ارسالها: 24568
#141
Posted: 3 Oct 2014 20:53
زندگی
رودخانه ای ست از فنا تا به فنا.
زندگی
اصلا پدیده ای منطقی نیست.
منطق ساخته و پرداخته ی ذهن ماست.
زندگی
حیرت در شگفتی هاست؛
پرسه زدن در زیبایی هاست.
زندگی،
معامله نیست،
تجارت نیست؛
شهود عاشقانه ی اشیاست.
زندگی،
زمانی معنا دارد که سفری در جاده ی عشق باشد.
زندگی،سفر است.
کسانی که جایی در گوشه و کنارها اُتراق می کنند،
زندگی را می بازند.
انسان باید آواره و پرسه زن باشد،
انسان باید خانه به دوش باشد؛
هر جا که اُتراق شود، زندگی در آن جا می میرد.
زندگی ،
باید جاری باشد ، عمیق و پر تلاطم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2890
#142
Posted: 11 Dec 2014 18:30
زندگی...
زندگی یک آرزوی دور نیست
زندگی یک جست و جوی کور نیست
زیستن در پیله ی پروانه چیست؟!
زندگی کن زندگی افسانه نیست.
گوش کن...!!
دریا صدایت میزند!
هر چه نا پیدا صدایت می زند!
جنگل خاموش میداند تورا.
با صدایی سبز می خواند تورا.
آتشی در جان توست.
قمری تنها پی دستان توست.
پیله ی پروانه از دنیا جداست.
زندگی یک مقصد بی انتهاست.
هیچ جایی انتهای راه نیست!
این تمامش ماجرای زندگیست...!!!
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ویرایش شده توسط: SARA_2014
ارسالها: 24568
#143
Posted: 5 Jan 2015 16:40
زندگی
زندگى موسیقى گنجشک هاست
زندگى باغ تماشاى خداست...
زندگى یعنى همین پروازها،
صبحها،
لبخندها،
آوازها...
زندگی ذرهی کاهیست، که کوهش کردیم،
زندگی نام نکویی ست، که خوارش کردیم،
زندگی نیست بجز نم نم باران بهار،
زندگی نیست بجز دیدن یار
زندگی نیست بجز عشق،
بجز حرف محبت به کسی،
ورنه هر خار و خسی،
زندگی کرده بسی،
زندگی تجربهی تلخ فراوان دارد،
دو سه تا کوچه و پس کوچه و اندازهی یک عمر بیابان دارد.
ما چه کردیم و چه خواهیم کرد در این فرصت کم!؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 14491
#144
Posted: 8 Mar 2015 18:55
در زمینی که ضمیرِ من و توست
از نخستین دیدار، هر سخن، هر رفتار
دانه هاییست که می افشانیم
برگ و باریست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش «مِهـــر» است
گر بدان گونه که بایست به بار آیـَد
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیــارایَد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#145
Posted: 14 Mar 2015 21:40
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 2890
#146
Posted: 22 Apr 2015 23:55
زندگی
من همیشه فکر می کنم
زندگی
مثل یک کلاس بی معلم است
بر تمام میزهای این کلاس
ترکه های آب دیده چیده اند
من همیشه فکر می کنم
همکلاسی عزیز ونخبه ی مرا
اشتباه یا به عمد
مثل یک گلابی رسیده چیده اند
***
زندگی برای من
مثل زنگ های یک روال مدرسه ست
مثل خط شکسته های بی خیال هندسه ست
مثل گربه های گوشت خورده می دوند
لحظه های خنده دار من
کمتر از زمین بازی شماست
بچه ها !
مساحت بهار من
***
زندگی غبار دور و در هواست
لحظه ای چه دور دور دور دور
لحظه ای همین کنار ماست
زندگی دو کامیون خاطره
یا هزار تپه خیال و وهم
مثل خنده های کهنه پدر
مثل شانه دو رنگ مادرم
دست روی شانه زمان نهاده بود
از کنار من گذشت
قالی نشُسته ی زمان
برد و برد و می بِرد
تا سه دوره ی تمام مسخره
قالی نشُسته می پرد
***
کودکی
مثل حوض بی غش و زلال باغ کوچک پدر
پیچ ساقه های خنده دور باغ ذهن من
تا کلاسهای خلوت و معلمی که صبح
تخم مرغ خورده بود
چون که روز پیش
هر کلاس اولی برای کاردستی اش
تخم مرغ رنگ کرده برده بود
***
زندگی همیشه رفتن است
تا جوانی این بلوغ مسخره
تا حیاط خلوت خیالهای بی هدف
با نخ دراز آرزوی بی شمار
گامهای بی گدار
رفتن و نشستن و هراس و انتظار
تا دوتا شدن
و در دوتا شدن یکی شدن
تا شنیدن صدای جیغ کودکی
که پر کند فضای خانه را و بعد
خنده سر دهد ، خنده سر دهی
مثل گربه ای ملوس
از تمام هست و نیست وارهی
و همیشه فکر می کنی
که زندگی عنایت خدایی است
***
کمکمک
چین صورت وسفیدی دوتار موی پشت گوش
بی نشان آن طراوت عجیب
عینک و عصا و گیوه و خیال
سر به زیر و بس نجیب
قالی نشُسته رهسپار خان آخر است
زندگی به عینه داد می زند :
« زمان زمان آخر است »
زندگی در آن زمان
مثل ثانیه شمار ساعتی ست
بی خیال و با شتاب
دنگ دنگ می کند
خاطرات خوب
خاطرات بد
با علیل ذهن تو
جنگ می کند
تا دقیقه ای که اسم آن دقیقه نهایی است
تو فشرده می شوی
و از عصاره ی تمام خاطرات
سهم ذهن باد برده ات
... ز یاد برده ات
مثل شعر من که یک حقیقت روایی است
تا ابد تو فکر می کنی
« زندگی جدایی است »
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 103
#147
Posted: 22 Apr 2015 23:58
زندگی مثل دوچرخه سواری است
برای حفظ تعادل باید حرکت کنید
مهم نيست در عشق به وصال برسي
مهم اين است که لياقت تجربه کردن
يک عشق پاک را داشته باشي
ارسالها: 14491
#148
Posted: 3 Jun 2015 17:12
زندگی قصه و حرفیست که شیرینی آن خــنــده ی تــوســت ...
...
تلخی اش ... گــریــه ی تـــو ....
کاش که پر باشد لحظه هایم همه از خنده ی تو ...
مست هستم از هوایی که نفست در آن میپیچد ...
نفسم در گیر است لا به لای نفست
آه چقدر شیرین است طعم نفست !!!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#149
Posted: 18 Jun 2015 19:31
زندگی را ورق بزن
هر فصلش را خوب بخوان
در فصل کاشت با بهار برقص
در فصل داشت با تابستان بچرخ
پس از برداشت
در پاییز کنار دیوار بنشین
با زمستان کنار کرسی بنشین ...
شاهنامه بخوان واستکان استکان چای
به سلامتی نفس کشیدنت بنوش
مبادا ... مبادا زندگی را
دست نخورده برای مرگ بگذاری !
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#150
Posted: 4 Aug 2015 14:23
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند