انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

سبک شناسی


مرد

 
قلم‌هاى منسوب به ايرانيان:

خطوط اصلى عرب دو خط کوفى و نسخ بوده است و از آن دو خط قلم‌هاى گوناگون به‌وجود آمد و در قرن هفتم و هشتم هجرى به‌تدريج خط کوفى رو به زوال نهاد و خطوطى که در آن زمان‌ها يعنى بعد از قرن هفتم معمول بوده است به قرار ذيل است: نسخ ـ ثلث ـ تعليق ـ ريحانى ـ محقق ـ رقاع. و از اين شش خط نيز بعدها خطوط ديگر اختراع شد که بايد اختراع آن را به ايرانيان منسوب بداريم:

قلم‌ مقرمط
قلم باريک
خط شکسته
خط ثلث و تعليق و نسخ
قلم نستعليق

=================
پ.ن:به صورت تیتر وار به این موارد اشاره شد
توضیح بیشتر از حوصله این تایپیک خارج است
     
  
مرد

 
خط فارسى و ورّاق:

پيش از آنکه فن چاپ گيتى را به نور بزرگ‌ترين اختراعات بشر روشن سازد کار نشر کتب کارى دشوار بود و بزرگان هر عصر و زمان در اين باب توجه به اعتناى خاصى مبذول مى‌داشتند که عالم علم و دانش دستخوش فنا و زوال نگردد و علم و معرفت روى به فراموشى نگذارد چنانکه داريوش اول در کتيبهٔ بيستون افتخار مى‌کند به اينکه توانسته است سخن و گفتار را به‌وسيلهٔ نوشتن مخلد سازد.
مهم‌ترين توجهى که مبذول مى‌شد تربيت خطاطان و خوشنويسان بود تا جائى که گفتند که 'اَلْخطّ ‌نِصْفُالعلم' و روزگارها مى‌گذشت که هر کس خواندن و نوشتن ميدانست در عداد اهل فضل و دانشمندان جاى داشت، از اين رو مردم در حسن خط سعى‌ها مبذول داشتند و سال‌ها سر عَشر هنر بر سر زانوى اجتهاد نهاده در برابر معلّم و تعلّم نشستند و قد خود را شبانه‌روز چون چنگ خم داده خط خويش را به قانون مى‌ساختند
ولى کار حسن خط در يک حد متوقف نگرديد، و نظر اصلى که رفع احتياج باشد کافى شمرده نشد و خط اسلامى رفته‌رفته در عدد هنرهاى ظريفه و صنايع عاليه و لطيفه درآمد و مانند نقاشى داراى قوانين و رموز دقيق و باريک گرديد، و کار به‌جائى رسيد که يک سطر خط از حيث نفاست و زيبائى و رونق و جمال مانند يک صفحهٔ نقاشى قيمت و ارزش حقيقى پيدا کرد، و پيدا است که صنعتگر خط براى آنکه بتواند مصنوع خود را بدين پايه برساند ناچار است که از عهد صبى تا حد شباب و زمان کهولت تنها وقت خود را در آن فن مصرف سازد و جد و جهد بى‌اندازه به‌کار برده به‌کار ديگر نپردازد، تا خط او رونق و آب خط دلستان و پيچ و تاب زلف بتان گيرد، و نان او پخته و مهيا و عيشش ساخته و مهنا گردد، و چنين کسى بر حسب قاعده نبايد در ساير فنون خاصه علوم و آداب عاليه صاحب دستگاه باشد، چنانکه به تجربه نيز ديده شده است که خوشنويسان برزگ کمتر در ادبيات و علوم صاحب مرتبه و مقامى معلوم شده‌اند و بالعکس علما غالباً از حسن خط بى‌بهره بوده‌اند.
     
  
مرد

 
خط فارسى و ورّاق(ادامه)

از تواريخ برمى‌آيد که در عهد تمدن اسلامى در بغداد و ساير بلدان کسانى بوده‌اند که آنان را 'وَرّاق' مى‌گفتند و اينان خطاطانى بودند که خود در عداد فضلا و علماى عصر محسوب مى‌شدند و کار آنها استنساخ و تصحيح کتب علمى و ادبى بود، و پس از نوشتن و تصحيح کتاب آن را زينت داده و جلد کرده و به معرض فروش مى‌نهاده‌اند، چنانکه ابوحيان توحيدى و اسحق‌بن‌النديم مؤلف 'الفهرست' ديگر ورّاقان بوده‌اند که در عداد ادبا و مؤلفان نامى جاى دارند.
اما در زبان و خط فارسى ظاهراً اين معنى روى نگرفته است، ورّاقان فارسى‌نويس شهرتى نيافته‌اند و تا به حال نسخهٔ فارسى که اثر تصحيح علمى در آن ديده شود مشهود نيفتاده است و بلکه يک کتاب فارسى بى‌غلط به‌دست نيامده است، و اگر هم از اين قماش کتابى ديده شود که ظاهراً به‌دست ناسخ موجب خرابى کتاب از جاى ديگر گرديده، به اين معنى که هر جا را نفهميده است به سليقهٔ خود تغيير داده و هر چه را نتوانسته است تغيير دهد حذف کرده و از ميان برده است، و اين مصيبت طورى عام‌البلوى است که امروز در نزد اهل نقد و مصححان فاضل، آن کتاب زيادتر ارزش و اعتبار دارد که ناسخ آن به‌ کلى غيرمتصرف بوده و از خود هيچ سليقه و ذوق تصرفى در کتاب به‌کار نبرده باشد! زيرا از اين قبيل کتاب‌ها باز به زحمت و با مقابلهٔ نسخ مى‌توان حقيقتى را به‌دست آورد. ولى از نسخه‌اى که به‌دست خطاط باسوادى نوشته شده باشد هيچ مطلبى جز گمراهى و سرگردانى بيرون نمى‌آيد!
بدبختى ديگر کار تصحيح بوده است که هرگاه اتفاقاً يکى از اين کتب به‌دست يکى از اهل فضل مى‌افتاده و مى‌خواسته است آن را اصلاح کند به‌جاى زحمت مقابله و مراجعه به‌ مآخذ متعدد، و دقت و فکر و رنج واقعي، به ‌خيال خود و ذوق و سليقهٔ خويش هر کلمه‌اى را که نمى‌شناخته است به کلمه‌اى که گمان صحت مى‌برده است بدل مى‌کرده و اصل متن را نيز با کمال بى‌رحمى و شتاب محو و حک مى‌ساخته است و گاهى که ميل او اقتضاء مى‌نموده شعرى و مثلى هم از خود يا از شاعران ديگر بر متن‌الحاق مى‌کرده است، چنانکه فى‌المثل در قابوسنامه چاپ تهران و بمبئى شعر سعدى ديده شده يا در لغات‌الفرس اسدي، شعر اميرمعزى ديده مى‌شود، و در تاريخ سيستان شعر جامى به‌نظر مى‌رسد (رجوع شود به حواشى تاريخ سيستان تصحيح حقير) و به ‌واسطهٔ اين دستکارى‌هاى و بى‌رسمى‌ها بيشتر قواعد قديم از ميان رفته و بسى از لغات کهنهٔ فارسى و آئين صرف و نحو درى به ميل کاتبان به لغت ديگر و قاعدهٔ تازه و نادرست بدل گرديده و چه بسا مسائل لازم و مفيد که از اين راه فوت شده است و از بين رفته.
     
  
مرد

 
دوره‌هاى مختلف نثر فارسى:

نثر فارسى را، به چهار دوره بايد قسمت کرد، و اين قسمت از لحاظ تفاوت‌هاى آشکارى است که در سبک نثر هر دوره از اين ادوار پيدا آمده و آن را از سَلف خود امتياز بخشيده است؛ و نسبت به خلف خود نيز، از همين لحاظ ممتاز گرديده است. جاى خوشوقتى است که نمونه‌هائى از هر دوره امروز پيش‌روى ما موجود مى‌باشد و مى‌توانيم از آن‌رو، قضاوتى که هر چند ناتمام است، باز داراى مبدأ و مأخذى است بنمائيم.
اينکه گفتيم قضاوت ما ناتمام است و کامل نيست، نه از اين روى است که در صحت انتساب آثار باقيمانده براى ما شک و ترديدى موجود است، بلکه علت نقض اَدوات قضاوت ما از آن راه است که به صحت متن‌هاى موجود کاملاً نمى‌توان ايمان آورد، و به يقين گفت که تمام کلمات و ترکيبات و عبارات و امثال و شواهدى که در اين اسناد مى‌بينيم عين صورت اصلى است، زيرا تمام ورّاقان و نسخه‌نويسان فارسى از عيب بزرگ عدم امانت و عدم دقت در استنساخ عارى نبوده‌اند، هر قدر يک نويسنده باسوادتر و فاضل‌تر بوده است زيادتر در متون دست برده و کلمات را به ميل خود زير و رو کرده و در عبارات و اشعار، کم و زياد، تصريف رواداشته است.
از اين روى هر چند بتوانيم به نسخه‌هاى قديم‌تر دست پيدا کنيم و باز به اين عيب برمى‌خوريم، مگر نسخه‌اى بيابيم که خط دست خود مؤلف باشد و اين قبيل نسخه‌ها نيز نادر به‌دست مى‌افتد، و از اين يک مورد که بگذريم ديگر کار دشوار و قضاوت دچار نقص و ناتمامى خواهد گرديد، و براى درک اين عيب کافى است که به مقدمهٔ گلستان سعدى که در سال‌هاى اخير به توسط اهل فضل از روى نسخه‌هاى بسيار قديم تصحيح و طبع شده است و به ‌نسخه‌هاى بسيار قديم تصحيح و طبع شده است و به نسخه‌ بدل‌هاى آنها و اختلاف قرائت و تفاوت روايات مراجعه شود! با آنکه گلستان به‌علت فصاحت و ايجاز و رواني، محتاج به تصرف نبوده و تصرف در او کار سهلى شمرده نمى‌شده است.
با وجود اين عيب، بايد گفت که براى مقصودى که ما داريم ـ يعنى قسمت کردن سبک نثر به ادوار پنج‌گانه ـ وسيله و اسباب کامل موجود است که هر چند نتوان به جزئيات با ايمان کامل پى برد ليکن از نظر کلى با اعتماد و يقين مى‌توان حکم کرد.
     
  
مرد

 
دوره‌هاى مختلف نثر فارسى مشتمل بر عناوین زیر است:

دروهٔ اول: اولین نثر فارسی
دورهٔ دوم: شیوه نثر فارسی
دورهٔ سوم: دوره سجع و قافیه
دوره چهارم: دوره بازگشت ادبی
     
  
مرد

 
دروهٔ اول: اولین نثر فارسی:

اين دوره از آغاز تشکيل دولت‌هاى مستقل ايرانى شروع مى‌شود و مبداء واقعى زمانى است که اولين کتاب نثر فارسى تأليف آن زمان به‌دست ما رسيده است که زمان نوح‌بن‌منصور سامانى يعنى اواخر نيمهٔ اول قرن چهارم هجرى باشد.
پيش از زمان نوح‌بن منصور نمى‌توان گفت کتابى به زبان درى وجود نداشته است، چه اطلاع داريم که مردم خراسان و ماوراءالنهر در آن دوره فارسى زبان بوده‌اند و اگر فرض کنيم که آنها داراى کتاب تاريخ و افسانه و يا کتابى علمى نبوده‌اند لااقل مى‌توان چنين پنداشت که در مسائل دينى و اصول و فروع احتياج مبرمى به کتاب داشته‌اند و ائمهٔ خراسان ناگزير براى آنها از اين نطر کتبى تهيه ديده بودند، زيرا مى‌بينيم که بعد از سه قرن با وجود شيوع زبان تازى در خراسان باز مردم آن ولايت از امام محمد غزالى خواهش کرده‌اند که ترجمه‌اى از احياء‌العلوم به فارسى بنويسد و احتياج ايشان را رفع کند و او نيز کتاب کيمياى سعادت را براى آن مردم تأليف کرده است.
نکتهٔ ديگر آن است که مطالعهٔ ترجمهٔ تفسير و تاريخ طبرى که در ۳۵۶ هجرى صورت گرفته است ما را به اين خيال مى‌اندازد که اين شيوه و طرز که با نهايت پختگى و سلاست و روانى تحرير يافته است، بايد مسبوق به سابقهٔ طولانى باشد زيرا با وجود شباهتى که به نثر پهلوى دارد و اثر مستقيمى که نثر عربى در آن کرده است. باز از خود مزايا و اختصاصاتى دارد که آن را از هر دو نثر پهلوى و عربى کاملاً جدا مى‌سازد و آن را مستقل مى‌نمايد و اين استقلال بايد مسبوق به سابقه‌اى لااقل يک قرن يا زيادتر بوده باشد ـ و شک نيست که در عصر طاهريان و آل‌ليث و اوايل سامانيان در خراسان و ماوراءالنهر کتاب‌هائى به زبان فارسى درى وجود داشته است و تحريرات داخلى ممالک نيز به زبان فارسى جريان داشته و بين امراى محلى و دربار شاهنشاهى مراسلات فارسى رد و بدل مى‌شده است و نيز در تاريخ سيستان سندى موجود است که ما را به ‌وجود کتاب بزرگ حماسى که به اغلب احتمالات بايستى به فارسى بوده باشد دلالت مى‌نمايد.
اين سند در صفحهٔ (۱۷۰) تاريخ سيستان در ضمن شرح حال حمزة‌بن‌عبدالله الشارى الخارجى (قديمى‌ترين ايرانى که به‌نام دين ‌بر هارون‌الرشيد قوى‌ترين پادشاه اسلامى خروج کرد و سر کردگى خارجيان سيستان و مکران و سند و خراسان را به‌دست آورد و سال‌ها با وُلات خراسان در جنگ و جدال بود) آمده، مى‌نويسد (تاريخ سيستان طبع تهران ـ۱۶۹ ـ ۱۷۰ـ و ص ۱۸۰) که بعد از مرگ هارون‌الرشيد (۱۹۷هجري) حمزه پنج‌هزار سوار تفرقه کرد پانصدگان به خراسان و سيستان و کرمان و پارس، گفتا مگذاريد که اين ظالمان بر ضعفا جور کنند.... پس برفت و به سند و هند شد، تا سرانديب بشد... و از لب دريا به چين و ماچين شد و به ترکستان و روم رسيد و از راه مکران به سيستان بازگشت. و سپس گويد: 'و قصه تمامى به مغازى حمزه گفته آيد.'
و اين احوال اگر درست باشد ناگزير کتاب مغازى حمزه در زمان حمزه يا کمى پس از او به‌دست خوارج سيستان که بيشتر آنان ايرانى و فارسى زبان بوده‌اند نوشته شده است، و بعيد نيست که مأخذ کتاب افسانهٔ حماسى (رموز حمزه) که اکنون به‌نام داستان غزوات موهومى حمزة عبدالمطلب عم پيغامبر و مناسبات او با انوشروان شاهنشاه ساسانى است، همان داستان عزوات حمزةبن‌عبدالله (۱) باشد که بعدها که ايرانيان غير خارجى خواسته‌اند از آن استفاده کنند به‌جاى حمزهٔ خارجى و مناسبات او با پادشاهان سند و هند و غيره حمزه عم پيغمبر را ساخته و نصب کرده‌اند که ملايم با طبع عمومى مسلمانان قرار گيرد و شايد دستکارى‌هاى ديگرى هم در آن کرده باشند.
و نيز جاحظ در البيان و التبيين خود از کتابى فارسى به‌نام 'کاروند' نام مى‌برد و آن را يکى از کتب فصيح و مهم زبان فارسى مى‌داند و دور نيست که اين کتاب هم از کتب درى باشد که از ميان رفته است.
بازى از عصر طاهريان و صفاريان و اوايل عصر سامانيان هنوز کتابى به‌دست نيامده است جز بعضى قسمت‌هاى کوچک که تاريخ سيستان و مجمل‌التواريخ از کتاب 'گرشاسب' تأليف ابولمؤيد بلخى که او هم چندان قديمى نيست نقل کرده‌اند و نيز بعضى حکايات کوچک و بزرگ در کتب دروهٔ سامانى و غزنوى و مشايخ صوفيه ديده مى‌شود که از لحاظ فصاحت و بلاغت و ايجاز و ترکيبات خاصى که دارد شايد از بقاياء کتب اين دوره باشد.
مبدأ واقعى اين دوره از نيمهٔ اول قرن چهارم هجرى آغاز مى‌شود، يعنى از سال ۳۴۶ هجرى که شاهنامهٔ ابومنصور عبدالرزاق سپهسالار طوس به‌دست ابومنصور المُعمرى وزير او به رشتهٔ تحرير کشيده شده است و مقدمهٔ آن کتاب، امروز در دست است و چند فصلى نيز در تاريخ بلعمى در مقدمه و داستان بهرام چوبين و غيره مى‌بينيم که در اصل تاريخ طبرى نيست و بلعمى آنها را از جاى ديگر نقل کرده است و چون در شاهنامه بعضى از اين فصل از قبيل بهرام چوبين نامه به رشتهٔ نظم در آمده است ممکن است که بلعمى مقدمه و فصل نامبرده را از شاهنامهٔ منثور ابومنصورى يا از يکى از شاهنامه‌هاى عربى يا فارسى ديگر برداشته باشد و عبارات آن فصل نيز از حيث فصاحت و کمى لغات عربى بر ساير فصل‌هاى بلعمى رجحان دارد و اين فصل کامل‌ترين روايتى است که از حکايت بهرام چوبين چه در عربى و چه در فارسى به‌دست ما رسيده است.
اين دوره تا اواخر قرن پنجم مى‌کشد، و در اواخر قرن پنجم شيوه و سبک تازه‌اى که تأثير نثر عربى در آن شديدتر ديده مى‌شد به‌وجود مى‌آيد. هر چند که تا اوايل قرن ششم هم کتاب‌هائى به سبک اين دوره نوشته شده است مانند مجمل‌التواريخ و القصص، اما آن کتاب را مى‌توان تقليد شدهٔ اين دوره شمرد، زيرا مى‌بينيم که از اواخر قرن پنجم کتبى مانند تاريخ بيهقى و بعد از او کليله و دمنهٔ نصرالله منشى به سبک ديگر به‌وجود آمده است و سبک تازه‌اى ايجاد شده است، و در همان کتاب مُجمل‌التواريخ نيز عباراتى که به شيوه‌اى تازه‌تر تحرير گرديده است موجود مى‌باشد، و ما در جايگاه خود بدان‌ها اشاره خواهيم کرد.
     
  
مرد

 
خسته نویی
داداش حسابی داری زحمت میکشی ها؟!
حتی اگر نباشی، می آفرینمت!
چونان که التهاب بیابان،
سراب را...
     
  
مرد

 
ellipseses: خسته نویی
مخلصیم

ellipseses: داداش حسابی داری زحمت میکشی ها؟!
به نظر خودم این مطالب جالب میان واسه همین اینجا میزارم
شاید کسی خوند و خوشش اومد
     
  
مرد

 
دورهٔ دوم: شيوه نثر فارسى

اين دروه از طلوع کليله و دمنه يعنى از اواسط قرن ششم هجرى آغاز مى‌شود، و به‌زودى تغييرهاى عمده در آن سبک راه يافته و مبدل به شيوهٔ نثر فنى مى‌گردد. تاريخ بيهقى را بايد به کلى عليحده و از کتب مخصوص بين‌بين شمرد. زيرا متأسفانه در شيوهٔ خود متفرّد و نظير آن ناياب است و گويا در همان عصر نيز از تقليد آن خوددارى مى‌شده و به نثر فارسى زيادتر توجه نشان مى‌داده‌اند.
اين دوره تا قرن هفتم و هشتم پيش مى‌رود، و تکامل و تطور منظم و آشکارى را به ما نشان مى‌دهد، و در آن واحد دو سبک و طريقه در عرض هم نمو مى‌کند؛ يکى نثر مرسل و ساده که داراى مترادفات و موازنه است ـ و ديگر نثر مسجّع و فنى مطلق که علاوه بر مترادفات و موازنات زياد داراى سجع‌هاى فراوان است، ولى غلبه با سبک اول است، و عمدهٔ منثورات خوب اين دوره از سجع‌هاى متوالى و تکلفات فنى و التزام به صنايع لفظى خالى است و اين حالت تا اواخر قرن هفتم دوام دارد و گلستان سعدى کاملترين نمونهٔ اين شيوه است، و از آن تاريخ به بعد نثر مسجع و متکلف غلبه پيدا مى‌کند و طريقهٔ مذکور و معکوس مى‌شود و قديمى‌ترين نمونهٔ اين شيوه يعنى نثر متکلفانه و مسجع و مصنوع مقامات حميدى و نقثةالصدور زيدرى و کامل‌ترين نمونهٔ آن تاريخ وصّاف مى‌باشد. کتب متصوفه نيز از يادگارهاى اين عصر است که مهم‌تر آنها کشف‌المحجوب و اسرارالتوحيد و تذکرةالاوليا است.
     
  
مرد

 
دورهٔ سوم: دوره سجع و قافيه

اين دوره دروهٔ سجع و قافيه و عصر تکلف و تصنع و زمانهٔ فساد نثر فارسى است و دبيران ايرانى از خود اعراب هم در استعمال کلمات عربى و لغات غربيه و تفنن‌هاى لاطايل و اطناب‌هاى مُمّل و قافيه‌پردازى و فضل‌فروشى پيش مى‌افتند و مأموم بر امام سبقت مى‌جويد! در اين دوره نيز مانند عصر پيشين نثر مسجع و مصنوع با نثرهاى ساده و مطبوع هر دو در عرض هم موجود هستند و کتب فصيح و بليغ و زيبائى که به‌‌ندرت سجع و قافيه را رعايت کرده‌اند در تمام اين مدت نوشته شده و وجود داشته است. اما غلبه با نثر متکلفانه و مسجع است؛ اين سبک از قرن هشتم تا قرن سيزدهم هجرى در ايران و ترکستان و هند و عثمانى داير و رايج بوده و مراسلات دربارى و واقعه‌نگارى و تواريخ عمده به اين شيوه نوشته مى‌شده است و نمونهٔ کامل اين سبک تاريخ تيمور موسوم به مظفرنامه تأليف شرف‌الدين على يزدى و تاريخ شاه‌عباس دوم تأليف ميرزا طاهر وحيد تبريزى و دُرّه‌نادره و جهانگشاى ميرزا مهدى‌خان منشى نادر و گيتى‌گشاى ميرزا صادق ‌نامى و حدايق‌الجنان عبدالرزاق دنبلى است.
     
  
صفحه  صفحه 7 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
شعر و ادبیات

سبک شناسی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA