انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 22 از 43:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  42  43  پسین »

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد


مرد

 
انسان
سکوت تلخ آدا مس همه دهان هاست
تنها صدای حرکت مداد بر روی گاغذ بگوش می رسد
و گاه گاه صدای پرسشی
صدای پاسخی
ما همواره در گلهای آرامش لحظات را سپری می کنیم
زندگی با حرکت مورچه ثانیه ها در روز مخفی می شود
در باز می گردد
همه در انتظار آبی بسر می بریم
آیا او انتظار ما را در هم خواهد شکست؟
گاهی انتظار هم چون لبخندی شیرین است
در باز است
برای همه
بویزه آفتاب و درخت و خیابان
ما در بازیم
بویزه برای گنجشک و پنجره و هوای آزاد
چهار دیواری بسته ی ما
برای انسان؛ انسان ؛ انسان
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
بادکنک
مانند باد سرد سوزناک غربی عبوس
با کلمات اتو کرده
عاشق کاغذبازی
بسیار سرد سلام می کند
وانسان با او احساس راحتی نمیکند
یک روز چنان سرد عشق را معنی کرد
که انگار پشت پنجره ی دلش یخبندان است
حیات خلوت دلگیر را می ماند
دشت خار زار
سرد و سنگین قدم بر می دارد
گوئی کلاغ های مانده در برف
نابغه ی دوران است!
بهمین جهت چند شغل برای او اختصاص داده اند
وآفتاب گوئی از کوچه ها ی او گذرنکرده است
در دل درخت زندگی نمی کند
باد را نمی فهمد
گویا از غرورش آسمان را نمی پذیرد
ودر قلب باغ زندگی نمی کند
آسمان تقوا را درک نمیکند
فقط در محدوده تنگ خود زندگی میکند
بادکنک را می ماند
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
تجربه
زیر نور سرد لامپهای مهتابی تجربه ی وجود
تاریکی را تجربه کردم
تاریکی از خورشید
تاریکی از گلهای زیبا
فقط کمد ها بودند و اسبابهای خشک و بی روح
سلام گرم منور صبح
تنها مامن دوستانه را رو شن می کرد
من باید دنبال ترجمه های دیروز آ فتاب می رفتم
در ضمن سری هم به آلاله های ذهنم می زدم
اواخر بهار دیار ما بسیار دل انگیز است
کنار تصویرشادمان باران هم نشستن
حال و هوائی دارد
همه ی روزهاآثار بی بدیل ورقه های تاریخ تجربه بود
تجربه ی عبور از باغ گلهای گلدان صبح
تجربه ی عبور از آ تشفشان آبی آسمان
تجربه ی عبور از بزرگ راههای فضای دلربای درختان
تجربه ی عبور از چشمها ی ارغوانی زندگی
تجربه ای لطیف و دل انگیز
به لطافت جوشش آب از زمین
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
ترانه مشکی اندوه
ترنم صبح است
نه دلنشین ولی قابل تحمل
در اطاق دفینه که زندگی آ زمایشگاه موج بر می دارد
نشسته ایم
همه چیزها ئی که دوروبرمان زندگی میکنند
بی روحند
مسیر تماشا همواره اندوهگین سپری می گردد
آنها دوباره پوشه ها را بر می دارند
پوشه های قرمز
پوشه های آبی
ونوشتن تکمیلی را آغاز می کنند
مانند کندن علف های یک مزرعه
یا دروی سنتی گندم
سرها پایین و چشمها اسیر حرکت خطوطند
تلفن در این لحظات کاغذی چیزی برای گفتن ندارد
رایانه سکوت ؛ در خاموشی رنج است
تنها صدای هواکش در آواز صبحگاهی آزمایشگاه پرنده می گردد
دوباره اندوه ترانه ی مشکی می خواند
هیچکس سر جای خویش کار نمی کند
مانند گنجشک که ادای بلبل را در می آورد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
تنهائی
شاید برای چندمین بار در ترانه ی گفتار زنده می شوم
تنهائی بلورین من برنگ زرد کهربائی است
برنگ زرد خوش نمای جذاب
که حقیقت سبز عدالت را از روی آن میتوان درک کرد
اشخاصی که در قضیه کار با منند
رو پوشهای پاکی استقامت سپید بر تن دارند
هنوز نمی توان به کشتی درک نشست
قلبهایشان تا کجا برنگ عدالت؛ سپید است
آیا با رنگ تنهائی سخی من هماهنگند
من امروز در اینترنت شعر جستجو بودم
صبح تا ساعت نه برنگ شعر بنفش ادامه داشت
شعر قلب مرا در اوراق شاد بایگانی می کند
و برنگ ارغوانی درمی آورد
صورتم را که کاویدم
قدری از بلورتنهایم برروی میز ریخت
برنگ زرد کمرنگ ترانه می خواند
و بیادم آورد که باید پاییز باشد
ما هنوز در قطار حقو ق ها یمان ننشسته ایم
واین بر رنگ تنهائی من تاثیر دارد
تنهائی مرا پر رنگتر می کند
نمیدانم به جیبهای خالی ام چه بگویم
در این پاییز و برفی که بر دامنه ها نشسته است
در دل انگیزی آفتاب در سرمای پاییزی
راستی ما فقیریم؟
اگر تا سه روز دیگر در فیش ها ی مخفی حقوق ننشینم
براستی فقیر می شوم
رنگ فقر مرا خاکستری کنید
آنگاه تنهائی من با اضطراب مشکی تیره ملون خواهد شد
وافسردگی سیاه دوباره بسراغ من خواهد آمد
راستی اگر در پنجره لیست کمک شیرین اضافه کار قرار نگیرم
آسمان چه رنگی خواهد شد؟
باد به چه رنگی خواهد وزید؟
آفتاب لذیذ خواهد بود؟
دستان من در چه جهتی پرواز خواهند کرد؟
همسرم و پسرم مانند همیشه با من در باران مهربانی خواهند نشست؟
تنهائی من بی تردید برنگ بغض افسردگی در خواهد آمد
که دامنه ها ی کوه را از برف آب خواهد کرد
آه موهای سفید
اینها را دیو اضطراب که از کوچه های چهل و دو سالگی عبور می کند
به خوبی می داند
اما بازخدا کریم است
تابلوی زندگی این را میگوید
آفتاب
ابرهای باران زا
و درختان
خدا هم می داند
که چهره ی سیاه فقر لکه ننگی بردامن زمین است
زور مداران چهره ی لحظات را تلخ و تیره کرده اند
ریسمان نامرئی تجاوز آنها اضطراب را چون غرشی شوم و مهیب
بردلها می نشاند
آنها خود ننگ تاریخند
تنهائی خود را در قلب درخت می کارم
با پرنده به پرواز در آیم
وبا برفهای دامنه ی کوه ترانه ی اندوه می خوانم
عمق تنهائی ما شاید بلبل می خواند
با دستانی به گشادگی آسمان
به پهناوری رشته کوه های البرز
به درختی که در عمق خاک ریشه دارد
و برگهای خود را برای من پیراهن می سازد
به چشمان عاشق مورچه
که در نتگنای دوری از آشیانه آواز میخواند
به افسوس بچه ای که نمیتواند در خلوت اسباب بازی بنشیند
من تنها ئی خود را تقسیم کرده ام
و از هر گوشه ی آن آهنگی می نوازم
من تنهائی خود را تقسیم کرده ام
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
تنوع
خانه ی ما در انتهای خیابان زمستان قرار دارد
همسرم در پشت گلهای کلمات پارچه ای ترانه خیاطی می بافد
صدای قاطع قیچی ؛ سخاوت روز را می برد و پیش می رود
حصار جلوئی محوطه رشد میکند
گارگر؛ در آواز ملاط غرق می شود
استاد در آجر های زندگی؛ امنیت در جان ها می ریزد
نمکی با صدای بلند تقا ضا ی نان خشک می کند
زندگی تعویض نان خشک با نمک است
؛؛؛؛
امروز روز سوم بهمن است
ما دو نفریم
آسمان یکپارچه در ملاط ابر ستاره می افشاند
از برف و باران عادت سپید خبری نیست
تلویزیون در باره ی تز یینات درون خانه ریسمان صحبت می بافت
گوینده رنگ لیمو ئی ملایم را رنگ خوش نما می خواند
همسرم در اوهام تیره ی نا رضایتی قدم میزند
روز با ابهت تمام در پشت پرده با آرامش نشسته است
زندگی بطرز ظریفی تکراری نیست
اینرا تلویزیون تکرار میکند
دستان کارگر نشان می دهد
وهمسرم بنمایش می گذارد
زندگی بطرز ظریفی تکراری نیست
بویژه اگر در جوهر استطاعت مالی طلوع کند
ستاره های رنگارنگ روی ملحفه ی تختخواب
در دریای احساس غوطه ورند
وقتیکه پرده را به یکسو میزنم
هنوز همان کارگر در تنهائی شن و ماسه و سیمان رنج می پراکند
و نگاهش با آسمان قهر است
استاد همچنان مشغول چیدن گلهای آجر در آشیانه ذهن است
دشت شن زار در سکوتی عمیق با سرما کنار می آید
عطسه های روز در گوش دکلهاو تیرهای برق می پیچد
زندگی بطرز ظریفی تکراری نیست
کبوتر سیب شیرین ساعت دوازده نیز اینرا تکرار میکند
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
حصار سوزان زمستان
سرما در عصبانیت ما عشقبازی می کند
رادیا تورهای سرد پره های دردند
تمام زوایای خانه جایگاه سرما ست
پنجره ها آزادی نمی تابانند
ودر بزحمت بر روی مهمان گشوده می شود
ما قالی ها را خوش رنگ نمی بینیم
تابلوهای دیوار خانه ی دل ؛ دلگیرند
پشت دیوار سرما بیداد می کند
و آ سمان مامن خوش رویا نیست
خیا بان ها دست های یخزده ی زمین اند
وصحرای شنزار محل عبور کلاغ های آزادی نیست
مرد با شال و کلاه آجر ها را در فرغون می چیند
نمی تواند با سرما کنار بیا ید
زندگی یخ زده است
و سرما از زوایا ی تار و پود آن عبور می کند
ما هر چه کوتاهتر آمدیم
سرما پر روتر به میدان آمد
خوشا به حال آنها ئیکه پنجرها یشان نگا ههای گرم آزادی است
خوشا به حال آنهائیکه آسمان ابری شان رویا ی زیبا ی تماشا ست
خلوت سرد سوزان ما قبرستان آشنا ئی است
کلاغها!
کلاغها هم دیگر از این مسیر عبور نمی کنند
آفتاب تنک نیز دل را به شادلبی نمی نوازد
روابط سرد و سنگین بازار می ماند
سوزنده برای خیل عظیم مصرف کنندگان
گرم و لذیذ برای گروه اندک واسطه ها و کار فرمایان
؛؛؛؛
سرما در عصبانیت ما عشقبازی می کند
پنجره ها دیگر سمبل رهائی نیستند
در بندرت بر روی شادابی گشوده می شود
پشت دیوار سرما بیداد می کند
وکسی از مسیر رویای ما عبور نمی کند
رویا ها ی یخ زده
دل ما گرم نیست
جانمان در اندیشه ی رهائی دست و پا می زند
و آسمان؛ رویای گرم تا بستان را در چشمان خشکمان آواز نمی خواند
دلمان یخ زده است
مانند روابط رویاها یمان با یکدیگر
؛؛؛
دلمان یخ زده است
مانند دستان سرد زمخت آن کارگر ناچار ساختمانی
سرما در عصبانیت ما عشقبازی می کند
سرما در عصبانیت ما عشقبازی می کند
و ما در حصار سوزانی اسیریم
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
حضور شادمان سکوت
امروز ؛ عطر خلوتی دوباره را ؛ جوانه می زند
چون نگاه بی دریغ اطاق بر میزها و صندلی ها ی خالی
ما آسمان را از یاد می بریم
وباد سرد و سوزان زمستانی را
هوا کش ؛ سکوت شیرین را می شکند
من همواره سعی می کنم
نقش خویش را در شعر بزدایم
اما امروز اصرار دارد مرا وارد معرکه کند
حسادت اگر نبود ؛ زندگی زیبا تر میدرخشید
برنگ احسا س آرامشی که هنر به انسان می بخشد
بچشمان همین خیابانی که به آرامی در قلب باد می درخشد
حضور شادمان سکوت !
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
خواب
ما پنج نفر بودیم
درون ا ضطراب سیا ه سراسیمه گی ریختیم
سرویس از تونل دیر رد شد
دل سرما بشدت می تپید
خانم زمستان با چادر سفید از خیابان رد شد
ترافیک قله ی مکا فات بود
زندگی حرکت مورچه وار در ترافیک است
آفتاب در دایره ی قشنگ نارنجی در سرما می درخشید
ما در حوالی کج و معوج سرد دیر رسیدیم
مستخدم در ترانه زندگی عادی می رقصید
راستی زندگی از کجا شروع شد؟
از هنگامیکه از خواب بیدار شدیم؟
یااز هنگامیکه آفتاب طلوع کرد؟
یقین می گوید: خواب مرگ است
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
خیابان زندگی
دورتر از من قدم بر می داشت
در مغازه چنان محو رنگ و نور بود
که یادش رفت بعد از خدا حافظی با من بیاید
از مهد عصبانی آمد
ستاره ای بااو در آویخته بود
اصلا خبر نداشت عمر چگونه می گذرد
مرگ چیست
زندگی چیست
فقط در لحظه زندگی می کرد
آروزهای بسیار کوچک و رنگارنگ
و جمعه ی لذیذ برای او
جمعه ای تکراری ومتروک برای من
دلخوشی من تنها دو تابلوئی هستند که بر دیوار آویزانند
آروزهایم کوچک و لطیف
وقلبم شاعر
شاعر خیابان خلوت
شاعر دل مشغولی های روزمره
شاعرعبور تکراری از خیابان زندگی
شاعر جمعه های ملول
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
صفحه  صفحه 22 از 43:  « پیشین  1  ...  21  22  23  ...  42  43  پسین » 
شعر و ادبیات

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA