ارسالها: 24568
#1,421
Posted: 15 Sep 2013 18:17
نشان راه
چه بنوشم که بجوشد ز تنم آنچه تو خواهی
چه برقصم که بگیرم ز تو تقدیس نگاهی
چه بخواهی تو که باشم چه بگویم که نباشی
تو سپیدار خدایان و منم باغ سیاهی
غم رفتن نرسیدن شده ، بیحوصله جاده
به حضور بینهایت تو بگو نشان ز راهی
من و شیوۀ گدایی ، من و رسم بینوایی
بده آنچه را ندارم به کرامتت الهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,422
Posted: 15 Sep 2013 18:18
دل سنگ
مست است دل سنگم از مست حذر باید
اندام بلورت را زین سنگ خطر باید
من آتش ویرانگر اندام تو گل پرور
گل بر سر این آتش یک فکر دگر باید
من تشنه چنان صحرا تو بارش بی همتا
گر زندگی ام خواهی بر تشنه گذر باید
مجنون شده چون بیدم سودای تو دزدیم
آخر به خدا دیدم یک روز ثمر باید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,423
Posted: 15 Sep 2013 18:20
وحی مستند
دلم هوای خرابات می کند گاهی
خدا کند که تو باشی و بشکند گاهی
از انعکاس غرور تو این چنین شده ام
که لاف عرش خدایی دلم زند گاهی
باغ تو پروانه ی تمنایم
حریر خاطره در خواب می تند گاهی
در اعتکاف نگاهت شنیده ام امشب
میان خلوت دل ، وحی مستند گاهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,424
Posted: 15 Sep 2013 18:20
زبان زخمی خودکار
اطاق شیشه ای جوهر ست خودکارم
خدا نیاورد او را ز دست بگذارم
زبان زخمی خودکار ، دامن کاغذ
همیشه تا به هم آید نوشته اشعارم
ز ناز کاری تن هر چه هست غیر از او
به جان دفتر اشعار خویش بیزارم
به یاد خون تن او که می چکد امشب
به روی دفتر بیچاره گریه می بارم
من عاشق تن خودکار می شوم شاید
به نقل قول پزشکان دوباره بیمارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,425
Posted: 15 Sep 2013 18:21
عزای شقایق
غزل های وحشی به یادت سرودم
غم واژه دارد مداد کبودم
به وزن شقایق عزایی گرفتم
و با بغض وحشی به باغ وجودم
من از چاه طاقت و غار شکیبا
تحمل ندارم ولی می ربودم
به خاک قدومت تیمم بگیرم
به محراب یادت برقصد سجودم
صدایم شنیدی و گفتی جوابم
من بی تحمل ولیکن نبودم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,426
Posted: 15 Sep 2013 18:22
قلب عتیقه
یک عشق کهنه دارم قلبی عتیقه آری
سرمایه ای که هرگز ارزش نمی گذاری
سمسار کوچه ها را پیشم چه می فرستی
قیمت نهد بر این دل در منتهای خواری
حتی اگر بمیرم دل را نمی گذارم
در کوچه ها بگردد با التماس گاری
شاید کسی بیاید از شهر لاله رویان
گنجم دهم بگیرم یک بوسه یادگاری
دلگیرم از نگاهت من می روم از اینجا
یک شاعر پریشان یک عاشق فراری
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,427
Posted: 15 Sep 2013 18:27
تمدن کور
باد گلهای پونه ، توی دهات
بازی دختران و آب قنات
چای دم کرده با سماور مست
مزۀ زعفران و شهد نبات
جوی باریک آبشان انگار
جوشش نیل دارد آب فرات
یاد پیوند سیب با آلو
یاد باران از ابرهای نجات
همه را برد این تمدن کور
دود و آهن شد این چنین هیهات
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,428
Posted: 15 Sep 2013 18:27
عصارۀ قرآن
بیا شراب بنوشیم و اشتباه کنیم
و روی مدعیان خدا سیاه کنیم
اگر که سجده به خوبان گناه می باشد
بیا فقط و فقط این چنین گناه کنیم
بیا شبیه اوستا میانۀ فانوس
به رقص پر طرب شعله ها نگاه کنیم
اگر تنور تمنا پر از گدازش نیست
به نذر سفره مستان دو کاسه آه کنیم
ز شوره زار خرافات کوچ می باید کرد
بیا عصاره قرآن خوراک راه کنیم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,429
Posted: 15 Sep 2013 18:28
نیستان
او به مهمانی مهتابم برد
به سر آغاز می نابم برد
او مرا نغمه ی سرودن آموخت
گرم لالایی خود خوابم برد
او نیستان مرا آتش زد
کوک دود از تن مضرابم برد
ماورای همه آن سوی سراب
به تماشای گل آبم برد
****************
کوله بار دعا
جاده بی انتهاست خواهم رفت
مقصدم نا کجاست خواهم رفت
مثل فرهاد در بیابانها
قصه ها مال ماست خواهم رفت
کوره راهی به سوی نابودی
کوله بارم دعاست خواهم رفت
طعنۀ خار و ریشخند سوار
می شناسم رواست خواهم رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,430
Posted: 15 Sep 2013 18:31
گذار
از خود بدر آمدم نگارم
شاید به شما رسد گذارم
گنجینۀ بی زوال مستی
زیر سر دل نهفته دارم
مدیون عصا نمی شوم من
از معجزه هم گذشته کارم
دریای دلم و قرص ماهت
در جزر و مدم برد قرارم
هر چند تو مهربان و خوبی
کج خلق و بدم و ناقوارم
آخر به چه آرزو بمانم ؟
وقتی نه به دار و نه به بارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند