ارسالها: 336
#71
Posted: 1 Sep 2013 10:26
پدرم میگفت:
دزد هم حق برابر دارد
سر سجاده هر زاهد رندانه صفت
مهر سجاده او...
عشق به یک قاتل افسون شده است
پدرم تاج ترحم را دید ...
بر سر یاغی و تازی به کویر دل خویش
پدرم بهت مرا هم میدید...
او به من راز دلش را میگفت
پدرم باز بمن گفت...
آسمان حرف مرا میفهمد
و زمین راز مرا میداند
لب بام دل تنهایی خود
من فقیر غم عالم دیدم
و به انحای زمین در دل دشت
پشت افلاک بلند..
مردمی ژنده تر از خود دیدم
پدرم حرف دل بچه یتیمی فهمید
همچنین بغض دل آن زن بدکاره شهر
پدرم بهت مرا باز که دید
بعد از آن مکث پر از راز که داشت
او به لبخند ملیحی که زغمهای دلش جاری بود
رو به من کرد و گفت:
روزی آخر دل تو میفهمد
آنچه امروز زمن میبیند
قبلنا پسره 15 سال میرفت زندان بعد دختره به پاش میموند ......
الان نمیشه بری سرکوچه ماست بخری!!!!!!
ارسالها: 9253
#72
Posted: 7 Sep 2013 00:27
با پدرم جدول حل میکردم که گفتم : پدر نوشته دوست, عشق , محبت و چهار حرفیه ...
اتفاقا" دو حرف اولشم در اومده بود , یعنی ب و الف
یه دفعه پدرم گفت فهمیدم عزیزم میشه بابا
با اینکه میدونستم بابا میشه ولی بهش گفتم نه اشتباهه
گفت ببین اگه بنویسی بابا عمودیشم در میاد ...
... تو چشام اشک جمع شده بود و گفتم میدونم میشه بابا ولی ...
اینجا نوشته چهار حرفی، ولی تو که حرف نداری ...
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 14491
#73
Posted: 19 Sep 2013 17:33
کیست او ؟ تا مرا یاری کند
این غم سنگین زدل خالی کند
کیست تا دست محبت بر سر و رویم کشد
تا که شاید جای او در سینه ام را پرکند
کیست تا زخمی چنین را در دلم درمان کند
سایه ی مهرش درونم را کمی روشن کند
کیست تا بی پدری درمان کند
با منه غمدیده همدردی کند
کیست تا که غم ازسینه ام بیرون کند
باحضورش این دل و اروم کند
کیست تا اشفتگی را از سرم بیرون کند
با تمام مهرخود روح مرا تسکین کند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 9253
#74
Posted: 11 Oct 2013 00:20
پــــــــــــــــــــــــــــــــــــدر يعني
.
.
.
.
.
.
.
.
.
همون کسي که لرزش دستش ديگه چيزي از چايِ توي استکان باقي نگذاشته !!!
ولي وقتي بهت ميگه به من تکيه کن، تو انگار کوه رو پشتت داري...
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#75
Posted: 11 Oct 2013 00:28
نامه ای برای پدرم.
دلم تنگه برای روی ماهت
هنوز یادمه حرفای نگاهت
.پدر پشت و پناهم همه جونم
دیگه چطور بی تو زنده بمونم
یعنی باور کنم که دیگه رفته
همونی که پناهم بود یه روزی
چقد تلخه یه سنگ سردو جای دستای گرمو صورتش ببوسی
وقتی بارون میاد می رم چترو رو سنگش می گیرم
یه وقت سردت نشه بابا
خیس نشی برات بمیرم
بابا جات راحته اونجا
یه وقت قلبت نگیره
دوست دارم خاکارو بردارم دستام دستاتو بگیره
بابایی که با یه زخمش همه جونت می میره
ببین حالا چقد راحت داره زیر خاک میره
نمیزارم نمیزارم بابامو نگیر از من
یه دست سرد یه چشمه خواب
خداحافظ بابای من.....
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 57
#76
Posted: 11 Oct 2013 00:42
پدرعزیزم
ای مرا ازتوبنیان عمر
به نام توام بسته پیمان عمر
من ازتابش توبلنداخترم
بودخاک پای توتاج سرم.
خدایا!
امشب مهمانم باش
به صرف یک سیگار تلخ
تا بچشی طعم دنیایت را...!!
ارسالها: 9253
#77
Posted: 8 Nov 2013 22:52
پدر،
تکیه گاهی است که بهشت زیر پایش نیست...
اما همیشه به جرم پدر بودن باید ایستادگی کند؛
وبا وجود همه مشکلات،به تو لبخند زند تا تو دلگرم شوی..
که اگر بدانی،چه کسی کشتی زندگی را
از میان موج های سهمگین روزگاربه ساحل آرام رویاهایت رسانده است،
پدرت را می پرستیدی...
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#78
Posted: 14 Nov 2013 01:51
پدر
شاعر دنیا من اگه بودم آغاز شعرم با کلام پدرم بود
تشنه تو صحرا من اگه بودم آب حیاتم توی دست پدرم بود
وای اگه گندم پوست تنم بود اون که با دستاش منو میکاشت پدرم بود
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#79
Posted: 24 Nov 2013 22:56
پدر...
پدر و پسر داشتن صحبت میکردن!!
پدر دستشو ميندازه دوره گردنه پسرش ميگه پسرم من شيرم يا تو؟
پسر ميگه : من..!!
... ... ...
پدر ميگه : پسرم من شيرم يا تو؟؟!!
پسر ميگه : بازم من شيرم...
پدر عصبي مشه دستشو از رو شونه پسرش بر ميداره ميگه : من شيرم يا تو!!؟؟
پسر ميگه : بابا تو شيري...!!
پدر ميگه : چرا بار اول و دوم گفتي من حالا ميگي تو ؟؟
پسر گفت : آخه دفعه های قبلي دستت رو شونم بود فکر کردم يه کوه پشتمه اما حالا..
به سلامتي هرچي پدره
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#80
Posted: 4 Dec 2013 22:03
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم