انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 3 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

سبک شناسی


مرد

 
شعوبيه يا آزاد مرديّه (ادامه)

خلاصه، حزب شعوبيه پس از غلبهٔ نژاد آلتائى و ترکمانان و خوارزميان رفته رفته رو به ضعف نهاد و در عربى و فارسى اثرى از آنان بروز نکرد و اگر کارهاى پيش‌تر اين دسته از قبيل ترجمهٔ کتب ادب و سير پهلوى نمى‌بود و شاهنامهٔ فردوسى پيدا نمى‌شد و دست به‌دست به ما نمى‌رسيد امروز کار ما دشوار تر بود و دسترسى به آثار ادبى پدران خود نداشتيم، چنانکه هزاران هزار از آثار بزرگ و مهم تاريخى و ادبى و علمى عهد مادى و هخامنشى و اشکانى و ساسانى به همين سبب که در عهد يونيان غاصب و زمان اشکانيان و ساسانيان نقل و ترجمه نشد و در بوتهٔ اهمال ماند، از بين رفت و ما براى کشف آن آثار جز يادداشت‌هاى پراکندهٔ دشمنان ايران از يونان و روم چيزى در دست نداريم!
     
  
مرد

 
شيوع ادبيات باستانى به طريق ساختگى

در عهد اکبرشاه هندى (۹۶۳ ـ ۱۰۱۴ هجري) مردى بود عرب که از يمن به هند افتاده بود و نام آن مرد شيخ‌مبارک بود، او دو پسر داشت يکى ابوالفضل و ديگرى شيخ‌فيضى شاعر معروف. اين خانواده در دکن اقامت کردند، و دو پسران شيخ‌مبارک دست به تحصيل زده و در رشتهٔ فلسفه و ملل و نحل و ادبيات استاد شدند، و زبان فارسى را که زبان مادرى آنان شمرده نمى‌شد خوب آموختند، ـ ابوالفضل به وزارت اکبر رسيد و شيخ‌فيضى ملک‌شعراء دربار شد ـ اين دو برادر خدمات کم‌نظيرى به زبان فارسى کرد‌ه‌اند و تأليفات گرانبهائى در نظم و نثر از خود به يادگار گذاشته‌اند، ابوالفضل سبک تحرير او فارسى سره است و اول کسى است که لغات فارسى زيادى را بر خلاف رسم عصر در نثر داخل کرده است، و در امر لغت نيز رغبت مى‌نموده است و گويا نخستين کسى است که در دورهٔ تيموريان هند فرهنگ فارسى نوشته است.
نشر عقايد قديمه، از اديان هم در عصر ابوالفضل رواجى گرفت و خود موجد و مخترع مذهبى به‌نام 'مذهب الهى و صلح کل' ، که جامع بين اسلام و زرتشتى و برهمائى و تصوف اباحى بود، گرديد و آن را به‌نام اکبر پادشاه انتشار داد، و نظر او آن بود که بلکه بتواند در هندوستان به مدد اين دين سهل و آسان و لطيف اتحاد مذهبى بين مسلمين و برهمائيان و بودائيان به‌وجود آورد و وحدت ملى که يگانه شرط بقاء هندوستان است پديدار سازد. پيدا است که از پيش نبرد و او را به تحريک جانشين اکبرشاه جهانگير کشتند و اکبر هم بعد از او دوامى نکرد، و اين مذهب هم با تعصب اورنگ زيب از ميان رفت. ليکن اثر عجيبى از وجود ابوالفضل و سبک تحرير و خيالات او در ادبيات فارسى برجا مانده که نزديک بود زبان فارسى را قلع و قمع کند.
توضيح آنکه: از قديم چند کتاب لغت فارسى مانند لغات‌الفرس اسدى و فرهنگ شمس فخرى و يکى دو تا فرهنگ نامطلوب و ناقض ديگر باقى مانده بود، و نظر به آنکه تتبع در زبان فارسى قبل از مغول، بعد از مغول برافتاده و در عصر صفويه هم انحطاط ادبى مانع توجه به ادبيات قديم شده بود، کسى در صدد تهيهٔ فرهنگ فارسى نبود و جسته‌جسته اگر فاضلى مى‌خواست تتبعى کند از روى ممارست و قرائت کتب قديم و همان چند فرهنگ رفع حاجت مى‌کرد، ليکن سبکى که ابوالفضل پيش آورد ـ مردم را به فراگرفتن لغات قديم فارسى راغب ساخت و جمعى دست به تدارک فرهنگ زدند و لغات قديم را فهميده و نفهيمده و مصحّف و نامصحّف در کتاب‌ها انباشتند و براى تکميل اين کار به کتب زند و اوستا (زند و پازند) هم رجوع کرده و از زرتشتيان مدد خواستند و به‌وسيلهٔ آنها هم لغاتى ساختگى داخل فرهنگ‌هاى فارسى شد.
توجه به عقايد دينى و فلسفى پيشينيان نيز اين اثر را بخشيد که برخى به خيال استفاده از موقع يا جلب توجه به رجال هندوستان که طالب فارسى‌دانى و استادى در زبان و علمِ به تواريخ قديم و داستان‌هاى باستانى ايران بودند افتاد. و به ساختن کتبى مجعول به زبان فارسى سَره و نشر مطالب بى‌سر و ته از احاديث پيشداد و مه‌آباد و جى‌افرام و غيره که اصل نداشت دست برده در مدت نيم‌قرن چند کتاب فرهنگ و چند کتاب روايت از قبيل فرهنگ جهانگيرى و برهان قاطع و دساتير و شارستان و چهارچمن و آئين هوشنگ و غيره که سراسر داراى اوهام و لغات بى‌اساس بود به‌وجود آمد و بلافاصله از هند که منبع خرافات است مانند توابل به ايران سرازير شد و در ايران نيز مورد توجه قومى که از برکت تشيّع و شمشير صفويه، فتوحاتى کرده و وحدت ملى به‌دست آورده و کشورى يک‌دست به دستشان آمده بود، واقع گرديد.
در همين اوان دورهٔ قاجاريه دررسيد و ادبيات به عللى تنوعى تازه و وسعتى بى‌اندازه يافت و خصوصاً در اشعار، سبک قدما را پسنديدند، و از اين‌رو به فهم لغات قديم محتاج بودند، بنابراين، کتب مذکور خاصه دساتير و برهان قاطع که درم مهمل‌بافى برابر هم بودند مطبوع طباع افتاد، و آن لغات ساختگى و روايات بافتگى در اشعار داخل شد و در کتب تاريخ و ادب نيز نشت کرد، چنانکه ناسخ‌التواريخ و بستان‌السياحه شاهد اين مدعا است. گر چه در عصر محمد‌شاه به‌وسيلهٔ کتاب برهان جامع خواستند اصلاحاتى به‌عمل آورند ولى فايده نبخشيد و آن هرج و مرج هنوز هم داير و ساير است.
     
  
مرد

 
ضعف تأليفات فارسى

با انقراض سامانيان دولت‌هاى کوچک خراسان، جنبش فکرى تازه‌اى که در ترويچ آثار فارسى پيدا شده بود نيز ضعيف گرديد. دولت سامانى ميانهٔ دو دولت ترک 'ايلک خانيهٔ' سمرقند و 'غزنويهٔ' زابلستان قسمت شد، گر چه دولت غزنوى فارسى‌تر از اولى بود اما محمود شخصاً مردى متعصب کرّامى‌مذهب و بى‌علاقه به ‌احياء آثار باستان بود و با اين خيالات آشنائى نداشت، بارى اين دو دولت با هم اتحاد کرده دولت سامانيان را برانداختند.
در آغاز دولت محمود در وزارت فضل‌بن‌احمد اسفراينى دنبالهٔ خيالات فارسى پسندى دوام داشت، و ديوان غزنويان به فارسى تحرير مى‌شد، ولى پس از عزل او بار ديگر ديوان را به عربى گردانيدند و علم اسفراينى را حمل بر بى‌سوادى او کردند و وى را تخطئه نمودند. (رجوع کنيد به: تاريخ عتبي)
تواريخى که در اين دوره نوشته شد نيز به عربى بود، و تازه نثر فنى عرب در خراسان هم سرايت کرده بود، و تاريخ عتبى که تاريخ يمينى نيز ناميده مى‌شود و به امر ابواحمد پسر محمود تأليف شده است گواه آن است.
به‌نظر مى‌رسد که آگر آتشى که در قرن سوم براى گرم کردن بازار زبان فارسى در خراسان روشن شده بود خاموش نمى‌گشت، کتب ابوعلى‌سينا و محمدزکريا و ابوريحان بيرونى و ساير دانشمندان ايرانى در سنوات بعد همه به فارسى نوشته مى‌شد، چنانکه معذلک رشتهٔ نگارش کتب نثر فارسى پاره نشد و کتبى مانند تاريخ بيهقى و گرديزى و تاريخ سيستان و قابوسنامه و التفهيم و کشف‌المحجوب و کتب‌ علمى ديگر در علوم و فنون کفاية‌التعليم فى صناعةالتنجيم تأليف ابوالمحامد محمد‌بن مسعود‌بن محمدبن‌زکى‌الغزنوى (۵۲۴) و غيره که باز هم به فارسى نوشته است، اما تشويق و ترغيبى در کار نبود و جنبش مذکور طبيعى و به ‌اصطلاح ملى بوده است، نه مانند عهد پيش، دربارى و عمدي، و براى پيشرفت مقصودى خاص.
دورهٔ غزنوى و سلجوقى از لحاظ عدم توجه و علاقه به احياء آثار باستان شبيه به هم است. پادشاهان آخر، از هر دو سلسله نظر، به آنکه با فارسى آشناتر از عربى بوده‌اند شايد بعد از خواندن شعر، گاهى کتابى تاريخى يا علمى به فارسى مى‌خوسته‌اند و مى‌خوانده‌اند ولى تواريخى که رسماً و براى تقُرب پادشاهان بزرگ و صدور و وزراء عهد نوشته شده است بيشتر به عربى بوده است.(۱) در عهد ابونصر کندرى وزير طغرل و الب‌ارسلان ديوان رسالت را به فارسى برگردانيدند ولى بعد از او نظام‌الملک ديوان را به عربى برگرداند، همانطور که سلف او احمد حسن کرد.
=======================
(۱) . مانند تاريخ عماد کاتب و زبدةالتواريخ ـ و اما تاريخ نفيس مجمل التواريخ والقصص که در ۵۲۵ هجرى به فارسى نوشته و از جمله کتب فارسى آن عصر و به خواهش بعضى از امراى سلجوقى تحرير يافته
است.
     
  
مرد

 
ضعف تأليفات فارسى(ادامه)

دربار ابوجعفر احمد‌بن‌محمد ملک سيستان و سپر او خلف‌بن‌احمد، دربارى عربى به‌ حساب مى‌آمد و کتبى که براى ابوجعفر و يا به امر خلف نوشته شد مثل جامع‌شاهى در نجوم و هيئت که به‌نام ابوجعفر نوشته شده و تفسير کبيرى که خلف فراهم آورده بود همه به عربى بوده است. دربار آل‌زيار نويسندگانى چون ابوريحان بيرونى به عربى چيزى مى‌نوشتند. در دربار ديالمه که حال معلوم است وزراء آن دوره مانند ابن‌لعميد و صاحب خود از بزرگان عرب محسوب مى‌شدند و ابوبکر خوارزمى و بديع‌الزمان و صدها نويسنده‌ٔ فاضل از اين دربارها نان مى‌خورده‌اند.
خوارزميان شايد بهتر از ديگران بوده‌اند، اسمعيل طبيب جرجانى کتاب ذخيره را به امر خوارزمشاه به فارسى تأليف کرد، و تواريخى هم به فارسى براى آنها نوشته‌اند، امام فخر رازى به امر سلطان تکش خوارزمشاه رساله‌اى در تمام علوم مرسوم عصر به فارسى نوشت که گاهى حدائق‌الانوار و گاهى رسالهٔ ستّينّيه مى‌نامند و امروز در دست است، ديوان رسائل در عهد خوارزميان غالباً به فارسى بوده است، و از آن رسالات نمونه‌اى در دو کتاب عتبةالکتبه و التوسل الى‌الترسل موجود مى‌باشد که هر دو خوشبختانه موجود است.
     
  
زن

andishmand
 
شکت عزیز :
تاپیک جدیدتون بسیار پر محتوی ، جالب و فوق العاده است که تاریخ ادبیات کهن این مرزو بوم را به ما می شناساند .
خسته نباشید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 
andishmand: تاپیک جدیدتون بسیار پر محتوی ، جالب و فوق العاده است که تاریخ ادبیات کهن این مرزو بوم را به ما می شناساند .
خوشحالم که مورد پسند واقع شده
     
  
مرد

 
داداش فوق العاده پر محتوا
همه لات بازیات واسه مامانه بوده خون ریزیاتم که عادت ماهانه بوده
...
     
  
مرد

 
slash00: داداش فوق العاده پر محتوا
خواهش میکنم
درس پس میدیم
     
  
مرد

 
تأثير زبانهادر یکدیگر

تأثير زبانهادر یکدیگر مشتمل بر عناوین زیر است:

نتايج اختلاط زبان‌ها
تأثیر زبان تازی در فارسی
تأثیر زبان فارسی در زبان تازی
تندروی ادبا در ادخال لغات عرب
لغات دخیل در زبان فارسی
وسعت یافتن زبان فارسی
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
مرد

 
نتايج اختلاط زبان‌ها:

در عالم هيچ زبانى نيست که بتواند از آميختگى با زبان ديگر خود را برکنار دارد مگر زبان مردمى که هرگز با مردم ديگر آميزش نکنند و اين نيز محال است چه به‌وسيلهٔ تجارت و سفر و معاشرت و حتى به‌وسيلهٔ شنيدن افسانه‌ها و روايات ملل ديگر لغاتى از آن مردم در اين مردم نفوذ مى‌کند، و همهٔ زبان‌هاى عالم از اين‌رو داراى لغاتى دخيل است.
بايد ديد که از آميختن زبانى با زبان ديگر چه نتايجى حاصل مى‌شود؟
آميختن زبان‌ها بر چند قسم است، يکى اينکه زبانى هر چه را ندارد بالطبع از همسايه‌ يا جائى دورتر بستاند و آن را وارد زبان خود سازد، و ملايم با لهجه و سليقهٔ خويش نمايد يعنى آن لغت را فروبرده و نشخوار کرده و قابل هضم سازد، و از حالات و اختصاصات اصلى آن را بيندازد، و حتى به ميل خود آن را گاهى قلب کند گاهى تصحيف کند، گاهى مفهوم آن را تغيير دهد. اگر جامد است مشتق کند و اگر مشتق است جامد کند الى آخر ... چنانکه عربان با لغات بيگانه همين کار را کرده و مى‌کنند و ما هم با برخى از لغات عربى و لغات ترکى و فرهنگى اين عمل را نموده‌ايم ولى اين کار در ميان ما عموميت نداشته است.
بارى عرب داراى اين خاصيت است که لغات اجنبى را از لحاظ خشونتى که در لهجهٔ او هست به‌زودى عوض مى‌کند، مثل اينکه لغت 'چنگ' فارسى را گرفته اول آن را تصحيف کرده و 'شنج' ساخته است و سپس از آن لغت، فعل 'تشنج' را ساخته و ملک طلق خود قرار داده است! يا آنکه لغت 'چفس' که به ‌معنى 'چسپ' باشد از زبان پهلوى گرفته و آن را تصحيف کرده و 'شبث' ساخته است پس از آن لغت، فعل 'تشبث' را بيرون آورده و از آن خود شمرده است و يا لفظ 'درگاه' را 'درقاعه' کرده آن را 'حضرةالمنزل' ناميده است.
نتيجهٔ اين قبيل آميزش و پذيرش، ثروت زبان و برومندى کلام، و وسعت فکر و توانائى گوينده و نويسنده در اداى مقاصد مختلف و اغراض گوناگون خواهد بود. و اين قبيل اختلاط‌ها بسيار مفيد است.
ديگر آنکه قومى از لحاظ احتياج و يا صرف، به‌ سبب اختلاط و امتزاج با قومى ديگر لغاتى را بگيرند، و صورت اصلى و حقيقى آن را حفظ کنند و نگاه دارند، ليکن آن را مطيع تراکيب و صرف و نحو لغت خود سازند و مانند لغات ملى با آنها رفتار کنند، چنانکه در قرون اوليهٔ اسلام نويسندگان ايرانى با لغات عربى بيشتر چنين کردند و کمتر صورت آن لغات را تغيير دادند (نظير 'طلايه' که از 'طلايع' گرفته شده است) ولى در همان حال از اينکه مفاد معنى آن را تغيير دهند خوددارى نکرده‌اند مانند 'رباط' که در اصل عربى محل بستن اسب بوده و در فارسى به ‌معنى 'کاروانسرا و مسکين‌خانه' استعمال شده است ـ يا 'تماشي' که در اصل به‌ معنى 'قدم زدن' و در فارسى به ‌معنى تماشا 'نظاره کردن و مشاهده' استعمال شده است يا افزودن جمع‌هاى فارسى به جمع‌هاى عربى مانند 'عجايب‌ها' و 'معجزات‌ها' و 'منازل‌ها' و 'ملوکان' و نظاير اين‌ها که مى‌رساند ايرانى ميل نداشته است صيغهٔ جمع‌ عربى را که در اين لغت‌ها بوده است جمع بشناسد و براى اينکه درست معنى آن را بفهماند جمعى فارسى نيز بر آن افزوده است.
فرخى گويد:
مر ترا معجزت‌هاى قويست
زير شمشير تيز و زير قصب


منوچهرى گويد:
بيابان در نورد و کوه بگذار
منازل‌ها بکوب و راه بگسل

يا اينکه جمع‌هاى عربى را از صيغهٔ جمع انداخته و بار ديگر آن را به صيغهٔ جمع فارسى آورده‌اند چون 'احرار' که آن را به مفرد 'حُرّ' برگردانده و پس آن را به 'حرّان' جمع بسته است.

رودکى گويد:
يکصف ميران و بلعمى بنشسته
يکصف حرّان و پير صالح دهقان


بهرامى گويد:
چگوئى کز همه حرّان چنو بوده است کس نيزا
نه هست اکنون و نه باشد و نه بوده است هر گيزا
     
  
صفحه  صفحه 3 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

سبک شناسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA