ارسالها: 1095
#61
Posted: 21 Apr 2012 13:11
اگر با زندگی بجنگید، همی شه بازنده می شوید. منتظر نمانید تا روزی حسرت زندگی دوباره تان را بخورید.
زندگی یك تداوم بی نهایت اكنون هاست. ماموریت شما در زندگی " بی مشكل زیستن " نیست "با انگیزه زیستن " است.
زندگی می دان نبرد شایستگی است. هر روز به تنهایی یك عمر است.
زندگی در تعادل بودن است.
دو درس زندگی . . .
همیشه دو درس را در زندگی خود به یاد داشته باشید:
۱ جسارت در بیان عقیده
۲ جرأت در پذیرش اشتباه. بهتر زندگی كنیم!
هنگامی كه احساس می كنیم كه چیزی در زندگیمان همهی آنچیزهایی كه تاكنون ساختهایم دچار تحول كرده، اشتباه نمی كنیم.
این همان باد تغییر است كه وزیدن گرفته؛ می توانیم صدایش را بشنویم كه زمزمه می كند:وقت آن رسیده كه با شادمانی بیشتر و درد و رنجی كمتر مواجه شوی. وقت آن رسیده كه آزاد و رها از ترس باشی. وقت آن رسیده كه خویشتن خود را به یاد آری.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 1095
#62
Posted: 21 Apr 2012 13:14
زندگی چون گل سرخ است پراز خار، پر از برگ، پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چینیم، خار و عطر و گلبرگ هرسه همسایه ی دیوار به دیوار همند
زندگی چشمه ی آبی است و ما رهگذریم بنشین لب آب، عطش تشنگی ات را بنشان
غیر از این چیزی نیست، زندگی . . . آیینه ای شفاف است تو اگر زشت و یا زیبایی، تو اگر شاد و یا غمگینی هر چه هستی تو در آیینه همان می بینی شادیت را دریاب، چون گل عشق بتاب
تا در آیینه ی هستی گل هستی باشی.
زندگی را از طبیعت بیاموزم، چون بید متواضع باشم، چون سرو، راست قامت، مثل صنوبر، صبور، مثل بلوط مقاوم، مثل رود روان، مثل خورشید با سخاوت و مثل ابر با كرامت باشم.
روزگاری یک تبسم یک نگاه
سرخوش از گرمای صد آغوش بود
این زمان بر هرکه دل بستم دریغ
آتش آغوش او خاموش بود.
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 7673
#63
Posted: 21 Apr 2012 13:18
ز بدبختی به جز مرگم نباید
چو من بدبخت را خود مرگ شاید
چو یارم دیگری بر من گزیند
مرا از زندگی دیگر چه آید ؟
من زندگی را دوست دارم ،
ولی از زندگی دوباره می ترسم ...
دين را دوست دارم ،
ولی از کشيشها می ترسم ...
قانون را دوست دارم ،
ولی از پاسبانها می ترسم ...
عشق را دوست دارم ،
ولی از زنها می ترسم ...
کودکان را دوست دارم،
ولی از آيئنه می ترسم ...
سلام را دوست دارم،
ولی از زبانم می ترسم
زندگی
همیشه که اینجور پیچ و تاب نخواهد داشت
بد نیست گاهی هم دستی به موهایت بکشی
بایستی
کنار پنجره
و با درخت و باغچه
صحبت کنی
پنهان نمیکنم
که پیش از این سطرها
دوستت دارم را میخواستهام بنویسم ...
حالا کمی صبر کن
بهار که آمد
فکری برای تو
و سطرهای پنهان خودم خواهم کرد !
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#64
Posted: 21 Apr 2012 13:20
زندگي
چون قفسي است
قفسي تنگ
پر از تنهايي
و چه خوب است
لحظه ي غفلت آن زندانبان
بعد از آن هم
پرواز...
زندگي يعني تو
يعني من
يعني ما شدن
در كوير خشك عمر دريا شدن...
با تو حیات و [زندگی] بیتو فنا و مردنا
زانک تو آفتابی و بیتو بود فسردنا
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 1095
#65
Posted: 21 Apr 2012 13:21
زندگی با همه ی وسعت خویش
محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب هوس دیدن و نادیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات
تا به جائی که خدا می داند . . .
هر كس با استعدادهایی خلق شده كه باید آنها را بكار ببندد. به كار بستن آنها، بزرگترین سعادت زندگی هر فرد است.
زندگی هدف نهایی است، بزرگتر از هر کشوری، بزرگتر از هر کیشی، بزرگتر از هر بتی، بزرگتر از هر آرمانی شاد باشین و بقیه رو هم شاد كنید.
زندگی با تمام زیبایی هایش به راحتی فریبت می دهد. زندگی تو را در خوابی عمیق فرو برده.
زیبایی هم می تواند ابزاری باشد برای نادانی و فریب ما. لذت ها و شادی ها و زیبایی ها نباید ما را از عشق و انسانیت و راستی غافل کنند
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 7673
#66
Posted: 21 Apr 2012 13:26
زندگی درک همین امروز است ، ظرف دیروز پر از بودن توست ،شاید این خنده که امروز دریغ کردی ، آخرین فرصت همراهی ماست .
زندگانی شعری ست
که تو باید بسرایی آن را ،
یا بخوانی آن را ،
بشنوی آن را نیز ،
دست کم باید آن را تحسین کنی.
تا از این راه
به اردوی ترنم و طراوت برسی
کاش شاعر باشی...
زندگانی شعری ست
که تو باید بسرایی آن را ،
یا بخوانی آن را ،
بشنوی آن را نیز ،
دست کم باید آن را تحسین کنی.
تا از این راه
به اردوی ترنم و طراوت برسی
کاش شاعر باشی...
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 1095
#67
Posted: 21 Apr 2012 13:32
زندگی چین پیشانی پدر
زندگی گیسوان سپید مادر
زندگی بوی عطر چادر نماز مادربزرگ
زندگی كمر خمی ده پدر بزرگ
زندگی بوی كاهگل دیوار روستا
و زندگی . . . خنده آدما به تكرار زندگی . . . .
مرگ از زندگی پرسید: این چه حكمتی است كه باعث می شود تو شیرین ومن تلخ جلوه كنم؟
زندگی لبخندی زد و گفت:
دروغ هایی كه در من نهفته است و حقیقت هاییكه تو در وجودت داری . . .
زندگی گره ای نیست که در جستجوی گشودن آن باشیم، زندگی واقعیتی ست که باید آن را تجربه کرد
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
ارسالها: 125
#68
Posted: 23 Apr 2012 15:30
زندگی همچون دریائیست
و مشکلاتش همچون باد و طوفان
میتوان با اندیشه ی درست، بادبانی ساخت
و از میان طوفانهای زندگی گذشت
مـَـرد شدن حـاصل ِ یـک لقـاح ِ اتفـاقی ست !
امــا مـَـرد بار آمــدن و زیستــن
حاصل ِ تلاش و غلبــه بر سختــی هــاست،
و مـَـردی جـاودانه شدن ...
حـاصل ِ یک عـُـمر نیــک نـــامی ست...
ارسالها: 1095
#69
Posted: 28 Apr 2012 12:41
مرا ذره ذره درون قصه های خوش آب کردند
رویای بودن را برایم خواب دیدند
لحظه هایم را از من گرفتند
و در برابرش ساعت بی کوک روزگار را به من هدیه دادند
اشک را در چشمانم ستودند و خنده هایم را سرکوب کردند
فریاد را در سینه ام پنهان کردند و سکوت را از من ربودند
آزادی ام را در قفس معنا کردند
آری آن ها مرا محکوم به زندگی کردند
و هرگز از من نپرسیدند که غم هایت چیست؟
مرا به بند زندگی کشیدند و هرگز نپرسیدند که دردهایت چیست؟
نپرسیدند که سبب آنهمه اشک هایت کیست؟
آنها مرا محکوم به زندگی کردند و رفتند
رفتند تا بدانم که "هیچ کجا" همینجاست
که بفهمم"هیچ کس" ادمهایی هستند که شاید هم نیستند
تا بدانم زندگی این است...همین!
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد