ارسالها: 360
#21
Posted: 23 Jan 2013 20:49
آغوشت باز كن اي پدر
اي كه آغوش گرمت مرا نوازش مي دهد
نگاهم كن اي پدر
مثل هميشه كه نور چشمانت مرا هدايت ميدهد
اي پدر پيشم بمان نزار چشمم انتظار تو را بكشد
اي پدر نرو – نزار قطار عمرم سوت پايان را كشد
اي پدر كه جانم فدايت
با من بگو از درد و غمهايت
با من بگو تا گيرم پند از حرفهايت
اي پدر رفتي ولي ميدانم كه سرنوشت ما دست خداست
پس دستانت را مي بوسم
كه دستانت طلاست
(حلالم کن بابا حلالم کن)
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ...
روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
ارسالها: 360
#22
Posted: 23 Jan 2013 20:59
حيف ..............
ميدانم كه ديگر بر نميداري از آن خواب گران ، سر
تا ببيني
خردسال سالخورده خويش را
كين زمان چندان شجاعت يافته است
تا بگويد
راست ميگفتي پدر ...............
خدا نور و رحمت به قبر همه پدرهای سفرکرده از این دنیا و عمر باعزت به همه پدرهایی که سایه رو سر بچه هاشون دارند عطا کنه انشالاء. همچنین تن همه پدرهایی که بیمارند رو شفاء عاجل عنایت بفرماید.دوستان برای پدرم که در بستر بیماریه دعا کنید منت برسرم نهادید
فقط میگم : ما چه میدونیم پدر یعنی چه در حالیکه خود پدر هستیم...!!!
از سرم که بیفتی ،
دست و پای غرورت خواهد شکست !
آن روز درد شکستن را خواهی فهمید ...
روزی که از چشمت افتادم را به یاد آر ...
ارسالها: 6216
#23
Posted: 26 Jan 2013 15:50
برای تو ... پدرم
تویی که دیدار دوباره ات حسرتی ست بی پایان
زیر رگبار حوادث، دستای تو سایبونم
از نفس هات جون می گیرم
می تونم بازم بخونم
توی جاده ی خطر همسفرم
ای پناه بی پناهی باباجون
خاک پات تاج سرم ...
کودکیم رو زانوهات، جوونیم عصای راهت
تو تمام بودن من
تو همیشه تکیه گاهی باباجون
" تـــو " تکـرار نـمی شوی این
مــــنمـ ....
که وابســـته تر مـی شــوم....