ارسالها: 1095
#91
Posted: 11 Aug 2012 13:56
زندگی
شکفتن است
با همه وجود روئیدن است
زندگی پریدن است
رسیدن است به اوج خویش
زندگی امید پر زدن به اوج آرزوست
یه غنچه است در امید گل شدن
زندگی وجود من میان دستان توست
لمس ان به دست توست
زندگی عاشقانه مردن است
سر به بالین زمین نهادن است
رفتن و رسیدن است به انتها
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#92
Posted: 1 Sep 2012 09:40
نمی دانم زندگی چیست؟
اگر زندگی شکستن سکوت است,سالهاست که من سکوت را شکسته ام, اگر زندگی خروش جویبار است,سالهاست که من در چشمه ی جوشان زندگی جوشیده ام,اما این نکته را فراموش نمی کنم که زندگی بی وفاست زندگی به من آموخت که چگونه اشک بریزم اما اشکم به من نیاموخت که چگونه زندگی کنم.....
کاش همه می دانستند زندگی شادی نیست
شاد کردن است
زندگی قهقهه نیست
لبخند است
زندگــي
چه سـاده با گریستن خویش زنده می شویم و چه سـاده با گریستن دیگران میمیریم ؛
و در فاصله این دو سادگی ، معمایی می سازیم آن هم به نام زندگی
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#93
Posted: 1 Sep 2012 14:22
زندگي اجباريست
اما نه ز سر جبر خدا
زندگي اجباريست مثل نوشيدن آب
كه اگر آب نبود
نه دگر من نه دگر تو
نه كه آن ماهي دريا
نه دگر هيچ نبود ...
زندگي را بايد
همچو يك تشنه اي در پي آب نوشيد
پاك و زلال ...
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 61
#94
Posted: 1 Sep 2012 15:52
زندگی زیباست ای زیبا پسند
آنقدر زیباست این بی باز گشت، کز برایش میتوان از جان گذشت
زندگی در صدف خویش گوهر ساختن است......در دل شعله فرو رفتن و نگداختن است
کار مردان خدا خواب و پریشانی نیست....... وز این عالم خاکی جهان دگری ساختن است
سلطان جهانم
ویرایش شده توسط: the_iceman
ارسالها: 1095
#95
Posted: 3 Sep 2012 05:33
زندگی
غنچه با دل گرفته گفت:
زندگی لب ز خنده بستن است
گوشه ای درون خود نشستن است
گل به خنده گفت؟زندگی شکفتن است
با زبان سبز راز گفتن است
تو چه فکرمیکنی؟
راستی کدام یک درست گفته اند؟
منکه فکرمیکنم گل به راز زندگی اشاره کرده است
هرچه باشد او گل است
گل یکی-دوپیرهن
بیشتر ز غنچه پاره کرده است.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#96
Posted: 23 Sep 2012 01:10
سی ثانیه پای صحبت برایان دایسون
فرض کنید زندگی همچون یک بازی ست .قاعده این بازی چنین است که باید پنج توپ را در ان واحد در هوا نگهدارید و مانع افتادنشان بر روی زمین شوید .جنس یکی از توپها از لاستیک بوده و مابقی شیشه ای هستند. پر واضح است که در صورت افتادن توپ لاستیکی روی زمین دوباره نوسان کرده و بالا خواهد امد. اما ان چهار توپ دیگر به محض برخورد با زمین شکسته و خرد میشوند .
او در ادامه میگوید : آن چها ر توپ شیشه ای عبارتند از: خانواده .سلامتی .دوستان و روح خودتان و توپ
لاستیکی همان کارتان است. کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد ولی دوستی که از دست رفت دیگر برنمی گردد .خانواده ای که از هم پاشید دیگر
جمع نمیشود .سلامتی از دست رفته دیگر باز نمیگردد و روح آزرده دیگر آرامشی ندارد.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#97
Posted: 23 Sep 2012 01:18
از این شهر به آن شهر
بفهم !
از این گریه های مادرم
جایی که در خانه پر نشده را به دیگری اضافه کردم
"عذابت دردی نبود تا دوری ات عذابم شد که دردی بود"
زیر و رو شده ی بافته های این همه حرف...وطنم شد
جهت عقربه ها با امضای من باید می چرخید
اما دیر می رسم به نوشته هایی که تا مچ دستم فاصله دارد
می دانم وقتی الگوی قلب تو اوجی ندارد ،قصه ای ساخته نمی شود هرگز
می شود با تو راه بروم فقط سایه ام راه به راه بیاید ...پرت از این همه سنگ!
نسبت خونی ام برسد به رگی که وسط میدان فواره کرد؟
این کوچه خاکی دارد که به احترام شما بلند می شود / شد ؟
هیس...
برای زنده ماندن لای دندان چفت شده هم می توان رگ به رگ برید
از این بریدگی می توانی ادامه بدهی
"چقدر تا اینجایم بریده باشم ،خوب است ؟"
ببین! چند نفرم تن داده اند به مرده شوری که یکه تازی دارد
ببین ! چند نفر از این چاقوی دسته بریده ... های نفس کش ش ش ش !
کاش ...کاش تاریخی بودی که پشت سر گذاشته ام ...با درد
.
.
ساعت هنوز می دوید من اما خلاف عقربه ها دست از کار شستم
از کار... افتاده ام
از کار افتاده یعنی این هوا بلندی را باید به جان خرید
زمین هنوز شروع خالی اش را با من می چرخید / مرشد کم نمی آورد
آنقدر دور گرفتیم تا از این دایره بزنم بیرون
تو آواز بعدی باش در این نوار که شروع خالی اش منم
گرفته دور تا دور ما را درد ... ما لای دندان هستیم باور کنید
اگر کوهی که پشتت بوده بریزد دیگر چه فرق می کند آتش فشان با فواره همین میدان رو به رو...؟
"کوه من بودم که از هم می پاشیدم "
بیا و با همین قصه ای که ساختم بساز! با اولین پیراهن یقه دارت...دهقان کتاب های من
وقتی باید یقه یک نفر را بگیرم و خودم را رها کنم
هم قطارهایم سیفون را کشیدند و پیاده شدند از این راهی که می روم
تصویرم لای بوته ها تبدیل به کانگرو می شد
یواش یواش برای دردها مادری کردم
اما صدای انسان های زیادی را در آورده ام
.
.
.
برمی گردم به گم شدنم
با حوصله ای که حتی نمی تواند دنباله ی آخرین دعوا را بگیرد ...
گناه ما ساختن پل بود در جایی که باید شباهت ها را حفظ می کردیم ...فقط
بیا عقلمان را روی هم بگذاریم ...ببین
کسی پیدا می شود بعد مرگم
شکم ها را در بیاورد از عزا تا اذان ظهر؟
تفهیم کن برای چه کسانی تب کرده ام ...تفیهم کن
حالا من مانده ام و این همه ...
ما هنوز لای دندان ها گیر کرده ایم ...باور کنید
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ویرایش شده توسط: mohamafariborz
ارسالها: 2557
#98
Posted: 3 Oct 2012 13:31
زندگی زیباست . من حس میکنم خنده ها را می شود تقسیم کرد.
می شود تصویری از لبخند را بر لب بغض کهن ترسیم کرد.
می شود مثل صفای شعله بود در فضای سرد یخبندان دل.
می شود نقدی به سوی نور زد ازنگاه تیره زندان دل.
می شود صبح و سلام و عشق را با طلوع یاد تو آغاز کرد.
می شود با بال رنگین خیال تا فراسوی زمان پرواز کرد.
می شود صاف و زلال و آیینه وار انعکاس لحظه های عشق بود.
می شود در باغ گلرنگ پگاه خیس باران صفای عشق بود.
می شود در آسمان چشم تو خیره شد تا کهکشان نور راند.
می شود خورشید بود و بی قرار روشنی بخشید و گرما و سرور.
می شود آئین دل را تازه کرد در بهار عشق با باران نور.
می شود با مهربانیهای خود عشق را با زندگی پیوند زد.
می شود هر صبح مثل آفتاب شادمان بر زندگی لبخند زد.
می شود مضمون ناب عشق را لابه لای حرفهای تازه جست .
می شود چون ریشه بابونه ها در لابه لای بوته زار عشق رست.
می شود با واژه های تازه گفت : زندگی زیباست با لبخند عشق.
می شود چون ساقه تردی شکفت در بهار باغ با پیوند عشق.
زندگی زیباست .
من حس می کنم خنده ها را می شود تقسیم کرد.!
می شود تصویری از لبخنـــــــــــد را بر لب بغــــــــض کهن ترسیم کرد!
روزگار غریبی ست نازنین ...
ارسالها: 51
#99
Posted: 5 Oct 2012 08:22
حقیقتی کوچک برای آنان که می خواهند زندگی خود را 100% سازند!اگر
A B C D E F G H I J K L M N O P Q R S T U V W X Y Z
بر+ابر باشد با
۲۶ ۲۵ ۲۴ ۲۳ ۲۲ ۲۱ ۲۰ ۱۹ ۱۸ ۱۷ ۱۶ ۱۵ ۱۴ ۱۳ ۱۲ ۱۰۱۱ ۹ ۸ ۷ ۶ ۵ ۴ ۳ ۲ ۱
HARD WORK ( تلاش سخت )
H +A+R+D+W+O+R+K
۹۸٪ = ۱۱+ ۱۸ + ۱۵+ ۲۳ + ۴ + ۱۸ + ۱ +۸
KNOWLEDGE (دانش )
K+N+O+W+L+E+D+G+E
۹۶٪ = ۵ + ۷ + ۴ + ۵ + ۱۲ + ۲۳ + ۱۵ + ۱۴ + ۱۱
LOVE ( عشق)
L+O+V+E
۵۴٪ = ۵ + ۲۲ + ۱۵ + ۱۲
LUCK ( شانس )
L+U+C+K
۴۷٪ = ۱۱ + ۳ + ۲۱ + ۱۲
همه ما فکرمی کردیم اینها بهترین ها باشند نه؟؟
پس چه چیزی 100% را می سازد ؟
MONEY ( پول )
M+O+N+E+Y
۷۲٪ = ۲۵ + ۵ + ۱۴ + ۱۵ + ۱۳
LEADERSHIP ( رهبری)
L+E+A+D+E+R+S+H+I+P
۸۹ ٪ = ۱۶ + ۹ + ۱۹ + ۱۸ + ۵ + ۴ +۱ +۵ +۱۲
هر مشکلی راه حلی دارد ، شاید فقط لازم است نگرشمان را عوض کنیم !
برای رسیدن به اوج 100%
روی چه چیزی کار کنیم ؟
ATTITUDE ( نگرش )
A+T+T+I+T+U+D+E
۱۰۰ ٪ = ۵ + ۴ + ۲۱ + ۲۰ + ۹ + ۲۰ + ۲۰ + ۱
اگر نگرش ما به زندگی و گروه وکارمان عوض شود زندگی 100% خواهد شد؟ !!
نگرش همه چیز را تعیین می کند .
درود بر زنان و دختران غیور و باشرف ایران زمین
ارسالها: 51
#100
Posted: 5 Oct 2012 08:40
زندگی فاصله ی آمدن و رفتن ماست ،
شب آرامی بود ، می روم در ایوان ، تا بپرسم از خود ،
زندگی یعنی چه !؟
مادرم سینی چایی در دست ، گل لبخندی چید ، هدیه اش داد به من ،
خواهرم ، تکه نانی آورد ، آمد آنجا ، لب پاشویه نشست ،
پدرم دفتر شعری آورد ، تکیه بر پشتی داد ، شعر زیبایی خواند ،
و مرا برد ، به آرامش زیبای یقین ،
با خودم می گفتم :
زندگی ، راز بزرگی ست که در ما جاری ست ،
زندگی ، فاصله ی آمدن و رفتن ماست ،
رود دنیا ، جاری ست ،
زندگی ، آبتنی کردن در این رود است ،
وقت رفتن ، به همان عریانی ، که به هنگام ورود ، آمده ایم ،
دست ما در کف این رود ، به دنبال چه می گردد !؟
هیچ !!!
زندگی ، وزن نگاهی ست که در خاطره ها می ماند ،
شاید این حسرت بیهوده که در دل داری ،
شعله ی گرمی امید، تو را ، خواهد کشت ،
زندگی ، درک همین اکنون است ،
زندگی ، شوق رسیدن به همان فردایی ست ، که نخواهد آمد ،
تو نه در دیروزی ، و نه در فردایی ،
ظرف امروز پر از بودن توست ،
شاید این خنده که امروز ، دریغش کردی ،
آخرین فرصت همراهی با ، امید است ،
زندگی یاد غریبی ست که در حافظه ی خاک ، به جا می ماند ،
زندگی ، سبزترین آیه ، در اندیشه ی برگ ،
زندگی ، خاطر دریایی یک قطره ، در آرامش رود ،
زندگی ، حس شکوفایی یک مزرعه ، در باور بذر ،
زندگی ، باور دریاست در اندیشه ی ماهی ، در تنگ ،
زندگی ، ترجمه ی روشن خاک است ، در آیینه ی عشق ،
زندگی ، فهم نفهمیدن هاست ،
زندگی ، پنجره ی باز به دنیای وجود ،
تا که این پنجره باز است ، جهانی با ماست ،
آسمان ، نور ، خدا ، عشق ، سعادت با ماست ،
فرصت بازی این پنجره را دریابیم ،
در نبیندیم به نور ، در نبندیم به آرامش پر مهر نسیم ،
پرده از ساحت دل ، برگیریم ،
رو به این پنجره با شوق ، سلامی بکنیم ،
زندگی ، رسم پذیرایی از تقدیر است ،
وزن خوشبختی من ، وزن رضایتمندیست ،
زندگی شاید ، شعر پدرم بود که خواند ،
چای مادر ، که مرا گرم نمود ،
نان خواهر ، که به ماهی ها داد ،
زندگی شاید آن لبخندی ست ، که دریغش کردیم ،
زندگی ، زمزمه ی پاک حیات است ، میان دو سکوت ،
زندگی ، خاطره ی آمدن و رفتن ماست ،
لحظه ی آمدن و رفتن ما ، تنهایی ست ،
من دلم می خواهد ، قدر این خاطره را دریابم
درود بر زنان و دختران غیور و باشرف ایران زمین