میگن اگه عزیزی جزئی از خاطرات خوب زندگیت شد برای بودنش ازش تشکر کن ، متشکرم که هستی !...........................تو را به رخ تمام شقایق ها میکشم و میگویم : تا گل من هست زندگی باید کرد !..........................چقدر بغض کردم ، کنارم نبودی / هزار بار دلم خواست ببارم نبودی / نبودی ببینی چقدر سوت و کورم / چقدر بیقرارم ، چقدر بی عبورم ..........................کوچه را دیدی به وقت شب چه تنها می شود ؟ / بی تو از آن کوچه هم تنهاترم !
زلال که باشی سنگهای کف رودخانه ات را می بینند ، بر می دارند و نشانه می روند درست به سوی خودت ...............................من صبورم اما ... ، بی دلیل از قفس کهنه ی شب میترسم ، بی دلیل از همه ی تیرگی تلخ غروب و چراغی که تو را از شب متروک دلم دور کند ، میترسم ..............................میخواهمت چنانکه شب خواب را / می جویمت چنانکه لب تشنه آب را / حتی اگر نباشی می آفرینمت / چنانکه التهاب بیابان سراب را .............................دلتنگم ، مثل مادری بی سوادی که دلش هوای بچه اش را کرده ولی بلد نیست شماره اش رو بگیره .
هدفم بود که هرگز نشوم عاشق کس / چون که رخسار تو دیدم ، هدفم سخت شکست ...........................میشه پروانه بود و به هر گلی نشست اما بهتره مثل تو مهربون بود و به هر دلی نشست ...........................بی هیچ دلیلی "بیادت هستم" تا نقض کنم قانونی را که علت می طلبد ...........................گرچه آلوده ی دنیای فریبم اما سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم ، دل من عاطفه را می فهمد ، با کسی سبزتر از عشق رفاقت دارم .
توی آسمون همیشه از یه ارتفاعی به بعد دیگه هیچ ابری وجود نداره ، پس هر وقت آسمون دلت ابری بود با دنیا نجنگ ، فقط اوج بگیر ..........................هیچ دلی بی بهانه نمیتپد ، نمیدانم بهانه ها دلگیرند یا دلها بهانه گیر !........................قلب من جایگاه رفیقی است که شقایق ها حسرت آن را می خورند ........................بهترین ها همیشه میمانند ، شاید جلوی دیدگان نباشند اما در دل ماندگارند .
عجب جوش و خروشی بود عشقت / خراب باده نوشی بود عشقت / بهشتم را به سیبی داد بر باد / عجب آدم فروشی بود عشقت ..............................نکند یوسف عمرم رود از مصر خیالت / باز آواره ی تنهایی چاهم بکنی ...............................به انگشتانم که می نگرم به یادت می افتم ، چون عزیزانم انگشت شمارند .................................نمیدانم چرا چشمانم گاهی بی اختیار خیس می شوند ، می گویند حساسیت فصلی است ، آری من به فصل فصل این دنیای بی تو حساسم .
نفست باران است ، دل من تشنه ی باریدن ابر ، دل بی چتر مرا میهمان کن ............................آسمونی رو دوست دارم که بارونش فقط واسه شستن غم های تو بباره .............................شاد بودن بهترین انتقامیست که میتوان از لحظات سخت زندگی گرفت ، تمام لحظه هایت سرشار از شادی باد ..................................اینجا زمین است ، ساعت به وقت انسانیت خواب است ، دل عجب موجود سخت جانی است ! هزار بار تنگ میشود ، میشکند ، میسوزد ، میمیرد ! و باز هم میتپد .
نامه هایم که چراغ قلبت را روشن نکرد ! امشب تمامشان را بسوزان شاید بتوانی تنهایی ات را ببینی !.........................جای خالیت را نفس عمیق می کشم ، عطرت از تو باوفاتر است ..............................سنگهایی که به دیوار فراق تو زدم ، کعبه میشد من اگر خانه بنا می کردم ...............................از ما که گذشت ! ولی به دیگری موقتی بودنت را گوشزد کن تا از همان اول فکری به حال جای خالیت کند .
پشت آن پنجره ی رو به افق ، پشت دروازه ی تردید و خیال ، لا به لای تن عریانی بید ، من در اندیشه ی آنم که تو را ، وقت دلتنگی خود دارم و بس ..............................خونه ی اجاره ای داری برای یه آدم تنها ؟ قلبشو پیش میده ، جونشو ماه به ماه !............................خواهش میکنم ، بی حوصلگی هایم را ببخش ، بدخلقی هایم را فراموش کن ، بی اعتنایی هایم را جدی نگیر ، در عوض من هم تو را می بخشم که مسبب همه ی اینهایی .............................دیدگانت را نبند ، نگاهت را ندزد ، تو که میدانی آیه آیه ی زندگیم از گوشه ی چشمانت تلاوت می شود .
عشق چیز عجیبی نیست ، عزیز دلم ! همین است که تو دلت بگیرد و من نفسم !...........................یک عمر قفس بست مسیر نفسم را / حالا که دری هست مرا بال و پری نیست / حالا که مقدر شده آرام بگیرم / سیلاب مرا برده و از من اثری نیست / بگذار که درها همگی بسته بمانند / وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست .................................یاد آن روزی که یاری داشتیم / این چنین خوار نبودیم ، اعتباری داشتیم / ای که ما را در زمستان دیده ای با پشت خم / این زمستان را نبین ، ما هم بهاری داشتیم ......................................تمام قندهای توی دلم را آب کردم برای تو ، تویی که چایت را همیشه تلخ می خوری .
غمگینم ، مثل پیرزنی که آخرین سرباز برگشته از جنگ ، پسرش نیست .............................دیگر فرصتی برای پیامک نیست ، دست واژه ها را می گیرم و به دیدنت می آیم ، دلتنگیت در هیچ پیامی نمی گنجد .................................نفسم ، تو در شمالی و من در جنوب ! کاش دستی نقشه را از میانه تا کند ...............................عشق بعضی وقت ها از درد دوری بهتر است / بی قرارم کرده و گفته صبوری بهتر است / توی قرآن خوانده ام ، یعقوب یادم داده است / دلبرت وقتی کنارت نیست ، کوری بهتر است .