انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 38 از 43:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  43  پسین »

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد


مرد

 
مرد کر و لال
مرد کر و لال می آید ـ اندکی بیرون قهوه خانه روی چهار پایه زندگی می نشیند
قهوه چی مرد میان سال لاغری است
استکان های وارونه با نعلبکی – سماور نفتی با دودکش – رادیو قدیمی –
مقداری بسته های سیگار – جعبه های نوشابه – یخچال- یک کارتون بیسکویت-
یک کارتون کلوچه
روی چهار پایه و تخت بیرون عده ای با هم صحبت می کنند
مرد کرو لال با ایما و اشاره با قهوه چی صحبت می کند
خط کش چوبی را که بیرون پیدا کرده به پسر قهوه چی می دهد
تا با کسی صحبت نکند ؛ هیچکس با او کاری ندارد
اگر همه کر و لال بودند می فهمیدند مرد کر و لال زندگی را چگونه می بیند
همه غرق در کلماتی هستند که از دهان ها بیرون می ریزد
کلماتی که مجانی در دهان شکل می گیرند و مجانی ادا می شوند
مرد کر و لال خیلی چیز ها را درک نمی کند
همان گونه که خوشه ی گندم آویزان از زیر آینه بالای دستشوئی را
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
مسیر گلها
اگر پیام امروز را می خواهی
از کوچه ها عبور کن
ودلت را در باغچه برویان
دانش سبز باغ بتو پیام خواهد داد
خود را در کسوت خیابان جستجو کن
وقتی که از میان انبوه مردم عبور می کنی
من اما ترا در لباس دربدری دیده ام
خوشنود باش که آن روزها سپری شد
و سرانجام در مسیر گلها قرار گرفتی
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
میز ریاست
گمانش برده بود که جائی دست و پا کرده است
خیلی وقتها چنین انتظاری می کشید
اما وقتی دقت می کردی ؛ سراب ستاره می درخشید
گاهگاهی یکی دیگر را هم بفکر خود دعوت می کرد
یکی دیگرـ
که فارغ البا ل بود و
دلش در کمند خورشید و در انتظار آسمان می تپید
برای خود میزی و چند صندلی جور کرده بود
هیچکس بر موقعیت او غبطه نمی خورد
تنها خودش بود که بر میز های ریاست غبطه می خورد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
نیاز
ودیوار روبرو نیز فرو ریخت
و همه آنچه که در پس پرده نهان بود؛ آفتابی شد
اینک در فضائی
دلنشین زندگی می کنم
و در جستجوی معنای نیازم
نیازی که از این دیوار تا آن دیوار
از امسال تا سال دیگر
تغییر می کند
دست بسته ی نیازهای خویشیم
مرا اگر توان لحظه ای عبور بود
زندگی را در جان همین گلهای کوچک روبرشد می دیدم
و دیوار اعتمادم را به فصول سال نمی آویختم
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
پایان زندگی
بر سقف درخت نگاهم مرغی نمی خواند
همان که دستانم را می گرفت و به بهشت می برد
ساعت ها درنگ کردم
در این غوغای رنگین خیال
در گوش آفتاب چشمانم مرغی نمی خواند
اینک تنهای تنها
در خلوت لخت تابستانی دلم می نشینم
و انتظار آسمانی آمدن ترا تلنگر می زنم
به امید گشایشی باریک
در این بزم داغ خورشید
؛؛؛؛؛؛؛؛؛؛
اینها همه بیگانه اندـ
چگونه این در به چهره ی بارانی اندیشه ام گشوده است
واین سلول دلیرکه در اعماق قلبم پرسه می زند
همواره مرا به تالار خلوت هزار توی تنهائی رهبری می کند
و همان نیز مرا بیگانه می گرداند ـ
بدون آنکه بگذارد با همه ی اشیا یکی شوم
و قصه ی خویش را بدون ترس کبود با همه در میان نهم
این همان صبحی است که از پس شبی بزرگ می آید
چون بچه ای لبخند بر لب
و مرا تا کرانه های زندگی پاک رهنمون می گردد
یا همان شبی است که از پس روزی خسته می شکو فد
و مرا به شب می پیوندد
آیا داستان زندگی یک انسان تا اینجا پایان می یابد؟
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
چشم بصیرت
آبهای ترنم بهار در زمستان جوان
صدای دلنواز هد هد
و ترانه ی بلوغ کلاغ
من همچنان پشت ترا نه ی میزساکت آفتابی
در رویای شنیدن لبخندی چشم می گشائیم
در خرقه ی آسمانی که به ساعت یازده گل میکند
بخوبی می دانم که نباید خود را گول بزنم
چشمانم را وبالاتر از همه اندیشه ام را
خود را همواره غرق شمیم خدا می افکنم
تا در امتحان شور جوانی منطق آرامش را پاس بدارم
و همواره تشنه ی بکر دانائی باشم
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
کودک
از پشت دیوار شیشه ای چشمانم در نگاهش موج بر می دارم
نگاهی که آرزومند فرداهاست
همه چیز را در طلای بازی می رویاند
و قلب کوچکش سرشار از ترنم زندگی است
او را در آسمانه های چشمانش می نشانم
و برایش قصه ای از زمین امروز می گویم
او دیگر مرا بخوبی در اندیشه اش پرورش داده است
و جانب من که می آید
دلم را سرشار از ابرهای شعف می سازد
آینه ی نگاهش مملو ازفروغ ستاره است
از رنگارنگی قصه های من می پرسد
تا از پشت هوای زنده ذهنش عبور دهد
وگلزار فردا را بسازد
روزی برایش همه کهکشان را خواهم گفت
تا قلب آسمانیش پر از شربت خورشید گردد
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
کودک شادمان
در چشمان عشق صدای پای انگلی ؛ روحم را قیچی می کند
من او را بخوبی در اندام نگاه اندیشه می بینم
مرا بدنبال برودتی افسرده می کشاند
و سبزینه ی قلبم را در اندوهی تیره می برد
صبح همان نگا ه لذیذ گذشته نیست
و خیابان با خستگی روحم هما هنگ است
یک میز و یک صندلی تمام اکتشاف روزانه ی یک زندگی مکرررا می گشاید
اگر پشت دستان قلبم علفی گل نمی داد
ودرختی نمی خندید
چگونه می توانستم در چهره ی متبسم کودک شادمان زندگی حرفی بر لب آورم
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
ElaheSS: خیلی زیبا
هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
مرد

 
دفتر موج کبود خلوص

هی زمان داره میره
منم یه پسر جوون که حسابی پیره
یه عاشق که از عشقش سیره
__________________
alinumber7
     
  
صفحه  صفحه 38 از 43:  « پیشین  1  ...  37  38  39  ...  43  پسین » 
شعر و ادبیات

Ghasem Hasan nejad | قاسم حسن نژاد

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA