درود درخواست ایجاد تاپیک در تالار شعر و ادبیات با نام مهدی لقمانی | mehdi loghmani توضیح : قرار گرفتن بیوگرافی و اشعار مهدی لقمانی کلمات کلیدی : مهدی + لقمانی + شعر + ادبیات + اشعار + شعر نو + دفتر عشق + دفتر شعر + ابیات + قافیه + بیت + بیوگرافی + زندگینامه
بیوگرافی مهدی لقمانی مهدی لقمانی متولد 16 مهر 1363 صادره از : شیراز تحصیلات : لیسانس عمرانرنگ مورد علاقه : آبی فصل مورد علاقه : پاییز خواننده مورد علاقه : سیاوش قمیشی آرزوی یک نویسنده : دلم میخواهد غروبی بیاید ، همراه با نم نم باران ،تنهای تنها در کنار دریا باشم ، قلم و کاغذی در دست داشته باشم و بنویسم....
عشق مقدس اگر عشقی در این زمانه باشد آن عشق تویی،اگر یک با وفا در این دنیا باشد آن با وفا تویی.با بودن تو در قلبم ، این قلب خوشبخت است .با بودن تو در این دنیا احساس میکنم که عاشقترینم .اگر یک عشق جاودانه در این دنیا باشد ، آن عشق در قلب من است .به تو افتخار میکنم ای عشق ، تویی که مظهر پاکترین عشق روی زمینی.اگر یک عاشق در این دنیا باشد ، آن عاشق واقعی منم زیرا پاکترین عشق در قلبم است.تو بهترین هدیه از طرف خدا برای منیاگر این دنیا با آدمهای بی وفایش با قلبم مدارا نکردند ، تو در میان آنها با محبت و عشقت به من زندگی دوباره دادی ای تو که سرچشمه محبت و عشقیاینک که آمدی در قلبم مطمئن باش که برای همیشه خواهی ماند.و حتی یک لحظه نیز پیشمان نخواهی شد که در قلب منی ،آنقدر در این قلب ولی عاشقم به تو عشق می ورزم.تا با تمام وجود معنای عشق را در قلبم حس کنی .اگر یک دل دیوانه در این دنیا باشد ،دل من است که دیوانه قلب مهربان تو است.بشکن سکوت عاشقانه را با فریادت .فریاد بزن نام مرا که با رعد صدایت هوای دلم بارانی شودآنگاه که هوای این دل بارانی شد بیا در زیر بارانش .حس کن گرمی قطره های باران را در قلبم ، که برای تو می بارد .تو مقدس ترین عشق در این دنیایی که برای من و قلبمی.اگر یک با وفا ، یک همدل و همزبان در این دنیا باشد ، تویی که تا ابد در قلبمی.
لحظه ای شیرین خیلی آرامم ،از اینکه در کنارمی خوشحالم .اینک که دستان گرمت درون دستهای من است ، سرت بر روی شانه های من است شاید چشمهای خیسم را نبینی اما میتوانی حس کنی که شانه هایت خیس است.من نیز مثل تو از فردا میترسم ، من نیز مثل تو میترسم تو را از دست بدهم و تنها خاطرات در کنار هم بودن بر جا بماند ! خاطره هایی که یاد آنها مرا دیوانه میکند.اینک که در آغوش مهربانت هستم ، خیلی آرامم ، کاش ثانیه ها در همین لحظه که تو در کنارمی بایستد حتی یک ثانیه نیز جلو نرود .این لحظه را برای همیشه و تا ابد میخواهم ، تو را از همین لحظه و برای همیشه میخواهم.حتی فکر اینکه یک لحظه نیز بدون تو باشم مرا پریشان میکند.نه عزیزم بدون تو هرگز ! بدون تو نه مهتاب برایم نورانیست و نه خورشید برایم آفتابیست.نه ستاره ای در آسمان قلبم میدرخشد و نه بارانی در کویر دلم می بارد.سخت است بی تو بودن ، تلخ است دور از تو بودن ، محال است بی تو نفس کشیدن.با تو نفس کشیدن ، در این ثانیه ، در این لحظه که در کنارمی شیرین است ، چقدر این لحظه زیباست ، خاطره ایست به یادماندنی.کاش امروز همان فردای ما بود ، کاش امروز که تو در کنارمی همان لحظه آخر زندگی ام بود. دلم میخواهد این لحظه بمیرم ، تا از عشق تو مرده باشم تا در آغوش تو از این دنیا رفته باشم .نرو از کنارم ، سرت را بگذار بر روی شانه هایم ، بگو هر چه دل تنگت میخواهد.میدانم که دلتنگی ، میدانم که دلت همیشه با من است ، به من امید بده تا با امید تو عاشقانه زندگی کنم .با تو بودن را از امروز تا لحظه مرگ میخواهم ، بی تو بودن را هیچگاه ، حتی یک لحظه نیز باور ندارم .خیلی آرامم ، از اینکه در کنارمی شادابم
انتظار چقدر انتظار برای رسیدن به تو شیرین است.خیلی این لحظات برایم زیباست.به انتظار آن روز نشسته ام تا ما به هم برسیم و یک زندگی عاشقانه را برپا کنیم.قلبم برای آن روزی که تو را در کنار خودم میبینم می تپدو تک تک ثانیه ها را می شمارم تا لحظه دیدار با تو فرا رسد.چقدر این انتظار شیرین است.انتظار برای رسیدن آن لحظه که ما برای هم هستیم.خوشبختی تو ، شادی من است و شادی تو ، آرزوی من است.شاد باش که این لحظه ها خیلی زیباست ، این انتظار شیرین است ،پایان این انتظار لحظه ایست که ما بعد از مدتها سختی به هم میرسیمو همدیگر را در آغوش میفشاریم.شاد باش که این راه سخت پایانی دارد و پایان راه خیلی زیباست.معنای زندگی با تو پر از معناست ، باور کن این زندگی بدون تو بی معناست.گریه نکن عزیزم ، میدانم که از این انتظار خسته ای و می دانم که بعد از من ، تو یک دلشکسته ای .می دانم از آن روز میترسی که ما به هم نرسیم و بعد از اینهمه سختی سرنوشت ما را از هم جدا کند.ما برای هم هستیم ، زندگی یعنی من و تو.من بدون تو ، تو بدون من یعنی بدون هم هرگز.گریه نکن عزیزم، قطره های اشکتت قلبم را میسوزاند ، چهره پریشانت مرا ناامید میکند .این انتظار رسیدن شیرین است ، چون برای تو و به عشق تو به انتظار نشسته ام.به آن لحظه رویایی بیندیش که ما بازی عشق را میبریم و از سختی ها ،غم ها و دلتنگی های لحظه های عاشقی میگذریم و به هم میرسیم.آری این انتظار شیرین است ، زیرا پایان آن یعنی آغاز زندگی من و تو...
هم بازی فراموشم کن در این چند صباح باقی مانده از عمرم میخواهم تنها باشم.دیگر بس است هر چه غم دلتنگی و غصه فرداها را تحمل کردم.با اینکه بی تو بودن برایم سخت است ، اما تو هنوز معنای عشق را نمیدانی.نمیدانی چگونه باید با من باشی ، هنوز نمیدانم که در قلبت چه میگذرد.نمیدانم در این مدتی که با هم بودیم مرا دوست داشتی یا نداشتی .دیگر صبرم به پایان رسیده ، مرا فراموش کن.میدانم که برای تو بهترین نبودم ، اما هر چه بود عاشقترین بودم .میدانم که عشق رویاهای تو نبودم ، اما هر چه بود برایم عزیزترین بودی.اگر لایق تو نبودم مرا ببخش ، هر چه بودم یک دلداده بودم .کسی بودم که شب و روز به یاد تو لحظه های سرد دور از تو بودن را با تمام سختی هایش گذراندم.نمیخواهم بگویم برای تو اشک ریختم ، این اعتراف تلخیست اما بدان که دیگر اشکی در چشمهایم نمانده که برای تو بریزم.شاید در دلت بگویی که من لیاقت عشق تو را نداشتم ، بی رحم نباش ، اگر میدانستی آنگاه که با تو بودم در قلبم چه میگذشت تا ابد از حرف خویش پشیمان میشوی .میدانم روزی خواهد آمد که در حسرت عشقم بنشینی و با خود بگویی ای کاش قدرش را میدانستم ، اما آن روز دیگر خیلی دیر است.با اینکه گفتنش سخت است ، با اینکه حقیقت تلخیست اما چاره ای جز باورش نیست ::: برای همیشه فراموشم کن.برو معنای عشق را یاد بگیر و بعد عاشق شو ، تا معنای عشق را نفهمیدی کسی را عاشق خودت نکن ! عشق احساس پاکیست که تو آن را بازیچه قرار دادی ، تو در این بازی تلخ یک همبازی را از دست دادی ، قلب همبازی ات را شکستی ، اشکش را در آوردی و بعد آن را متهم کردی.اگر همبازی خوبی برایت نبودم مرا ببخش ، اگر فکر میکنی لایق نبودم به دنبال کسی باش که لایق تو باشد .نیمی از عمرم در آتش عشقت سوختم ، بگذار در این دو روز باقی مانده در آتش تنهایی بسوزم . مرا فراموش کن .
با تو بودن را میخواهم با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.همسنفت نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.همسنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.پس ای عزیز راه دورم با من باش ، در کنارم باش و تا ابد همسفرم باش.
عاشقانه با من باش در این زمانه ای که رسم عاشقی دلشکستن است ، در این دیاری که بی وفایی سهمیک عاشق است ، در این هیاهو و التهاب مرا عاشق خودت بدان.در مرام ما دل شکستن و بی وفایی نیست ، ما خود یک دلشکسته ایم و بیشتر از آنچهکه تصور میکنی بی وفایی دیده ایم.در این لحظه رویایی ، عاشقانه می گویم که دوستت دارم تا بی بهانه با من بمانی.در این سکوت عاشقانه تنها نگاه به چشمانت میکنم تا درون چشمانم قطره های اشک را ببینی و بفهمی که من یک دلشکسته ام.بیا و دستانت را به من بده ، خیلی خسته ام ، با محبتت این خستگی را از وجودم رهاکن.در کنارم قدم بزن ، و رویاهایم را با عشق دوباره زنده کن.در این لحظه عاشقانه ، صادقانه می گویم که تا آخرین نفس ، همنفس تو هستم، مراباور کن ، به من دلخوشی نده ، از ته دل بگو آنچه در آن دل مهربانت میگذرد.اگر میخواهی روزی قلبم را بشکنی، اگر میخواهی با ما بی وفایی کنی ، برو که دیگرحوصله به غم نشستن نداریم.در این زندگی قلبم بازیچه ای بیش نبوده ، و به جز بی وفایی و خیانت چیزی را ندیده!تو بیا و از ته دل با ما یار باش ، با صداقت و یکرنگی گرفتار ما باش .می مانم با تو برای همیشه ، می گویم از ته دل دوستت دارم تا ابد و برای همیشه ،افتخار میکنم به تو و آن عشق پاکت و با صداقت از تو و آن عشق مقدست می نویسم.در این زمانه ای که رسم عاشقی جدایی و نفرت است ، در این دنیایی که کسی قدر یک قلب عاشق را نمی داند ، تو بیا و قدرم را بدان و اینک که مرا در آن قلب مهربانت اسیرکردی به آن محبت برسان که تشنه یک ذره محبتم.در این کویر خشک قلبم تو تنها گلی هستی که روییده ای مثل باران می شوم و بر روی تو می بارم تا برای همیشه برایم بمانی.در این لحظه عاشقانه ، صادقانه میگویم که دوستت دارم بیشتر از آنچه که تصور میکنی عزیزم ، حالا تو نیز این لحظه عاشقانه را با گفتن این کلمه رویایی کن
بشنو نوای این دل بشنو درد این دل را...دلی که خیلی تو را دوست دارد و تنها تو را دارد.بشنو که این دل یک عالمه حرف دارد،حرفهای عاشقانه برای تو ، گوش کن به درد دلم.تو همانی که دلم میخواست و آرزو داشت تا تو برای او شوی .تو همان رویایی هستی که این دل درونش نهفته بود.یک رویای پر از عشق...تویی همان یار باوفا ، یکرنگ و بی ریا .بشنو نوای عاشقانه دلم را ، گوش کن به آهنگ این دل...آهنگی به سبک صدای دلنشینت و حرفهای عاشقانه ات.هر چه این دل از مهربانی های تو بگوید باز هم کم است.بشنو راز این دل را ، راز صادقانه ای که درونش عشق و محبت تو است.درونش یک دنیا حرفهای ناگفته است ، حرفهایی که درد این دل عاشق من است.بشنو درد این دل را که به عشق تو زنده است.دلی که با تو همان عاشقترین عالم است. احساس آرامش میکنم وقتی تو به حرفهای این دل عاشقم گوش میکنی.احساس میکنم که حرفهای من برایت شیرین است ، میدانی که اینها همه حقیقت این دل عاشق است.بشنو که این دل میخواهد زیباترین کلام درونی اش را به تو بگوید .اینبار با فریاد درونی اش ، با تمام وجودش میگوید که خیلی تو را دوست دارد.گوش کن به نوای شیرین دوستت دارمنوای عاشقانه ای که از اعماق دلم می آید.دلم را در آغوشت بگیر و با تمام وجود گرمای آن را حس کن.گرمایی که از کلام مقدس عشق سرچشمه میگیرد .این دل ، همین دلی که اینک در آغوش مهربان تو است میخواهد تا ابد برای تو یکرنگ و عاشق بماند پس آن را برای همیشه نزد خود نگه دار ، ای تو که لایق این قلب عاشق من هستی.مواظب قلب عاشقم باش که نشکند، نه به این خاطر که قلب من است ، تنها به این خاطر که تو در قلبمی .بشنو نوای این دل را ، با آهنگ دلنشین عشق و شعر زیبای دوستت دارم ...
احساس درونم تو را میخواهد برای از عشق نوشتن ، برای اینکه این قلم دوباره بر روی صفحه کاغذ غوغا کند احساس درونم تنها تو را میخواهد .برای نوشتن کلام مقدس دوستت دارم ، برای از تو نوشتن ، از یک احساس پاک تا قلب تو ، احساسم تنها قلب مهربان تو را میخواهد!با احساستر از قلب تو احساس من است که از قلب مهربانت مینویسد.از اینکه تو را دارم ، نه غمی دارم و نه لحظه تلخی دارم ، روزهای شیرین زندگی در کنار تو بیادماندنیست.در این روزهای قشنگ احساسم تنها با تو است ، و تنها تو را باور دارد.پس مینویسم با همین احساس ، در حالی که تو را در قلبم دارم و تا ابد دوستت دارم .مینویسم به عشق تو ، برای تو ، برای یک غوغای دیگر ، با یک احساس پاک.در این روز قشنگ ، یک روز دیگر از روزهای عاشقی احساس درونم تنها تو را میخواهد .با احساس تر از احساسم حضورت در کنارم است ، عزیزم تنها تو را دارم ، تنها از تو میخوانم و مینویسم تا زنده بماند اینهمه عشق ، اینهمه خاطره و لحظه های شاد با تو بودن .از تو مینویسم با تکرار ، تکرار دوستت دارم ، بدون تو نمیتوانم ، با تو زنده ام.پس با تکرار مینویسم که با احساس بخوانی راز درون قلبم را .در قلبم رازیست که محرم آن راز تویی ، خاطره ایست که یاد آن تکرار لحظه زیبایی آشناییست !برای نوشتن نام مقدست ، برای از (تو) نوشتن احساس درونم تنها احساس درونی تو را میخواهد ! پس با آن احساس قشنگت متنهای مرا پر احساستر کن عزیزم .