدى در آوردن کلمات پارسى به‌جاى عربى نداشتند، بلکه چون زبان فارسى در آن عهد هنوز به نسبت کمى با زبان عربى آميخته بود، و شاعران و نويسندگان هم از لهجهٔ عمومى در کار خود پيروى مى‌کردند، طبعاً لغات عربى را کمتر به‌کار مى‌بردند مگر در مواردى‌که ضرورت اقتضاء مى‌کرد.
     
  
مرد

 
تازى‌گويان ايران در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم:

قرن چهارم و اوايل قرن پنجم مهمترين دورهٔ ظهور نويسندگان و شاعران بزرگ تازى‌گوى در ايران و دورهٔ کمال ترقى ادب عربى در اين سامان است. در رديف نويسندگان و شاعران بزرگ پارسى‌زبان ايران که در اين دوره به‌سر مى‌بردند، گروه بزرگى از شاعران و نويسندگان و ادبا و مورخان که به زبان عربى نثر و نظم داشته‌اند، در خدمت سلاطين به اعزاز و اکرام مى‌زيستند و از آنان در اين مدت آثار معروف برجاى مانده است. بعضى از شاعران و نويسندگان پارسى در اين عهد از جملهٔ شاعران و نويسندگان تازى‌گوى بزرگ هستند مانند شهيد بلخى و ابوعلى سينا و شمس‌المعالى قابوس و ابوالفتح بستى و بونصر مشکان و جز آنان، و چون وزيران از ميان دبيران بزرگ که لامحاله با علوم آشنائى کامل داشته‌اند انتخاب مى‌شدند، نويسندگان بزرگى از ايران که به زبان عربى نظم و نثر داشته‌اند به وزارت رسيدند، و پيدا است که وجود آنان در نشر ادب عربى در ايران و گردآوردن ادبا و شعرا و نويسندگان عربى‌گوى در دربارها، و تشويق آنان بسيار مؤثر بوده است. روش تحصيل زبان و ادب عربى در اين قرن همچنان‌ که ضمن تحقيق در علوم ادبى اين عصر ديده‌ايم طورى بود که موجب مهارت طالبان علوم در انشاء مى‌شد و به‌همين سبب عدد شاعران و نويسندگان عربى‌زبان پارسى‌نژاد در اين عهد بسيار است.
     
  
مرد

 
شعر عربى در قرن چهارم

شعر عربى در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم همان سيرى را که در قرن دوم و سوم پيش گرفته بود، ادامه داد و به مراحل قطعى کمال رسانيد چنانکه چه از حيث لفظ و ظاهر ترکيبات و عبارات و چه از باب معنى و دقت آن، و چه از جهت ورود مضامين و افکار علمى دقيق در شعر، سرآمد همهٔ ادوار شعر عرب قرار گرفته است و در همين دوره است که شاعران بزرگ و نام‌آورى که از اساطين شعر عرب هستند مانند ابوالطيب المتنبى (۳۰۳-۳۵۴) و ابوالعلاء معرى (۳۶۳-۴۴۹) و ابن هانى اندلسى و ابوالحسن السلامى و ابن حجاج و شريف‌الرضى و شريف‌المرتضى و نظاير آنان ظهور کرده‌اند. شعر عربى در ايران اين دوره هم به‌همان نسبت رواج داشت که نثر عربي، و کمتر فيلسوف يا اديب يا مورخ و نويسنده است که در اين عهد در ايران زيسته باشد و ديوان شعر عربى نداشته يا ابياتى از او نقل نشده باشد، مانند ابوالحسن شهيد بلخى و ابن‌العميد و صاحب‌بن عباد و ابوعلى مسکويه و شمس‌المعالى قابوس و ابوعلى‌سينا و بديع‌الزمان همدانى و ابوبکر خوارزمى و ابومنصور ثعالبى و ابوالحسن على‌بن عبدالعزيز جرجانى و ابوريحان بيرونى و ابوالفرج اصفهانى و ابن هندو و جز آنان که ذکر همهٔ ايشان گذشته است.
بر اثر تشويق عضدالدوله و ابن‌العميد و ابن‌سعدان و صاحب‌بن عباد و ابوالفضل بلعمى و عتبى وجيهانى و ابوالحسين سهيلى و امثال آنان از شعرا و ادبا، چه در عراق و چه در خراسان، رواج شعر عربى به‌حد اعلى رسيده بود چنانکه برشمردن همهٔ شاعران فارسى‌زبان عربى‌گوى در اين عهد به‌واقع دشوار است و خواننده براى وصول به اين مقصود بايد به کتاب يتيمةالدهر و تتمةاليتيمة - دميةالقصر و نظاير آنها مراجعه کند و از اين ميان به ذکر شاعرانى مانند محمدبن موسى الحدادى البلخى و ابوعبدالله الضرير الابيوردى و مهيار الديلمى و ابوالفتح على‌بن محمد البستى اقتصار شود.
ابوالحسين مهيار بن مرزويهٔ ديلمى کاتب و شاعرى مشهور است. وى ابتدا دين زرتشتى داشت و بعد بر دست شريف رضى ابوالحسن محمدالموسوى اسلام آورد و در خدمت او به تحصيل فنون ادب و شعر پرداخت و به زودى بزرگترين شاعر عهد خود شد و ديوان شعر او را چهار جلد نوشته‌اند. وفات او در ۴۲۸ اتفاق افتاد.
     
  
مرد

 
اوه اوه اوه داداش تاپيک سنگينى زدياااا
خداقوت کمک خواستى بگو نوکرتم هستم
     
  
مرد

 
نثر عربى در قرن چهارم


در قرن چهارم و آغاز قرن پنجم در نثر عربى دو جريان مختلف مشاهده مى‌شود: يکى توجه به نثر مصنوع و ديگر توجه به نثر مرسل و دور از صنايع که خاص نويسندگان کتب علمى و بعضى از ادبا مانند ابوحيان توحيدى بوده است. ابوحيان توحيدى در نگارش کتب خود به صنايع توجهى نداشت. هرجا آن صنايع به طبيعت بر قلم او جارى مى‌شد از آنها استفاده مى‌کرد و در غير اين‌صورت از آوردن آنها خوددارى مى‌نمود. مثل آن است که ابوحيان توجه به صنايع گوناگون و فدا کردن معانى را براى خاطر آنها نمى‌پسنديد و اين معنى از مثالبى که براى صاحب بن عباد شمرده است برمى‌آيد.
نويسندگان تواريخ از قبيل ابومنصور ثعالبى و ابوالفرج اصفهانى و حمزةبن الحسن اصفهانى و جز آنان هم معمولاً همين روش را داشتند. مگر بعضى از آنان مثل عتبى که احياناً تاريخ را جولانگاه صنايع قرار مى‌دادند و در اين راه از افراط و تندروى هم امتناعى نداشتند.
موضوع مهم در نثر عربى قرن چهارم و نيمهٔ اول قرن پنجم شيوع فن و صنعت است در آن. در قرن دوم و سوم و اوايل قرن چهارم نويسندگان زبان عربى تحت تأثير ادب پهلوى و يونانى از تصنع دورى مى‌جستند و آثار آن ايام همه به نثر مرسل و خالى از هرگونه تکلف است. سادگى و روانى کلام نويسندگان اين دوره را به‌جاى توجه به ظواهر الفاظ متوجه بيان معانى و مطالب مهم و بحث‌هاى سودمند در موارد مختلف مى‌کرد ليکن در قرن چهارم نظر نويسندگان بيشتر متوجه الفاظ شد و آمادگى زبان عرب براى استفاده از صنايع هم آنان را در اين کار تشجيع نمود چنانکه به زودى آثار مختلفى به اين سبک پديد آمد و اکثر نويسندگان متوجه اين طريقه شدند. سجع در نثر عربى اواخر دورهٔ جاهليت به‌وفور ديده مى‌شود، على‌الخصوص در عبارات کهان و خطباء، و ليکن بعد از ظهور اسلام اين روش متروک ماند و جاى آن را سادگى عبارت گرفت. وقتى نويسندگان زبان عربى خواستند به روش قديم نثر عربى بازگردند مقدمات امر براى آنان آماده بود و به‌همين سبب ترقى روش جديد حاجت به وقت بسيار و صرف مجاهدات فراوان نداشت. وجود کتبى که در لغات مترادف يا اسماء مختلف از اشياء معين به‌وسيلهٔ روات و لغويان فراهم آمده بود، و نشر معاجم متعدد از دورهٔ خليل بن احمد به‌بعد، و وسعت دايرهٔ زبان عربى بر اثر ورود لغات کثير از زبان‌هاى يونانى و ايرانى و غيره، هم در اين راه به نويسندگان ياورى بسيار کرد و آوردن مترادفات و به‌کار بردن سجع و جناس و ورود در صنايعى را از قبيل مماثله و ترصيع و غيره براى آنان آسان ساخت.
توجه به صنايع بيشتر از کتابت رسائل سرچشمه گرفت و اصولاً کتابت رسائل اثر بسيار در بلاغت عرب داشت و وسيلهٔ خوبى براى تفنن بود و در زبان فارسى هم سجع و ساير صنايع لفظى بيشتر به‌وسيلهٔ مترسلان شيوع يافت. رسائل اعم از سلطانيات و اخوانيات ميدانى براى به‌کار بردن صنايع و واردکردن اصطلاحات و امثال و آراستن کلام به زيورهاى گوناگون لفظى و معنوى بود. غالباً معانى کم در آنها با الفاظ بسيار و با تفنن و تنوق نموده مى‌شد و مترسلين دستگاه‌هاى مختلف حکام و امراء و خلفاء و سلاطين در اين امر با يکديگر رقابت مى‌ورزيدند و همين رقابت خود بر توسعهٔ دايرهٔ صنايع در کلام مى‌افزود.
در اين دوره تنوع در موضوعات نثر بسيار بوده است زيرا دسته‌هاى مختلف علمى و مذهبى و ادبى هريک براى خود موضوعات خاصى در کتابت داشتند.
     
  
مرد

 
sinarv1: اوه اوه اوه داداش تاپيک سنگينى زدياااا

خیلی هم سنگین نیست
ایشالا تایپیک بعدی رو که دیدی به این نمیگی سنگین

sinarv1: خداقوت کمک خواستى بگو نوکرتم هستم
خاک پاتم عزیز
همیشه رو کمک تو حساب میکنم
     
  
صفحه  صفحه 2 از 23:  « پیشین  1  2  3  4  5  ...  20  21  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA