به من بیاموز ای تو که مهر و محبت در وجودت است ، مهربانی را به من بیاموز.ای تو که عاشقی و خون عشق در رگهایت جاریست ، معنای عشق را به من بیاموز.ای تو که مرا دوست داری و دیوانه وار عاشق این قلب بی احساس منی ، احساسات عاشقانه ات را به من ابراز کن.مرا ببخش اگر مثل تو عاشق نیستم ، مرا ببخش اگر مثل تو اینهمه با احساس و مهربان نیستم.اگر تو دریایی ، من یک کویر خشک و بی جانم ، اگر تو بهاری ، من همان خزان سرد و بی روحم.ای تو که خودت همان عشقی ، و وجودت سرشار از احساسات عاشقانه است به من بیاموز چگونه ابراز عاشقی کنم.مرا ببخش اگر شبها مثل تو با چشمان خیس به خواب نمیروم.مرا ببخش اگر مثل تو غروبها دلتنگت نیستم.اما بدان من هم یک عاشقم ، بدان که کمتر از تو وبیشتر از هر کسی دوستت دارم.آری من هم یک عاشقم ، عاشقی کم احساس تر از تو ، و با احساس تر از عشق.ای تو که خودت معنای محبتی ، به من محبت برسان تا شاید با محبتهای تو ، قلب من نیز جان بگیرد و به تو عشق بورزد.اگر تو یک شعر تازه ای ، من یک داستان غم انگیزم.اگر تو یک شاعر پرآوازه ای ، من یک نویسنده خسته ام.ای تو که خودت بهترین معلم عشق در دنیایی ، به منی که از عشق هیچ نمی دانم معنای عشق را بیاموز.بیاموز که چگونه با تو باشم و چگونه در این طوفان دریا قایق نجات تو باشم.آری اگر تو مرا دوست داری ، من کمتر از تو ، کمتر از خدا ، و بیشتر از هر کسی دوستت دارم.
وقتی تو باشی وقتی تو باشی ، زندگی برایم زیباست ، عاشقی برایم بامعناست.وقتی تو باشی ، قلبم بی آرزوست ای تنها آرزوی من در لحظه های تنهایی.وقتی تو عزیز دلم باشی ، همدمم باشی ، سرپناهم باشی ، طلوع آفتاب برایم آغاز یک روز پرخاطره دیگر با تو است عزیزم.تو هستی ، برای من هستی ، تا آخرش همه هستی ام هستی ، حالا من هستم و یک عشق پاک در قلبم.وقتی تو باشی ، عشق در وجودم همیشه زنده است ، میتپد قلبم تنها برای تو ، میگذرد لحظه ها به یاد تو و می ماند برای همیشه یک عشق جاودانه در قلبهایمان!وقتی تو گل من باشی ، باغچه خشک قلبم بهاری میشود ، این دل از عطر و بوی تو پر از محبت و صفا میشود.وقتی تو عشق من باشی ، این چشمها برای دیدن تو بی قرار و بی تاب میشود ، حضور تو در کنارم تنها آرزویم میشود .وقتی تو همدمم باشی ، دیگر تنهایی با من بیگانه میشود ، غم و غصه های دنیا در قلبم فراری میشوند.تو باش ، عزیز دلم باش ، عشقم باش ، دنیا برایمان بهشت همیشگی میشود.وقتی تو باشی ، وقتی تو همه زندگی ام باشی ، این دل فدای قلب مهربانت میشود، چشمهایم همیشه منتظر دیدن چهره ماهت میشود.وقتی تو باشی ، من نیز هستم ، زیرا تو درون قلبم هستی .پس با من باش ای عشق جاودانه ام ، بیا تا با هم بخوانیم ترانه عاشقانه ام را ، که برای تو سروده ام ای تو که بی تو بودن برایم به معنای خواب همیشگیست!وقتی تو باشی...
ای نازنینم ، با من باش ای نازنینم همدم این دل تنهایم باش ، محرم رازهایم باش.تنها امید و بهانه برای زنده بودنم باش ، در تنهایی هایم تو بیا و در رویاهایم باش.همسفر جاده های خالی و پر از دردم باش ، شریک غم ها و شادی هایم باش.ای نازنینم عاشق سینه چاکم باش ، یک لیلی ، یک عاشق برای من مجنون خسته و دل شکسته باش .مهتاب شبهای تیره و تارم باش ، تنها ستاره روشن آسمان دلتنگی هایم باش.ای نازنینم تنهای تنها برای من باش ، این قلب شکسته ام برای توست ، همیشه و همیشه در کنار آن باش .دوای دل پر از درد من باش ، گر نبودم در این دنیا روزی ، باز هم به یاد من باش .ای نازنینم تو تنها عشق و یار منی ، پس با من بمان ، عاشق بمان و برای همیشه در این قلب دیوانه ام باش .
خیلی سخت است خیلی سخت است این لحظه ها ، لحظه ای که تو نیستی و من به تو نیاز دارم.خیلی سخت است تو باشی ، عشق من باشی ، من در انتظار تو باشم ، اما نتوانیم همدیگر را ببینیم.خیلی سخت است ، دلت گرفته باشد ، پر از درد دل و حرفهای ناگفته باشد اما همدلی نباشد که بشنود درد های دلت را...خیلی سخت است چشمهایت پر از اشک باشد ، گونه هایت خیس باشد اما همنفسی نباشد که اشکهایت را پاک کند .خیلی تلخ است لحظه فراموش شدنت از خاطر او که دوستش داری .خیلی تلخ است کسی را دوست داشته باشی اما ندانی که او تو را دوست دارد یا نه.خیلی تلخ است لحظه پژمرده شدن گل ، لحظه اسیر شدن پرنده ای تنها در قفس.خیلی سخت است لحظه های عاشقی ، دور از یار ، بدون دلدار، بی قرار و چشم انتظار.خیلی سخت است در این کویر تشنه به انتظار آمدن خزان نشستن ، در زیر برگهای خشک به انتظار سرما نشستن.خیلی تلخ است یک روز را با دلی گرفته به سر کنی ، انتظار شب را بکشی ، غروب را ببینی و دلگرفته تر شوی ، انتظار طلوع را بکشی ، شب را بی ستاره ببینی و شکسته تر شوی.خیلی سخت است این وابستگی ، تحمل لحظه های بی کسی ، دور از عشق ، این قصه را دیگر نمیتوان از سر نوشت .
لحظه های شیرین این زندگی تلخ با تو شیرین است عزیزمتو همان شیرینی زندگی من هستی ای بهترینمشیرینی لحظه های زندگی و لحظه های عاشقی.تو که آمدی پاییز دلم بهاری شد ، کویر دلم با حضور تو بارانی شد.آمدی و افتخار دادی که در این قلب بی طاقت من باشی و مرا با مهر و محبت خودت نفسی دوباره دهی .این زندگی با تو زیباست ، این لحظه های عاشقانه با تو پر از معناست باور کن این لحظه ها بدون تو بی معناست.همه زندگی ام فدای تو ، این قلب کوچک و بی طاقتم نیز برای تو.تو همانی که من میخواستم ، آمدی و با حضورت صحنه دلم را نورانی کردی.اگرچه از تو دور هستم اما تو را در قلب خویش حس میکنم حتی نزدیکتر از آن دو عاشقی که در آغوش هم هستند.نمی دانی که شب و روز به یادت هستم ، و گهگاهی از دلتنگی ، چشمهای من نیز با چند قطره اشک ابراز عاشقی می کنند.ای شیرینی های لحظه های عاشقی ، بدان و باور داشته باش که دوستت دارم. دوستت دارم به خاطر مهربانی هایت ، درد دل های عاشقانه ات ، صداقت و پاکی ات.دوستت دارم به معنای واقعی دوست داشتن !عاشقت هستم به معنای واقعی یک عشق !با تو هستم و خواهم بود تا لحظه ای که نفس دارم و تا لحظه ای که سرنوشت بخواهد.اگر روزی دیدی با تو نیستم ، بدان که ازعشقت مرده ام.بی اختیار عاشق شدم ، با احساسی پاک قلبم را به تو داد و اینک نیز با فریادی پر از سکوت می گویم که دوستت دارم عزیزم.عزیزم ، با من بمان و شیرینی لحظه های با تو بودن را به کامم تلخ نکن.دوستت دارم عزیزم و با تو خواهم ماند ای بهترینم.
حال من خراب است از آن روز تا به امروز در حال خودم نیستم .انگار مستم و در این دنیا نیستم .از آن لحظه تا به این لحظه در فکر تو هستم ،همچنان به فکر عهدی هستم که با تو بسته ام.از آن ثانیه تا این ثانیه ، تک تک لحظه ها را شمرده ام ،در هر ثانیه آرزوی دیدن دوباره تو را کرده ام.انگار حقیقت است که حال من خراب است ،احساس میکنم دوای درد من شراب است.تو بگو من چرا اینگونه ام ؟نه نمیخواهم باور کنم که عاشقم .نه اینبار حس میکنم که عاشق شدم دل به دریا زدمو از یاد تنهایی فراموش شدم.دست خودم نبود دل به دریا زدنم ،نمیدانستم اینگونه غرق تو میشوم .از آن روز تا به امروز ، روز به روز ، از دیروز دیوانه تر میشوم.از آن لحظه تا به این لحظه ، لحظه به لحظه از گذشته عاشقتر میشوم.فکر نمیکنم دوباره ببینم روزهای آرام تنهایی را .باور نمیکنم لحظه تلخ جدایی را ،بعد از تو دیگر فرصتی برای تنها ماندن ندارم ،چون بار زندگی را میبندم و جایی در این دنیا ندارم.همانطور که تنها صدای بهانه ثانیه ها را میشونم ، و دقیقه ها آرامند،مثل ثانیه ها برای دیدن تو بهانه میگیرم ، و همچو دقیقه ها آرام و نفسگیرم.
با باور تو با باور تو باور کرده ام که خوشبختم ، و لحظات عاشقی برایم زیباست.با بودن تو احساس کردم آن گمشده را که مدتها در جستجوی او بودم پیدا کرده ام.با آمدن تو در قلبم گویا قلبم برای یک لحظه نورانی شد...نوری از جنس محبت و عشق .در این جاده ناهموار زندگی همسفرم باش ، دستهایت را از من جدا نکن و تا پایان این راه لحظه ای از من دور نشو .وقتی تو همسفرم باشی ، دیگر غمی در این دل ندارم ، با احساسی لبریز از عشق و آرامش به این راه نفسگیر زندگی ادامه میدهم.با بودن تو زندگی برایم زیباست ، خوشبختی در گرو با تو بودن است.با وجود تو ، زندگی را معنا کرده ام ، معنای زندگی با تو پر از معناست عزیزم.بیا و تنها برای من باش ، احساسات عاشقانه ات را در این لحظه های زیبا برایم ابراز کن.وقتی با آن صدای مهربانت از عشق برایم سخن میگویی این دل برای تو تا آن سوی کهکشانها پر می کشد. عشق با تو معنای واقعی یک عشق است.تو را در میان ستاره های آسمان یافته ام ، تو تنها ستاره درخشان و پرنور هستی.تو را در میان گلستان باغ زندگی در میان تمام گلها یافته ام ، تو زیباترین و خوشبوترین گل هستی.با باور تو به این باور رسیده ام که بدون تو هرگز!هرگز شوقی برای زندگی نیست ، راهی برای نفس کشیدن نیست.تو همنفس منی ، تو همانی که به لحظات سرد زندگی ام با گرمای عشقت جان دادی.وقتی تو برای من باشی و من برای تو ، ما هر دو تا ابد برای هم خواهیم بود.با باور تو به این باور رسیده ام که زندگی تنها با تو زیباست.
اگر بدانی ... اگر بدانم که دلتنگ منی ، و دلت همیشه با من است دلم را فدای آن قلب مهربانت میکنم.اگر بدانم که مرا دوست داری و تنها آرزویت من هستم ، تا آخر عمرم عاشقانه برایت میخوانم ترانه عشق را.اگر بدانم که یک لحظه به من می اندیشی ،تمام لحظه هایم به این می اندیشم که چگونه اینهمه عشق و محبت را به تو ابراز کنم .اگر بدانم که به انتظار من نشسته ای ، تو بگو تا آخر عمر به انتظارم بنشین ، من تا آخرین حد این انتظار منتظر آمدنت مینشینم.اگر بدانم که برایت ارزش دارم و همه زندگی ات هستم ، تا آخرین نفس به پای تو مینشینم و تا آخرین نفس ، یک نفس فریاد میزنم دوستت دارم.اگر بدانی که چقدر دوستت دارم دلتنگی که سهل است دلت برای یک لحظه درکنارهم بودن پرپر میزند!اگر بدانی که تنها آرزوی من تویی ، روزی صدها بار آرزو میکنی که به آرزویم برسم.اگر بدانی که همه لحظه های زندگی ام به تو می اندیشم ، تک تک لحظه ها را میشماری و به عشق آن لحظه ها زندگی میکنی.اگر بدانی که برایم یک دنیا ارزش داری ، سفری به دور دنیا میروی تا بفهمی چقدر برایم عزیزیاگر بدانی که میدانم ، بدون تو میمیرم ، مرا اینگونه در حسرت عشقت نمیگذاری.
باران بی وفا ای باران تو دیگر چرا بی وفا شده ای؟و باز دلتنگ تو هستم ای باران بی وفا !ای باران مدتی است که دیگر بر این تن خسته ام نمیباری ، و هوای ما را نداری .ای تنها سر پناه من در لحظه های تنهایی هایم تو دیگر چرا بی وفا شده ای.چرا دیگر با باریدنت مرا آرام نمیکنی . مدتی است که دیگر در کوچه های دلتنگی قدم نمیزنم و در کنج اتاق تنها به آسمان نگاه می اندازم تا ابری شود ، اما آسمان مدتی است که آرام آرام است.و باز به انتظار تو نشسته ام ای باران بی وفا!ای تنها سر پناه من در لحظه های دلتنگی ببار که من نیز بغض غریبی در گلویم نشسته است و دلم میخواهد همراه با تو ببارم.و باز ببار ای تنها سر پناه من در کوچه های دلتنگی.ببار که دلم برای صدایت ، راه رفتن در زیر قطره های پر محبتت تنگ شده است.ببار که من جز تو هیچ سرپناهی را ندارم که در زیر آن به این سرنوشت بی مروت بیندیشم.و باز مدتی است که دیگر نمیباری ، تو دیگر چرا بی وفا شده ای!ای باران ببار و با قطره های پر از مهرت بر این تن خسته و پر از گرد و غبار بی محبتی ها جانی تازه ببخش.یک عالمه درد دل و دلتنگی در دلم دارم ، و باز ببار تا در زیر قطره هایت درد دل هایم را به تو بگویم.ای باران تو یکی بیا و بی وفا نباش و لااقل هوای ما را داشته باش.
چقدر مرا دوست داری این است یک عشق جاودانهلحظه ایست عاشقانهکلامیست صادقانهپرسید چقدر مرا دوست داری ؟سکوتی کردم چند لحظه به چشمهایش خیره شدم ،گفتم :دوستت دارم به آن اندازه ای که عاشقم ، عاشق یک عاشق واقعی ، عاشق توعاشقی که برای رسیدن به تو لحظه شماری میکند ،به عشق این لحظه های انتظار دوستت دارمبه اندازه تمام لحظه های زندگی ام تا آخر عمرم عاشقم ،به عشق اینکه تو را تا آخرین نفس دارم ، دوستت دارمبه عشق اینکه گاهی با تو و گهگاهی به یاد تو در زیر باران قدم میزنم عاشق بارانمبه عشق آمدن باران و به اندازه تمام قطره های باران دوستت دارمبه عشق تو به آسمان پر ستاره خیره میشوم ،به اندازه تمام ستاره های آسمان دوستت دارمبه عشق دیدن تو بی قرارم ، تا تو را دارم هیچ غمی چیز غم دلتنگی ات در دل ندارم،به اندازه تمام لحظه های بیقراری و دلتنگی دوستت دارممن که عاشق چشمهایت هستم ، عاشق گرفتن دستهای مهربانت هستم ،به عشق نگاه به آن چشمهای زیبایت دوستت دارملحظه های عاشقی با تو چقدر شیرین است ، آنگاه که با تو هستم یک لحظه تنها ماندن نفسگیر است.به شیرینی لحظه های عاشقی دوستت دارممن که تنها تو را دارم ، از تمام دار دنیا تنها تو را میخواهم ، تو تنها آرزویم هستیبه اندازه تمام آرزوهایم که تنها تویی ، به اندازه دنیا که میخواهم دنیا نباشد و تنها تو برای من باشی ، به اندازه همان تنهایی که یا تنها با تو هستم و یا تنها به یاد تو ای عشق من ، ای بهترینم به عشق همه این عشقها دوستت دارم.پرسیدم به جواب این سوال رسیدی؟اینبار او سکوت کرد و اینبار او با چشمهای خیسش به چشمهایم خیره شد.اشکهایش را پاک کردم و این سکوت عاشقانه همچنان ادامه داشتو باز گفتم : به اندازه وسعت این سکوت عاشقانه که بین ما برپاست دوستت دارم.