انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 21 از 23:  « پیشین  1  ...  20  21  22  23  پسین »

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون


مرد

 
تواريخ سلاطين هند

در ذيل عنوان 'تواريخ عمومى عالم' به اسم چند کتاب معتبر که به‌دست ايرانيان در هند و به‌نام پادشاهان هند فراهم آمده است اشاره شد. اگر بخواهيم به همهٔ کتاب‌هاى فارسى تاريخ که در سرزمين هند به‌دست مؤلفان ايرانى يا هندى نژاده فراهم آمده است اشاره کنيم کار بسيار به درازا خواهد کشيد. موضوع مهم قابل ذکر آن است که در اين عهد پادشاهان تيمورى نژاد هند و نيز پادشاهان محلى دکن علاوه بر توجه به شعر و ادب فارسى نظر خاصى به تدوين کتاب‌هاى فارسى در بيان تاريخ هند و يا تاريخ‌هاى دوران شاهى هر يک از پادشاهان سلسلهٔ خود داشتند و در اين راه از صرف مال و تشويق مؤلفان و دادن مأموريت خاص بدانان دريغ نمى‌کردند و به همين سبب شمارهٔ کتاب‌هاى تاريخ و تذکرهٔ احوال عالمان و شاعران و اميران و مردان سياست، و نيز تواريخ محلى هند مثل گجرات و سند و دکن و جز آنها فراوان است به همين سبب در اين کتاب خلاصه تنها به ذکر نام برخى از آنها بسنده مى‌کنيم و طالبان توضيح بيشتر دربارهٔ آن را به بخش سوم از جلد پنجم کتاب تاريخ ادبيات صفا، و نيز به کتاب تاريخ‌نويسى فارسى در هند و پاکستان از عهد بابر تا اورنگ زيب تأليف دکتر آفتاب اصغر چاپ لاهور ۱۳۶۴ ارجاع مى‌دهيم.
از ميان تاريخ‌‌هاى عمومى هند کتاب طبقات اکبرشاهى از نظام‌الدين احمد هروى، منتخب‌التواريخ تأليف عبدالقادر بداؤنى، تاريخ حقى از عبدالحق محدّث دهلوى، زبدةالتواريخ تأليف نورالحق دهلوى فرزند عبدالحق و گلشن ابراهيمى معروف به تاريخ فرشته از جملهٔ منابع مهم تحقيق در تاريخ عهد اسلامى آن سرزمين است. از کتاب‌هاى ديگر دربارهٔ هند خلاصةالتواريخ از منشى‌سنجان راى، و منتخب‌التواريخ، و منتخب‌اللباب تأليف محمدهاشم پسرخواجه ميرخوافى درخورد ذکرست.
کتاب‌هاى تاريخ فارسى دربارهٔ بعضى از شاهان هند و تاريخ‌هاى محلى و نظاير آنها که در هند به‌دست نويسندگان ايرانى نژاد يا نگارندگان هندى و گاه منشيان پارسى‌گوى هندوئى کيش در اين دوره تأليف شده باشد متعدد است و حق آن است که به ذکر مهم‌ترين آنها در اينجا اکتفا شود. از آنجمله است:
تاريخ داودى، واقعات بابرى که ميرزاعبدالرحيم خانخان آن را به سال ۹۹۸ هـ از اصل ترکى به پارسى درآورد، احوال همايون پادشاه تأليف گلبدن بيگم دختر بابر، تاريخ همايون شاهى يا تذکرةالواقعات يا تاريخ همايون تأليف مهترجوهر آفتابه‌چى، اکبرنامه تأليف شيخ‌ابوالفضل علامى، توزوک جهانگيرى که يادداشت‌هاى جهانگير پادشاه به قلم خود اوست و بخشى از آن را متعمدخان تحرير کرده است، پادشاه‌نامه تأليف ميرزاامينا منشى و واقعه‌نويس دربار شاهجهان، پادشاه‌نامهٔ ديگر تأليف عبدالحميد لاهورى که شاهجهان نامه نيز ناميده مى‌شود، تواريخ شاه‌جهانى تأليف محمدصادق مخاطب به صادق‌خان، شاهجهان نامه يا 'عمل صالح' از محمد‌ صالح کنبوى لاهورى و بسيارى ديگر از اين دست.
     
  
مرد

 
تواريخ محلى:

کتاب‌هائى که در تاريخ بخش‌هاى هند مانند بنگال و گجرات و سند و تته و کشمير و سلسله‌هاى دکن به فارسى نوشته شده متعدد است و ذکر آنها در اينجا زائد به‌نظر مى‌رسد. دربارهٔ تاريخ‌هاى محلى ايران و افغانستان و فراورد (= ماوراءالنهر، که در سده ۱۰ و ميانه ۱۲در قلمرو ترکستان و يا خود به‌نام ترکستان درآمده بود)، هم چند کتاب باقى مانده است، و مؤلفان پارسى‌نويس در اين راه تا چين شمالى (=ختاى) و روم نيز پيش رفته‌اند.
- دربارهٔ روم (يعنى آسياى صغير) و سلاطين عثمانى کتاب‌هاى هشت‌ بهشت و سيلم‌نامه از مولانا حيکم‌الدين ادريس بدليسى قابل توجه است.
- دربارهٔ کردستان کتاب معتبر و مشهورى داريم به‌نام شرفنامه که به طبع رسيده و نسخه‌هاى خطى هم از آن در دست است.
- دربارهٔ پادشاهان اوزبک و جغتاى چند کتاب فارسى قابل ذکرست مانند: شرفنامهٔ شاهى تأليف حافظ تتش بن ميرمحمد بخارى که آن را عبدالله‌نامه هم نام داده‌اند. ديگر 'تاريخ ترکستان' از محمدامين بن ميرزا زمان خارى بخارى که در سال ۱۰۵۴ تأليف کرد. ديگر تاريخ جهانگيرى از مطربى سمرقندى، بدايع الوقايع واصفى هروى که شامل وقايع خراسان و فراورد در نيمهٔ دوم سدهٔ نهم هـ است، و تاريخ راقم تأليف ميرسيد شريف راقم سمرقندى که به سال ۱۱۱۳ تأليف کرد.
- براى قبيله‌هاى افغان و باشيدنگاه و نسب و نژادشان کتابى به‌نام تاريخ خانجهانى مخزن افغانى از خواجه نعمةالله هروى داريم.
- راجع به تاريخ سيستان کتاب احياءالملوک از ملک شاه حسين سيستانى در اين دوره قابل توجه است که کار تأليف آن در سال ۱۰۲۸هـ به انجام رسيد.
- دربارهٔ تاريخ يزد بايد از کتاب مشهور محمد مفيد مستوفى (م ۱۰۱۹هـ) به‌نام جامع مفيدى ياد کرد.
- دربارهٔ شوشتر کتاب تذکرهٔ شوشتريه از سيدعبدالله بن سيد نورالدين شوشترى و دربارهٔ گيلان کتاب تاريخ گيلان از عبدالفتاح فومنى قابل ذکر است.
     
  
مرد

 
تواريخ دينى

اين دسته از کتاب‌ها بينابين کتاب‌هاى تاريخ و کتاب‌هاى تراجم رجال (تذکره‌ها) و معمولاً در بيان حال و سيرت پيامبر اسلام (ص) و ياران او است، و اگر از مؤلفان شيعى مذهب باشد پس از بيان حال پيامبر به ذکر سرگذشت على (ع) و جانشينان او و رويداد‌هاى روزگارشان در آنها بسنده مى‌شود از جملهٔ اين کتاب‌هاى است:
کتاب روضةالاحباب فى سيرةالنبى و الآل و الاصحاب تأليف خواجه ميرجمال‌الدين عطاءالله بن فضل‌الله حسينى دشتکى شيرازى، عجائب القصص تأليف عبدالواحد بن محمد مفتى (قرن دهم هجرى)، قصص انبياءکريم از عبداللطيف فرزند على‌الواعظ البيرجندى، مجمع‌الهدى تأليف على‌بن حسن‌الزوارى، افصح‌الاحوال که به انبياء ماقبل اسلام منحصر است، انيس‌المؤمنين از فاضل ابهرى (سدهٔ دهم هجرى)، مجالس المؤنين قاضى نورالله شوشترى، مطالع‌الانوار از عفيف‌الدين بن نورالدين کاشانى که آن را 'سيرِ عفيفى' نيز مى‌نامند، دو کتاب حيوةالکتاب و جلاءالعيون تأليف ملامحمد باقر مجلسى (م ۱۱۱۰هـ)، اعجاز مصطفوى تأليف ميرمحمد صالح کشفى، کتاب درّالمجالس از سيف‌الظفر نوبهارى که آن را سلم الانبيا هم ناميده‌اند، و مرآت‌القدس از ژروم گزاويه که آن را از اثر لاتينى خود به فارسى ترجمه کرده است.
     
  
مرد

 
تذکره‌هاى فارسى

دورهٔ سده ده تا دوازده هجرى از مهم‌ترين دوره‌هاى تذکر‌ه‌نويسى به دنبال نهضت آخرهاى دورهٔ تيموريان در اين راه است. شور و شوقى که در اين دوره در ايران و سپس در هند در تأليف تذکره‌هاى شاعران وجود داشت، در دورهٔ بعد از آن با نيروئى بسيار ادامه يافت و کتاب‌هاى متعدد کوچک و بزرگ در اين راه به زينت تصنيف و تأليف آراسته شد. گذشته از محيط مساعدى که تشويق و ترغيب امرا و پادشاهان براى ايجاد چنين کتاب‌هائى به‌وجود آورده بود، رواج شعر به خودى خود هم انگيزه‌اى خاص در اين امر بود. هرکس اندک مايه‌‌اى از ذوق داشت سعى مى‌کرد آن را دست‌موزهٔ تفاخر سازد و بر اهل زمان عرضه کند. به همين علت بود که در هر طبقه و هر دسته از طبقات اجتماعى آن زمان به‌نام عدهٔ کثيرى از شاعران باز مى‌خوريم.
اين رواج عظيم شعر عده‌اى از صاحب ذوقان زمان برمى‌انگيخت تا در هر شهر و ناحيه به جستجوى طبع‌آزمايان و ثبت سرگذشت و فراهم آوردن نمونه‌هائياز شعرشان برخيزند و کتاب‌هائى از اين راه فراهم آوردند.
اين گنيجنه‌هاى شعر و ادب همان‌هائى هستند که اصطلاحاً آنها را تذکره مى‌ناميم و گويا اين اصطلاح از نام 'تذکرةالشعرا' ى دولتشاه نشأت کرده و بازمانده است، و شايد از تعبير 'تذکرهٔ احوال' در اين نامگذارى استفاده شده باشد، و به هر حال نوعى است از 'کتب تراجم رجال' و دنباله‌اى است از آنها که در اين مورد فقط به شاعران يا رجال ديگرى که گذشته از کارهاى عادى خود گاه شعر هم مى‌سروده‌اند، اختصاص يافته است.
از جملهٔ کتاب‌هائى که در آخرهاى عهد تيمورى در ذکر طبقات مختلفى از شاعران تأليف شده بود کتاب مجالس‌النفائس ميرعلى شيرنوائى (م ۹۰۶هـ) به ترکى جغتائى است که به سال ۸۹۶ تأليف نمود. از اين کتاب نفيس و پربهاء چند سال بعد از مرگ مؤلف آن ترجمه‌ها و تکلمه‌هائى فراهم آمده از جملهٔ آنها است:
- لطائف نامه از سلطان محمد فخرى هروى که پيرامون سال‌هاى ۹۲۷-۹۲۸ با افزايش‌هائى به فارسى سليس ترجمه شد، و اين فخرى هروى کتاب ديگرى به اسم جواهرالعجايب در بيان حال بيست و پنج تن از زنان شاعر و کتابى به‌نام روضةالسلاطين در ذکر پادشاهانى که شعر مى‌سروده‌اند تأليف کرد.
- ترجمهٔ حکيم شاه محمد قزوينى که در سال ۹۲۷ به‌نام سلطان عثمانى (سلطان سليمان اول) آغاز کرده و به سال ۹۲۹ به پايان رسيانيده است. وى نيز ترجمهٔ خود را با نقص‌ها و افزايش‌هائى در مجالس‌النفائس انجام داده است.
- ترجمهٔ ديگرى از مجالس‌النفائس به اسم بقيهٔ‌نقيه از شيخ‌زادهٔ فايض نيمردانى به سال ۹۶۱ هـ صورت گرفته است که به طبع نرسيد.
- قاضى ميراحمد قمى سه کتاب معروف در ذکر سخنوران و هنروران فراهم آورده است به‌نام‌هاى: مجمع‌الخيار، مجمع‌الشعرا، و گلستان هنر.
- از کتاب‌هاى معتبر ديگر در تذکرهٔ شاعران کتاب نفائس‌المآثر است از ميرعلاءالدولهٔ حسنى سيفى قزوينى متخلص به 'کامى' .
- ديگر کتاب پرارزش تحفهٔ سامى است از ابوالنصر سام ميرزا متخلص به سامى پسر شاه اسمعيل اول که به سال ۹۵۷ در يک مقدمه و يک تنبيه و هفت صحيفه و خاتمه تأليف شده است.
- ديگر کتاب مشروح و پرارزش هفت اقليم است از محمدامين بن احمد رازى که به سال ۱۰۰۲ در هند تأليف کرده و در آن ضمن بيان اطلاعات جغرافيائى و تاريخى هر يک از اقليم‌هاى هفتگانه به ذکر احوال بزرگان آن اقليم‌ها و شاعران و ذکر نمونه‌هاى اشعار آنان توجه نموده است.
- چند سال بعد از تأليف هفت اقليم يعنى به سال ۱۰۲۸، عبدالنبى فخرالزمانى قزوينى متخلص به نبى کتاب مشهور خود ميخانه را تأليف کرد. وى بناى خود را بر نوشتن ترجمهٔ احوال شاعرانى نهاد که ساقى‌نامه‌اى ترتيب داده باشند و نقل ساقى‌نامه‌هاى آنان.
- کتاب معتبر ديگر در ترجمهٔ احوال شاعران کتاب تذکرهٔ نصرآبادى است دربارهٔ شاعران عهد صفوى در يک مقدمه و پنج صف و خاتمه اثر ميرزا محمدطاهر نصرآبادى.
- تذکرهٔ عظيم و بسيار سودمند خلاصةالاشعار و زبدةالافکار را بايد از جملهٔ بهترين آثار عهد صفوى در شناخت احوال شاعران متقدم و متأخر دانست. مؤلف اين تذکره ميرتقى‌الدين محمدبن شرف‌الدين على حسينى کاشانى متخلص به ذکرى و معروف به 'ميرتذکره' است که جز اين هم اثرهائى دارد.
- شيخ‌ابوالقاسم انصارى کازرونى متخلص به قاسمى از عالمان و شاعران سدهٔ يازدهم کتابى دارد به‌نام سلّم‌السموات که آن را به سال ۱۰۱۴هـ تأليف نمود. بخشى از اين کتاب‌ در احوال برخى از شاعران و حکيمان است.
- جلد سوم کتاب جامع‌مفيدى تأليف محمد مفيد مستوفى بافقى يزدى از جهت اشتمال بر ذکر حال سادات و علما و وزرا و مستوفيان و شعرا و هنرمندان که از يزد برخاسته يا به نوعى با تاريخ آن ارتباط داشته‌اند، نيز مى‌تواند در شمار تذکره‌ها ياد شود.
- دو کتاب ميرزامحمد صادق مينا پسر ميرزاصالح اصفهانى آزادانى (م ۱۰۶۱هـ) به‌نام شاهد صادق و صبح صادق، به‌ويژهٔ کتاب دوم، حاوى اطلاعات ارزنده‌اى در تراجم رجال هستند.
- کتاب بسيار معتبر و مفصلى که بايد در اينجا ذکر شود عرفات‌العاشقين و عرصات‌العارفين است از تقى‌الدين محمد اوحدى دقاقى بليانى اصفهانى که ميان سال‌هاى ۱۰۲۲-۱۰۲۴هـ تأليف شد و مؤلف آن در سال ۱۰۳۰ انتخابى از آن به‌نام کعبهٔ عرفان ترتيب داد.
- تذکرهٔ لطائف‌الخيال تأليف ملاشاه محمد بن محمد عارف دارابى شيرازى تذکرهٔ عمومى شاعرانى است که نامشان در ذيل اعلام جغرافيائى ذکر شده.
- کتاب مجالس‌المؤمنين قاضى نورالله شوشترى (م ۱۰۱۹هـ) که به سال يک‌هزار و ده از تأليف آن فارغ شد، به ‌سبب اشتمال بر ترجمهٔ حال گروه بزرگى از دانشمندان و بيست و دو تن از شاعران، مى‌تواند در شمار تذکره‌ها مذکور گردد.
تذکره‌هائى که از آغاز سدهٔ دهم تا ميانهٔ سدهٔ دوازدهم تأليف شده به همين چند کتاب که اشاره کرده‌ام منحصر نيست. خوشبختانه محقق دانشمند آقاى احمد گلچين معانى در دو جلد کتاب تاريخ تذکره‌هاى فارسى (تهران ۱۳۴۸ و ۱۳۵۰) همه آنها را احصاء و حق مطلب را ادا کرده است و خواننده مى‌تواند به آن مراجعه کند.
     
  
مرد

 
تراجم احوال صوفيان

نوبت مى‌رسد به نام بردن از کتاب‌‌هائى که انحصاراً در ترجمهٔ حال پيشوايان صوفيه، در اين عهد، نوشته شده است. باز هم در اين مورد بايد دست به دامان مؤلفان ساکن هند زنيم و از کوشش‌هاى آنان مدد جوئيم. از جملهٔ اين کتاب‌‌ها است:
سيرالعارفين تأليف حامدبن فضل‌الله جمالى کنبوى دهلوى معروف به درويش جمالى (م ۹۴۲هـ)، نواقب المناقب که تحرير جديدى است از مناقب افلاکى که به سال ۹۴۷هـ به‌دست عبدالوهاب بن جلال‌الدين محمد همدانى انجام گرفت، اخبارالاخيار فى‌اسرارالابرار از عبدالحق بن سيف‌الدين ترک دهلوى بخارى، دانمشند صوفى و مؤلف مشهور، اخبارالاصفيا تأليف عبدالصمدبن افضل الدين محمد بن يوسف انصارى، ترجمهٔ روضةالرياحين از افضل‌الله ‌بن اسدالله حسينى سمنانى متخلص به جهانى، محفل‌الاصفيا و مجمع‌الاوليا از على‌اکبر حسينى اردستانى (سدهٔ يازدهم). مونس الارواح تأليف جهان‌آرا مخاطب به 'بيگم صاحب' بزرگ‌ترين فرزند شاهجهان، سيرالاقطاب تأليف شيخ‌الله ديَّه ا‌بن شيخ‌ عبدالرحيم، مرآةالاسرار تأليف عبدالرحمن بن عبدالرسول چشتى. سفيةالاوليا و سکنية‌الاوليا هر دو از تأليفات شاهزاده محمد داراشکوه (کشته در ۱۰۶۹هـ) سفينة‌العارفين تأليف محمد امان‌بن محمد يوسف‌بن محمد رحيم، مطلوب‌الطالبين اثر محمدبولاق بن شيخ ابومحمد خالدى دهلوى، مناقب‌الحضرات از شيخ محمد مراد نقشبندى (م ۱۱۳۴هـ)، سواطع‌الانوار تأليف محمداکرم بن شيخ‌محمدعلى، تحائف رشيديه تأليف محمد عبدالرشيد قادرى و روضةالاوليا تأليف غلامعلى آزاد بلگرامى مؤلف سرو آزادى و خزانهٔ عامره.
     
  
مرد

 
ترسل

از بازماندگان پيش از عهد صفوى غياث‌الدين خواندمير کتابى دارد به‌نام نامهٔ نامى که تأليف آن را به سال ۹۳۰هـ به پايان برده است. اين کتاب به نه (۹) 'سطر' تقسيم شده و در آنها فرنهاد (قاعده) و بنياد کار در انشاء نموده شده و نمونه‌هائى از نامه‌ها مربوط به طبقات مختلف ارائه گرديده است:
- قطب‌الدين عبدالله‌بن محيى، معروف به قطب‌بن محيى، مجموعه‌اى از منشآت دارد که با نثرى روان و استوار نوشته شده است.
- منشآت‌السلاطين معروف به 'منشآت فريدون بيگ' از نشانجى احمد معروف به فريدون بيگ، مجموعهٔ يک‌هزار و هشتصدنامه است که به سال ۹۸۲هـ ترتيب يافت. از منشآت شاه‌طاهر دکنى (م ۹۵۳هـ) و بدايع‌الانشاء اثر يوسف‌بن محمد معروف به يوسفى هروى که در سال ۹۴۰ هـ در هند تأليف شده پيش از اين سخن رفته است. رقعات حکيم ابوالفتح گيلانى که از سنخ اخوانيات و به همين سبب ساده و گاه همراه با شعرهائى از شاعران بزرگ است، از جملهٔ سرمشق‌هاى نامه‌نگارى بوده و بخشى از آن را 'چهارباغ' نيز ناميده‌اند.
- از فيضى‌ فياضى (م۱۰۰۴هـ) منشآتى داريم به‌نام لطيفه‌ غيبى که در ذکر وقايع و حکايت ماوقع بسيار ساده و در ديگر موردها مسجع ولى با اجتناب از سجع بارد و نابه‌جا و به روانى و سادگى نگاشته شده است.
- کتاب منشآت نمکين از ابوالقاسم نمکين مرکب است از نامه‌هاى رسمى و خصوصى و دستور نامه‌نگارى، و به سال ۱۰۰۶ به‌نام اکبر تأليف شده است.
- ابوالبرکات منير لاهورى (م ۱۰۵۴هـ) صاحب دو مجموعه از منشآت به‌نام‌هاى نگارستان (يا نگارستان منير) و نوباوه است.
- محمدصالح کنبوى لاهورى مجموعه‌اى از منشآت به نم بهارسخن در يک مقدمه و چهار بخش دارد.
- ميرزاامان الله (م ۱۰۴۷هـ) پسر زمانه بيگ مهابتخان کتابى دربارهٔ انشاء با ذکر نمون‌ها دارد به‌نام رقعات امان الله يا رقعات امانى يا انشاء خانزادخان در چهار فصل.
- مجموعهٔ منشآت عبدالعلى تبريزى، ملقب به ناظرالممالک نامه‌هائى است که حاجى عبدالعلى از طرف و به‌نام عبدلله قطب‌شاه (۱۰۳۵-۱۰۸۳هـ) و ابوالحسن قطب شاه (۱۰۸۳-۱۰۹۸هـ) و بعضى از اميران دربار حيدرآباد، و يا به‌نام و از جانب خويش نوشته است.
- 'نسخهٔ جامعهٔ مراسلان و اولوالالباب' مجموعه‌اى است از نامه‌هاى پادشاهان ايران و کشورهاى مجاور و وزيران آنان و فتحنامه‌ها و منشورهاى سلطنتى از عهد الب‌ارسلان سلجوقى تا سلطنت‌شاه عباس دوم، فراهم آوردهٔ ابوالقاسم ايواغلى حيدر که بعد از سال ۱۰۵۲ تکيمل و به دو جزء يک خاتمه تقسيم شد.
     
  
مرد

 
جستارهاى اخلاقى

در فاصلهٔ زمانى ميان سقوط دولت‌هاى تيمورى ترکمان و تشکيل و تثبيت دولت صفوى و دولت تيموريان هند، در ايران و هند و آسياى صغير به همراه کتاب‌هاى متعدد ادبى چند کتاب در مبحث‌هاى اخلاقى يعنى 'مکارم اخلاق' و يا 'حکمت عملى' تدوين شد که روش و شيوهٔ آنها همان بود که پيش از اين دوره در اينگونه کتاب‌ها مى‌ديدم. اما بعد از اين دوره، يعنى وقتى که مى‌رسيم به عهد رواج تعليمات مذهبى شيعه، اينگونه کتاب‌ها، اگر در ايران تأليف مى‌شد عادتاً لحن مذهبى شيعه داشت. از اين زمان به بعد 'اخلاق' تنها به آن معنى نيست که در سه مبحث از حکمت عملى يعنى تهذيب نفس، تدبير منزل و سياسةالمدنيه ملاحظه مى‌کنيم بلکه بحثى است عام دربارهٔ اينکه چگونه انسان خود را از راه اجراء اوامر شرع و عقل به سعادت دنيوى و اخروى برساند.
نوشتن کتاب‌هاى اخلاق بدين شيوه در ايران سابقهٔ تاريخى دارد، کهن‌ترين آنها را به‌صورت اندرزنامه‌ها و کتاب‌هائى از قبيل کليله و دمنه و جاويدان‌خرد و سندبادنامه و مرزبان نامه و قابوس‌نامه و سياستنامه و کيمياى سعادت و نصيحةالملوک و گلستان مى‌بينيم و در عهد تيمورى و آغاز عهد صفوى در ميان اثرهاى ملاحسين کاشفى و ملاجلال دوانى مشاهده مى‌کنيم.
از اين نوع کتاب‌هاى اخلاقى نمونه‌هائى در عهد صفوى داريم که برخى ضمناً داراى جنبهٔ ادبى هستند، يعنى در بسيارى موارد نثر آنها به شيوهٔ مترسلان نزديک مى‌شود و در بعضى ديگر، به‌ويژه آنها که به‌وسيلهٔ عالمان شرع تأليف شده غالباً از حيث ادبى ضعيف است و عبارت‌هاى سست همانند ترجمه از عربى در آنها بسيارديده مى‌شود.
بعضى داراى جنبه‌هاى اندرزى به پادشاهان و کارداران آنان، يا دربارهٔ کيفيت عمل درست و دور از جور و اعتساف و اشتباه هر دسته از صاحب‌قدرتان مذهبى و سياسى و نظامى است.
- از جملهٔ نخستين کتاب‌هائى که در اين زمينه از آغاز اين دوره داريم يکى کتاب سلوک‌الملوک از امين‌الدين ابوالخير فضل‌الله‌بن روزبهان خنجى اصفهانى شيرازى معروف به 'خواجه ملا' است و ديگر اخلاق همايون از قاضى اختيارالدين تربتى. ديگر اخلاق شمسيه يا اخلاق شمسى از حسين‌بن روزبهان شيراز است که آن را با توجه به اخلاق محسنى ملاحسين کاشفى در اوايل سدهٔ دهم هجرى نوشته، ديگر کتاب اخلاق شفائى تأليف مظفربن محمدحسينى شفائى کاشانى اصفهانى (م ۹۶۳هـ) که به شاه طهماسب صفوى تقديم گرديده است. يوسف‌بن محمدبن يوسف طبيب هروى متخلص به 'يوسفى' هم کتاب نصايح يوسفى را به سال ۹۱۹هـ تأليف کرده است.
- غياث‌الدين منصور دشتکى شيرازى حکيم معروف و وزير شاه طهماسب صفوى هم کتابى در اخلاق دارد که به‌نام او اخلاق منصورى خوانده شده است.
- مجدالدين حسينى متخلّص به 'مجدى' هم کتابى به‌نام تحفةالمجالس دارد که متضمن حکايت‌‌ها و سرگذشت‌ها و تاريخ شاهان و ضمناً حاوى نکته‌ها و فصل‌هائى است مبتنى بر مبانى اخلاقى.
- سيد ماجد حسينى هم کتاب اخلاق طهماسبى را تأليف کرده است.
- ابوالفضل منشى شيرازى، کتابى در آئين کشور‌دارى به‌نام دستورالسلطنة دارد و در مقدمهٔ همين کتاب که از او بازمانده به تأليف‌هاى ديگر خود در اخلاق مثل نهج‌المتقين فى اخلاق سيدالمرسلين و دستورالوزارة اشاره مى‌کند.
- نصيرالدين محمدبن عبدالکريم انصارى استرآبادى کتاب مکارم‌الاخلاق تأليف رضى‌الدين ابونصرحسن بن فضل الطبرسى را که از کتاب‌هاى مشهور در اين فن است به پارسى در آورد و محاسن‌الآداب ناميد. مکارم‌الاخلاق در شرح رفتار پيامبر اسلام و امامان شيعه است که بايد سرمشق همهٔ مسلمانان گردد.
- حسن بن‌على بن اشرف منشى خاقانى کتاب اخلاق حکيمى را به سال ۹۸۷- ۹۸۸ تأليف کرده است.
- محمدباقر نجم ثانى مخاطب به باقرخان کتاب موعظهٔ جهانگيرى را که در اخلاق و سياست مدنست، به سال ۱۰۲۱هـ در يک مقدمه و دو باب به‌نام جهانگير پادشاه (۱۰۱۴ - ۱۰۳۷هـ) تأليف کرد.
- نورالدين محمدقاضى خاقانى پسر شيخ معين‌الدين کتابى مشروح در اخلاق و سياست دارد به‌نام اخلاق جهانگيرى.
- يکى از مؤلفان هندى موسوم به مبارک‌فيض‌الله کتابى دارد به‌نام راحةالقلوب که با توجه به تعليم‌ها و روايت‌هاى دينى نگارش يافته و بيشتر دستورهاى آن جنبهٔ مذهبى دارد.
- کتاب شاهد صادق از ميرزا محمدصادقى اصفهانى هم فصل‌هائى در جستارهاى اخلاقى و اجتماعى درد.
- حافظ محمدسعيد رساله‌اى دارد که به‌نام وى رسالهٔ محمدسعيد خوانده مى‌شود، اين کتاب در اخلاق و حکمت عملى با اقتباسات بسيار از کتاب‌هاى معروف و از گفتارهاى پيشروان شريعت و طريقت و از حکما است.
- على بن طيفور بسطامى کتاب اخلاق حسنى يا اخلاق قطب‌شاهى را در سه بخش: ۱. تهذيب اخلاق ۲.تدبير منزل ۳. سياست مدن و خاتمهٔ کتاب در 'ذکر بعضى مواعظ و نصايح' تأليف کرد.
- دو ترجمه که در اوايل سده دهم تا ميانه سده دوازدهم، براى پادشاهان تيمورى هند از کتاب جاويدان خرد شده بسيار قابل توجه است. جاويدان‌خرد (الحکمةالخالدة) کتابى است. در اخلاق مشتمل بر پندها و اندرزها (بيشتر به‌صورت کلمات قصار)، که به روايتى نااستوار به هوشنگ پيشداد نسبت داده شده است. نخستين گزارندهٔ اين کتاب تقى شوشترى و دومين مترجم آن محمد حسين حکيم بود.
- ميرزا رفيع واعظ قزوينى (م ۱۰۸۹هـ) کتابى در اخلاق دارد به‌نام ابواب‌الجنان.
- ميرزا حسن قمى (پسر عبدالرزاق لاهيجى)، که نام وى و کتاب‌هايش را در علم کلام پيش از اين ديده‌اند، کتابى به فارسى دارد موسوم به جمال‌الصالحين. اين کتاب متضمن مطلب‌هائى است که پاره‌اى از آنها را مى‌توان اخلاقى دانست.
- خويشاوند اين ميرزا حسن، ملامحسن فيض کاشانى (م۱۰۹۱هـ) به همراه تأليف‌هاى متعدد ديگرش چند کتاب در مبحث‌هاى اخلاقى به فارسى دارد که مهم‌تر از همهٔ آنها کتاب آئينهٔ شاهى است به‌نام شاه‌عباس دوم در دوازده باب. کتاب شرائط‌الايمان فيض را هم مى‌توان در شمار کتاب‌هاى اخلاقى دينى ذکر کرد.
- علم الهدى پسر فيض کتابى به‌نام تحفةالابرار در عقايد و اخلاق نوشته است مشتمل بر سه باب.
- شيخ‌الاسلام ملا محمدباقر مجلسى ضمن تأليفات متعدد خود چند اثر اخلاقى به روش متشرعان شيعى نوشته است، مانند کتاب حليةالمتقين و عين‌الحيوة.
از کتاب‌هاى ديگر قابل ذکر در اخلاق اينها هستند:
توضيح‌الاخلاق،کوتاه شدهٔ اخلاق ناصرى به‌دست خليفه سلطان (م ۱۰۶۴هـ)، ابواب‌البيان از ملامحسن سبزواري، کتاب اربعين از ادهم ‌واعظ خلخالى در چهل فصل، مفااح‌الااخلاق در شرح مشکلات اخلاق ناصرى و واژه‌ها و جمله‌هاى عربى آن به‌دست عبدالرحمن بن عبدالکريم عباسى برهانپورى و کتاب‌هائى از قبيل عيار دانش ابوالفضل علامى و سراج‌المنير ميرمحمد شريف و بهار دانش عنايت‌الله کنبوه و نگارستن کمال‌ پاشازاده و معدن‌الجواهر طرزى و محبوب‌القلوب ممتاز فراهى که همگى فصل‌هائى از مسائل اخلاقى دارند ولى شيوهٔ نويسندگان آنها چنين است که حکايت‌هائى آورده و هر دسته از آنها را در ذيل يکى از نکته‌هاى اخلاقى فصل‌بندى نموده‌اند و بنابراين بهتر آن خواهد بود که آنها را در ذيل کتاب‌هاى قصص و حکايات ذکر کنيم.
کتاب‌‌هاى مربوط به امثال و حکم را مى‌توان در ذيل کتاب‌هاى اخلاقى آورد زيرا مثل‌ها در حقيقت حاوى نکته‌هاى اخلاقى و اجتماعى و دستورهاى زندگانى هستند و نيز پيدا شدن آنها در زبان‌ها نتيجهٔ برخورد با آئين‌ها و خوگرى‌هاى گوناگون است چه از راه خرق آنها و چه به قصد تأييد و تثبيت آنها. از ميان اين کتاب‌ها بايد جامع‌التمثيل محمدعلى حبله‌رودى را ذکر کرده که در سال ۱۰۵۴ فراهم آمد. حبله رودى پنج سال پيش از تأليف جامع‌التمثيل کتابى در همين زمينه فراهم آورده بود به‌نام جامع‌الامثال که از آن کوتاه‌تر و به منزلهٔ پيش‌آهنگ و سرآغازى براى تأليف آن بوده است.
     
  
مرد

 
سرگذشت حکيمان و عالمان

کتابى که در اين دوره مستقيماً دربارهٔ سرگذشت حکيمان و عالمان فراهم آمده است يکى کتاب تاريخ حکما است که ترجمه‌اى است از کتاب‌ نزهةالارواح و روضةالافراح فى تورايخ الحکماء المتقدمين و المتأخرين معروف به 'تاريخ‌الحکما' تأليف شمس‌الدين محمدبن محمود شهروزى، و مترجم آن مقصودعلى هروى تبريزى است که چون ساکن هند شد به مقصود على‌ هندى معروف گرديد. ديگر کتاب قول‌الحکما است که 'انتخاب تاريخ‌الحکما' نيز خوانده مى‌شود و گزيده‌اى است از تاريخ حکماى مقصودعلى تبريزى به‌دست منشى ميرسيدصدرالدين بن ميرمحمد صادق بن ميرمحمدامين.
     
  
مرد

 
قصه‌ها و داستان‌ها

داستان‌نويسى در فاصلهٔ ميان نخستين سال‌هاى سدهٔ دهم و ميانهٔ قرن دوازدهم بيشتر از آنچه در سدهٔ نهم ديده‌ايم، رواج داشت و در اين راه تشويق‌هاى پادشاهان و فرمانروايان هند و دکن مايهٔ اصلى پيشرفت بود خواه دربارهٔ نقل مجددّ داستان‌هاى قديم يا ترجمهٔ داستان‌هاى هندى يا تأليف‌ و تدوين داستان‌هائى نو در آن سرزمين و يا نگارش مجموعه‌هاى داستانى جديد...
موضوعى که پيش از پرداختن به داستان‌ها بايد در اينجا مطرح کرد، ادامهٔ سنت 'قصه‌خوانى' است در نخستين سال‌هاى قرن ده تا ميانه قرن دوازره. توضيح آنکه دستگاه‌هاى سلطنت و امارت و خاندان‌هاى اشراف و متمکنان اين دروه و وابستگانى داشتند که شغلشان حکايت کردن داستا‌ن‌ها و مجلس‌هاى انس و روزانه و شبانه و يا مجمع‌آوردن و نگهداشتن داستان‌هاى مکتوب پيشين و خواندن آنها در همان مجلس‌ها بوده است. به چنين کسانى عنوان 'قصه‌خوان' و گاه دفتر خوان داده مى‌شد. کسانى از قبيل ملاّاسد قصه‌خوان و ملاعبدالرشيد قصه‌خوان و مولانا حيدر قصه‌خوان و مولانا محمد خورشيد اصفهانى قصه‌خوان و برادرش مولانا فتحى شاهنامه خوان در همين دوره در شمارمشاهير اهل ادب و منتسب به دربارها و درگاه‌هاى رجال عهد بوده‌اند.
اين کسان که مردمى فاضل و شاعر و آگاه از ادب و دانش بوده‌اند و گاه در يک خاندان چند تن از اين شغل قصه‌خوانى و شاهنامه خوانى را بر عهده داشتند مثلاً مولانا محمد خورشيد قصه‌خوان برادر مولانا فتحى‌بيگ شاهنامه خوان و مولانا حيدر قصه‌خوان بود و اين مولانا حيدر قصه‌خوان پدر اسد قصه‌خوان است.
در شاهنامه خوانى و قصه‌گوئى غير از خوش‌آهنگى صداى خواننده و گوينده آشنائى آنان به شعر و ادب و به داستان‌هاى مختلف، و قوت بيان و توانائى در ايراد مثل‌هاى جالب و بيت‌هاى مناسب با موقع و مقام لازم بود. گاه ممکن بود که سستى که در اين سنت راه يافته، نزد داستانگزاران و نقالان ديده مى‌شود. پيدا است که اين داستانگزاران و شهنامه‌‌خوانان از روزگاران قديم در ايران فعالتى داشته‌اند.
اما نکتهٔ قابل توجه در اين دوره آن است که اين داستانگزاران (قصه‌خوانان، دفترخوانان) و شهنامه‌خوانان عهد صفوى ادامه‌دهندگان سنت و شيوهٔ پيشينيان خود در عهد تيموريان بودند و گويا از 'مرشدان‌کامل' و اطرافيانشان برخوردارى درازى نداشتند و به همين سبب است که سراغ اين دسته از نگهبانان ادب فارسى را هم همچون ديگر دسته‌هاى همانند، بيشتر بايد در درگاه‌هاى شاهان و اميران وابسته بدانان در هند گرفت، چنانکه سراغ مؤلفان و مترجمان و يا حافظان نسخه‌هاى پيشين از داستان‌هاى ملى و غيرملى را.
عبدالنبى فخرالزمانى صاحب تذکرهٔ ميخانه در شرح حال خود مى‌گويد که در زمان رشد در قزوين به قصه‌دانى تمايل يافت و چون حافظه‌اى قوى داشت قصه‌ها را خوب حفظ مى‌کرد چنان که داستان امير حمزهٔ را با يک بار شنيدن به ياد سپرد و بعد از نوزده‌سالگى که به هند سفر کرد و سمت قصه‌خوانى و کتابدارى ميرزا امان‌الله نصيبش شد طرح تأليف کتاب‌هائى را ريخت که يکى از آنها دستورالصفحا است 'به جهت خواندن قصهٔ اميرحمزه و آداب آن تا قصه‌خوانان را دستورى باشد' .
داستان‌هاى منثور که در اين عهد نوشته شده گاه تحريرى جديد از داستان‌هاى قديم است و گاه روايتى تازه از آنها. در اين ميان داستان‌هائى که به صرافت طبع نويسندگان عهد فراهم آمده باشند متعدد و قابل ذکر هستند. بعضى از داستان‌ها جنبهٔ دينى و مذهبى دارند اما داستان‌‌هائى که صرفاً منشاء ملى داشته باشند بين آنها ديده نمى‌شود مگر آنکه تحرير جديد از قصهٔ فيروز شاه بن ملک داراب و از داستان ابومسلم مروزى را که در اين وان فراهم آمده از اين دسته بشماريم. دسته‌اى از کتاب‌هاى اين دوره که بعضى از آنها خالى از ارزش ادبى نيستند، مجموعه‌هائى هستند از قصه‌ها و حکايت‌ها که يا بر گرد يک محور اصلى جمع شده‌اند و يا تحت عنوان‌هاى مختلف اخلاقى و اجتماعي، و بدين سبب بعضى از آنها را ذيل عنوان‌هاى غير از 'قصه‌هاو داستان‌ها' معرفى بايد کرد.
همهٔ اين داستان‌ها که از دسته‌هاى مختلفند نمى‌توان داراى ارزش ادبى کافى دانست بلکه از اين حيث در مراتب متفاوتى قرار دارند و حتى بعضى از آنها با انشائى نزديک به زبان محاوره به تحرير درآمده يا ترجمه شده‌اند و بعضى با انشاء سادهٔ درست نوشته شده و برخى به کلى فاقد ارزش ادبى هستند.
در ميان نويسندگان و مؤلفان داستان‌هائى که در اين عهد نوشته يا نقل شده چند تن هندى را مى‌بينيم. بعضى از داستان‌ها هم اگر چه اصل هندى دارند با انشاء ايرانيانى که در هند مى‌زيسته‌اند به پارسى درآمده‌اند. اما محل اصلى تجمع اين داستان‌هاى خرد و کلان بيشتر سرزمين هند بود تا ايران زمين.
بيشتر مترجمان و مؤلفان داستان‌ها يا جمع‌کنندگان آنها هم، خواه ايرانى و خواه هندى، کار خود را در دستگاه‌هاى مختلف و گارگزاران حکومتى انجام داده‌اند و باسوادان ساکن ايران به سبب فقدان مشوّق و اشتغال به تأليف‌هاى دينى يا شايد به‌علت آنکه غالب اين 'اسمار و قصص' را خالى از فايده مى‌شمرده‌اند، کمتر بدان‌ها توجه داشتند.
مهم‌ترين تحريم قصه‌گوئى و قصه‌ها و طعن و لعن قصه‌گويان است در ايران آن روزگار. منشاء اين طن و تحريم حديثى است که به امام ‌صادق (ع) نسبت داده شده است و گويا انگيزهٔ بنيادى در گفتن و بازگفتن اين‌گونه سخنان بازداشتن مؤمنان از توجه به داستان بسيار رايج ابومسلم مروزى در آن روزگار بوده باشد و شايد به همين سبب بوده است که چه در دورهٔ شاه‌اسمعيل صفوى و چه در عهد جانشين او شاه‌طهماسب، قصه‌خوانان را از روايت قصهٔ ابومسلم منع کردند.
درست است که ابومسلم مروزى را به فرمان منصور دوانيقى به سال ۱۳۷ هـ در شهر روميهٔ مداين (= سلوکيه) کشتند، سرش را با هزار کيسهٔ پر از درهم و دينار به ميان نگهبانان ابو مسلم انداختند و تنش را در آب دجله غرق کردند، ليکن ايرانيان مشرق يعنى خراسانيان، هم داستان قهرمانى مشهور (= ابومسلم‌نامه) را دربارهٔ او بر بنياد واقعيات حقيقى به‌وجود آورده و سينه ‌به سينه، تا به عهد صفويان، کشانيده بودند، و هم گورى براى او در نزديکى نيشابور ساخته و بنائى بر آن ترتيب داده بودند.
چون شاه‌اسمعيل بر خراسان استيلا يافت و فرمان داد تا قصه‌گويان را از بيان داستان ابومسلم باز دارند و گورى را که به او نسبت داده بودند ويران کنند، ولى پس از مرگ او (۹۳۰هـ) باز داستانگزاران فرصتى يافته گزاردن سرگذشت او را از سرگرفتند و دوستداران بومسلم به تعمير گور و ويران شدهٔ او پرداختند تا آنکه شاه طهماسب صفوى (م ۹۸۴هـ) باز به ويران کردن آن گور و بازداشتن قصه‌خوانان از بيان داستان‌ بومسلم امر کرد، و فرمان داد تا هر کسى آن داستان را بازگويد زبانش را ببرند. با همهٔ اين احوال داستان ابومسلم در تمام سده‌هاى دهم و يازدهم هجرى بر سر زبان‌ها بود و بعضى از نسخه‌هاى آن که ديده‌ايم تا ميانهٔ سدهٔ دوازدهم تاريخ دارد.
نکتهٔ مهم در اين ماجرا آن است که برخى از عالمان شيعى عهد صفوى علاوه بر ابومسلم‌نامه داستانگزاران را ذکر داستان‌هاى ديگر مانند رموز حمزه و مختارنامه در شرح دلاورى‌هاى مختاربن ابوعبيدهٔ ثقفى هم منع کرده‌اند.
به اين ترتيب مى‌بينيم که بعضى از عالمان شيعه، و نه همهٔ آنان، بر روى هم با همهٔ داستان‌ها و داستانگزارى‌ها مخالفت داشته‌اند و اين امر اگر چه تا حدّى از شيوع داستان‌ها و روايت آنها پيش‌گيرى نمود ليکن با توجه به نسخه‌هاى فروان از داستان‌هاى مذهبى و قهرمانى و نيمه تاريخى و عشقى که از اين عهد در دست داريم معلوم مى‌شود که نفوذ عالمان و شرع نتوانست يکباره اين نوع دلپذير از انواع ادبى فارسى را از ميان ببرد. هم قصه‌هاى کهن بيش و کم رايج بود، هم قصه‌هاى نو نوشته‌ مى‌شد و هم داستان‌هائى از هندى به فارسى درمى‌آمد. با توجه به اين نکته که بازار داستان‌هاى فارسى در هند بسيار گرمتر از ايران بود و نسخه‌هاى بازماندهٔ داستان‌هاى آن دوره بيشتر در هندوستان کتابت شده است تا در ايران.
پيداست که باوجود سياست دينى در ايران عهد صفوى، داستان‌هاى دينى و آنها که ريشهٔ مذهبى داشته باشد، در اين عهد کم نبود و حتى بعضى از آنها مانند حمزه‌نامه (رموز حمزه)، و داستان شاه‌مردان على، و مختارنامه، و هفتاد و دو خروج ابومسلم‌نامه در اين عهد رواج بسيار داشته‌اند. بعضى از اين داستان‌ها مانند ابومسلم‌نامه و داستان امير‌حمزه (رموز حمزه، حمزه‌نامه، داستان اميرالمؤنين حمزه...) به يقين از دوران‌هاى پيش بدين عهد انتقال يافته‌اند و بعيد نيست که آنهاى ديگر نيز همين حال را داشته‌ باشند ليکن نسخه‌هائى که امروز از آنها داريم عادتاً بازمانده از عهد صفوى و بيشتر آنها تحرير منشيان يا داستانگزاران همان دوره‌ هستند. دنبالهٔ اين روايت‌ها، تحرير‌ها، استنساخ‌ها و دخل و تصرف‌ها تا به عهد قاجارى کشيده شد و اثر اين هر دو دوره در نسخه‌هائى که امروز از داستان‌هاى مذکور داريم مشهود است.
در اينجا براى رعايت جانب اختصار کلام تنها به ذکر نام داستان‌هاى اين عهد بسنده مى‌کنم. بديهى است کسانى که طالب شرح و توضيحى دربارهٔ آنها هستند بايد به بخش سوم از جلد پنجم تاريخ ادبيات استادصفا مراجعه کنند.
داستان سياحت آدم، نسخه‌هائى از داستان حمزه که به‌نام‌هائى از‌ين قبيل: اسمار حمزه، قصهٔ اميرحمزه، رموز حمزه، قصهٔ حضرت اميرالمؤمنين حمزه، جنگنامهٔ اميرالمؤمنين حمزه و داستان حمزهٔ صاحب‌قران خوانده مى‌شود، قصهٔ شاه مردان على، داستان کوه قاف از فخرالدين ترکستانى، مجموعه‌اى از داستان‌ها که در کاشغر بازنويسى شده (به سال ۱۲۳۷ هـ.ق) مربوط به دلاورى‌هاى على (ع) در مشرق، جنگنامهٔ اميرالمؤمنين يا غزوةالمجاهدين که محمدقاسم نامى آن را از اصل عربى تأليف محمد صالح بحرانى به پارسى درآورد، داستان محمدبن عبدالله (ص) وزقوم شاه پادشاه خيبر، 'قصهٔ اميرالمؤنين حسن' و 'قصهٔ اميرالمؤمنين حسن و حسين' و 'حکايت محمد حنفّيه' ، قصهٔ‌ ابومسلم مروزى، داستان مذهبى الجزيرةالخضرا يا جزيرهٔ صاحب‌الزمان يا جزيرهٔ اخضر به چندين روايت، داستان يوسف و زليخا که موضوع تأليف کتابى به اسم احسن القصص گرديده است از معين‌الدين محمدامين‌بن حاجى محمدفراهى هراتى (م۹۰۷ هـ)، و داستان دينى ديگرى از همين مؤلف به‌نام قصهٔ موسوى.
     
  
مرد

 
رمان‌هاى تاريخى
از رمان‌هاى تاريخى در اين دوره کمتر اثرى داريم مگر آنچه از قديم فراهم آمده و در اين عهد رايج بوده است، و يا نقل‌هائى که از شاهنامه و داستان‌هاى منظوم حماسى ديگر به نثر براى برخوردارى قصه‌خوانان ترتيب يافته باشد، و از آن جمله است کتاب هفت لشکر که از شاهنامه اقتباس شده، و ديگر بوستان خيال از ميرمحمد تقى جعفرى حسينى احمدآبادى متخلص به خيال.

داستان‌هاى عاشقانه
از داستان‌هائى که در اين عهد نوشته شده غلبه با داستان‌هاى عاشقانه است. نويسندگان بعضى از اين داستان‌ها به‌ندرت معلوم و بيشتر ناشناخته‌اند ولى تاريخ بيشتر تحريرها و استنساخ‌هاى آنها عهد صفوى و دورهٔ پادشاهى تيموريان هند است. از آن جمله است:
بهجت افزا از محمدمهدى جرفادقانى (گلپايگانى)، بديع‌الزمانه‌نامه، داستان تعشق بلبل از ابراهيم صغيرى به نظم و نثر.، کارستان يا کارنامه به نثر مسجع و به نظم از ابوالبرکات منير لاهوري، گلشن خيالات يا خواب و خيال از ميرزا طاهر نصرآبادي، داستان شاهزاده سيف‌الملوک و بديع الجمال دختر شاه پريان، قصهٔ هزار گيسو، داستان عشق نوروز پسر زرگر دمشقى به دخترى به‌نام گل،: عجبيب‌القصص، مهر و ماه، نوش‌آفرين نامه، قصهٔ فيروزشاه، از على‌نوروزخان يا نوروز على بيگ شاملو، چند قصهٔ عاشقانه و قهرمانانه به اسم ملک محمد از آن جمله: ملک محمد و شاه‌ کشمير و ملک محمد و گيتى افروز و ملک محّمد و شهربانو، داستان مسعود شاه و گيتى‌آرا، قصةالجوهر و قصهٔ محمدمسعود شاه، حکايت شاهزادهٔ ايران و جوهر، کتاب گل و هرمز، قصهٔ گل و صنوبر يا قصهٔ گل با صنوبر، قصهٔ طالب پادشاه‌زاده و مطلوب، قصهٔ ارشد و رشيد، قصهٔ بهرام گور و بانوى حسن، قصهٔ شاهزادهٔ جوانبخت، قصهٔ خاقان شاه، قصهٔ حسن‌آرا، قصهٔ ملک على پسر شاه بخارا ومهربانو دختر خوارزمشاه، قصهٔ بهروز بازرگان و دختر کشمير، قصهٔ فرخشاه امير ختا، قصهٔ مظفرشاه پادشاه چين و شاهزاده ملک جمشيد و ماه، قصهٔ شاه همايون فال و دل آرام، قصهٔ آزاد سرو شاه مرو و پسرش شاهزاده ملک احمد، داستان عشق بهرام گور به دختر شاه پريان و جز آنها.

داستان‌هاى متنوع
داستان‌هاى متنوعى داريم که اگر چه به‌نحوى با حوادث عشقى در آميخته‌اند اما بعضى حکايت از تردستى و طرارى و عيارى مى‌کنند و برخى حاوى پرسش‌هائى به شکل چيستان و معما و پاسخ‌هاى آنها هستند، و دسته‌اى ديگر تا حدّى جنبهٔ تعريضى دارند يا متضمن نصيحت‌هاى حکيمانه‌اى در هيئت قصه‌اند، و پاره‌اى تحريرهاى جديدى از داستان‌هاى سابق مانند حکايات طوطى‌نامه و بختيارنامه و داستان‌ەاى بلند و کوتاه ديگر هستند، و از جملهٔ آنها است: قصهٔ ملکهٔ روم، قصهٔ دختر فغفور چين، قصهٔ دختر شاه يمن و وزيران او، قصهٔ فرّح شاه، قصهٔ دزد و قاضي، قصهٔ تميم انصاري، حکايت خواجه بهاءالدين، حکايت سيمرغ، حکايت دورافتادن بهرام گور از لشکر، حکايت زن زرگر با فيقه و ...، حکايت شاهزاده ايران و جوهر، داستان شاهنشاه و فخرالنساء دختر شاه يمن، دو مجموعه به‌نام جامع‌الحکايات هر کدام دربر دارندهٔ قصه‌ها و حکايت‌هاى متعدد و متنوع، افسانةالغرائب که آن هم مجموعه‌اى از حکايات است، مجموعه‌ٔ قصه‌ها از محمدکاظم مظفرى سجاوندي، قصهٔ بکاولى ترجمهٔ شيخ عزت‌الدولهٔ بنگالى از هندى به پارسي، قصهٔ کامروپ و کام‌لتا، رنگين بهار، قصهٔ نوروزشاه، قصهٔ هيرورانجهه هنگامهٔ عشق، قصهٔ مدهومالت، قصهٔ ميکا و منوهر، گشايش نامه، ترجمهٔ پارسى مهابهارات، ترجمهٔ پارسى رامايانا.
     
  
صفحه  صفحه 21 از 23:  « پیشین  1  ...  20  21  22  23  پسین » 
شعر و ادبیات

تاریخ ادبیات ایران از ساسانیان تا کنون

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA