یادمه گفتی ما به درد هم نمیخوریم...اما نمیدونستی که من تورو واسه دردام نمیخواستم.......................ما پیغام دوست داشتنمان را با دود به هم میرسانیم...نمیدانم آنسو برای تو تکه چوبی هست؟! من اینجا جنگلی را به آتش کشیده ام..................... فاصله ها در عین کوتاهی چه بلند خلق شده اند ، کجاست دستی که به درازی فاصله ها باشد ......................کوه کندن فرهاد نه کاری ست شگفت ، شور شیرین به سر هرکه فتد ، کوه کن است .
زخمی بر پهلویم است ، روزگار نمک میپاشد و من پیچ و تاب میخورم و همه گمان میکنند که میرقصم !..........................این بار تو بگو دوستت دارم ، نترس ، من آسمان را گرفته ام که به زمین نیاید ..........................وسعت دوست داشتن همیشه گفتنی نیست ، به وسعت تمام ناگفته هایم دوستت دارم ..........................تو مپندار که خاموشی من ذکر فراموشی توست / بلکه هر لحظه دلم مست تماشایی توست .
قشنگترین حس وقتیه که بدونی هرگز فراموش نمیشی ! این حس تقدیم به وجود نازت .............................اگه مجبور باشم انتخاب کنم بین دوست داشتنت یا نفس کشیدن ، از آخرین نفس استفاده می کنم تا بهت بگم : دوستت دارم .............................شب نگاهم که می کنی انگار / توی چشمم چراغ می افتد / آخرش من برات می میرم / صبر کن اتفاق می افتد ............................می روی آن دل مسکین مرا برگردان / شب بارانیه غمگین مرا برگردان / هرچه بردید ز جان و دل من حرفی نیست / لااقل آن من پیشین مرا برگردان .
گرچه جانم رود از دست در این کنج قفس / یادت از دل نرود تا که مرا هست نفس ............................درسته که جداییم ، نگو که بی وفاییم / ما اهل هر کجاییم ، فقط یاد شماییم ...........................گاهی اوقات همینی که هستی را دوست دارم وگرنه بهتر از این را همه دوست دارند ..........................گنج قارون واسه قارون، مارو چه به مال دنیا، گنج من یه تار موته، نمیدم به کل دنیا..
می نویسم از تو ای زیبای من ، می سرایم از تو ای رویای من ، ای نگاهت سبزتر از سبزه زار، می نویسم بی قرارم بی قرار................................در مسابقه زندگی گل زدن هنر نیست، گل شدن هنر است.. تقدیم به سرور گلها.من از این فاصله ها دلگیرم ، از غم دوری تو میمیرم ، تو ز حال دل من بیخبری ، من از این بیخبری دلگیرم................................حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است! آرام... بی صدا... همیشگی................................به چشمانت که رنگ آب دریاست، به آن نازی که در چشم تو پیداست، به گلهای بهار و عشق و مستی ، فدایت میشوم هرجا که هستی.
سر عاشق شدنم لطف طبیبانه ی توست ، ورنه عشق تو کجا، این دل بیمار کجا.......................کابوس نبودی که رهایت بکنم ، از خاطره عشق جدایت بکنم ، آنقدر عزیزی که دلم می خواهد ، هرچیز که دارم بفدایت بکنم........................ما جام رفاقت را با هرکه نوش کردیم ، نامرد روزگار باشیم که او را فراموش کنیم..!...........................قلب پر از سکوتم دلتنگه از جدایی ، بی تو ببین چه سرده تابستون و تنهایی..!
تو معبد چشمات هر کس در زد باز نکن چون اونجا فقط زیارتگاه منه...!........................از گلچین آرزوهایت چتری برایم بفرست که خیس دلتنگی هات نباشم..!........................در شیارهای قلبم به دنبال کدامین عشق میگردی، عشق من در آینه ایست که هرری گرفتیم و گذشت ، عیب از من و توست ، عشق بی تقصیر است..!........................عشق و بهانه از تو ، ناز و نوازش از من ، قهر و گلایه از تو ، آشتی و سازش از من ، یه قلب ساده از تو ، عشق و علاقه از من ، فقط ، فقط تو گل باش ، ریشه و ساقه از من..!
شکسته این جماعت بال ما را ، پریشان کرده ماه و سال ما را ، تو هم ای بی وفا از ما بریدی ، نمی پرسی دگر احوال مارا..!............................ز چشمت چشم آن دارم که از چشمم نیندازد، به چشمانت که چشمانم به چشمان تو می نازد.. ز چشمانت زکاتی ده نگاهی کن به چشمانم .. که چشم من بجز چشمت به هرچشمی نمی نازد ..!...........................بهترین آرزوها را برایت دست فرشته ها سپردم.. نگاهت به آسمان باشد..!..........................ای دوست ما همانیم که با یاد تو مستیم هنوز ، از دوری تو جام به دستیم هنوز ، در خلوت خود بیاد ما باش که ما ، در خلوت خود یاد تو هستیم هنوز...!
بس که در تدبیر فردا مانده ایم ، با همیم اما چه تنها مانده ایم ، در کلاس جمع و تفریق زمان ، عاشق جمعیم و منها مانده ایم..!......................ناز کمتر کن که من اهل تمنا نیستم .. زنده با عشقم اسیر سوز و سودا نیستم..!......................کاسب کهنه کار من باز بساط کرده ایی ، جنس دلت به شهر ما خوب فروش میکند ، عشق حراج می کنی قلب اجاره میدهی ، نرخ خریدنت مرا خانه به دوش میکند..!.....................گفته بودی گنج در ویرانه هاست / راست گفتی ، چون وجودت در دل ویران ماست .
وقتی لبخند به دنبال جایی برای نشستن است ، آرزو دارم در آن نزدیکی ها باشی ..........................مرا در تاب و در تب می پسندی / برای خاطرم شب می پسندی / تهی گشتم که سرشار تو باشم / ولی از غم لبالب می پسندی .........................آرزویم این است ، در پس این همه دیوار ، با آرزوهایت یک به یک کنی دیدار .........................کوله بارم بر دوش ، سفری تا ته تنهایی محض ، سازکم با من گفت : هرکجا لرزیدی ، از سفر ترسیدی ، تو بگو از ته دل ، من خدا را دارم .