انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 146 از 267:  « پیشین  1  ...  145  146  147  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
نکند که ...

نکند که من بمانم و تو مهربان نمانی
که نمی شود بمانم به عزای مهربانی

نکند لب خمارم نرسد به چشم مستت
نکند فقط خودت را به مزار من رسانی

نشود که کار عشقت بکشد به بی وفایی
نکند که کار دل را به تب جنون کشانی

چه کنم که از خیالت نروم اگر بمیرم
چه کنم که تا خیالت برسم به زندگانی

چه شود که از دهانت بستانم آنچه خواهم
و اگر شود ببخشم به تو جان به مژدگانی

چه کنم اگر ز باغم گل آرزو نروید
نشود که من بپرسم تو جواب من ندانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
رقص غنچه

در آسیای بادی من رقص باد کو ؟
بر کاغذ چروک دل من مداد کو ؟

شومینه های تیره بی آتش مرا
رقاص دود نغمه یاران شاد کو ؟

بر سفره های نذری من کو اجابتی
در التماس حاجت چشمم مراد کو ؟

رقص بهاری طرب انگیز غنچه ها
بر شاخه های خسته بید کساد کو ؟

من پاره خط مانده در ابهام صفحه ام
تا بینهایت من و او امتداد کو ؟

این نیمه شب به صحبت روزی نمیرسد
در قسمت سیاه دلم عدل و داد کو ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
کمال وفا

به پاس عشق قدیمی مرا رها مگذار
تو می روی به سلامت ولی مرا مگذار

اگرچه بار اضافی ترا برنجاند
کنار جاده دلم را دوباره جا مگذار

خدای من دل من را به یاد دلبریت
درین نهایت تشویش بی خدا مگذار

تو می روی ز عبور تو خاک می رقصد
منم که خاک رهم بی نگاه پا مگذار

اگرچه ناقص عشقم تو ای کمال وفا
مرا به حسرت یک عشق باوفا مگذار

منم اسیر تمنا مرا دوباره غریب
درین زمانۀ پر ادعا بتا مگذار
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
گل ترانه

نمی گذاری اگر دل به حال خود بگذارم
اگر شبی تو نباشی به گریه جان بسپارم

در آسمان نگاهت شهاب عاطفه گم شد
ستارۀ هوس را نمی شود بشمارم

میان باغ تمنا میان روضۀ خواهش
به لطف دختر شبنم گل ترانه بکارم

حریر بوسه بیفشان به دوش من که نمیرم
نگو که حوصله باید نمی شود که ندارم

تو اوج عشوه نوری تو کهکشان غروری
به من بتاب و برقصان مرا مرا که غبارم

شبیه بغض بهاری دلم گرفته ازین جا
درین کویر مکرر کجا روم چه ببارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
چرا نمی گذرد ...

چرا نمی گذرد نازنین زمان بی تو
شکسته چرخ فلک هم در آسمان بی تو ؟

نه دیگر از دل خود انتظار دارم من
به انتظار چه باشد چو دیگران بی تو

بهار با تو برایم همیشگی می شد
خزیده در همه باغها خزان بی تو

ببین که گریۀ من از غمت روانی شد
که ذوب می کند آری تن و روان بی تو

دلم به کاه و فراقت به کوه می ماند
نگاه کن که شده کوه کهکشان بی تو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
رعد نگاه

مژدگانی می دهم هر کس مرا پیدا کند
بند غم از دست های خستۀ من وا کند

قطره های اشک من زنهار با رعد نگاه
می تواند نوح را هم غرقه در دریا کند

من نه هرگز لایق اسرار داری می شوم
بیم آن دارم که چشم بی حیا افشا کند

سالها پیش از در دیوانگی خارج شدم
می شود من را بیابد یک نفر رسوا کند

اینکه عزراییل پیدا می کند آیا مرا
می کند می ترسم او امروز را فردا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
جلبک

جلبک از تشنگی سنگ به هم می ریزد
شعر یک آدم دلتنگ به هم می ریزد

رفتی ای ماه ولی کاش که می دانستی
ضربان دل شبرنگ به هم می ریزد

قفس آهنی و اشک قناری تا کی
مشق زندان مرا زنگ به هم می ریزد ؟

رقص من با همه ساز خودش می بیند
می برد دستی و آهنگ به هم می ریزد

پرچم صلح من و موی سپیدم آیا
رسم پیچیدۀ این چنگ به هم می ریزد ؟

عاشقی با هوسی نام به هم می پیچد
عاشقی با نفسی ننگ به هم می ریزد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شب رویایی

آبادی دلت به خرابی عوض نکن
یک جرعه آب را به سرابی عوض نکن

یک نیم جو اگر احساس با تو هست
با صد جوال گندم آبی عوض نکن

بسیار گفته اند گناه است عشق ما
این یک گناه را به ثوابی عوض نکن

بیداری دل و شب رویایی وصال
زیبا تر است هیچ به خوابی عوض نکن

سودای جرعه ای ز لب چارده بهار
با هفت سال مانده شرابی عوض نکن

نقد لب نگار بدست آوری بنوش
با نسیه ای که باز نیایی عوض نکن
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تنهاترین

آفرین ای عشق ای رویای من
راز دار خلوت شبهای من

سینه ام آبشخور زخم تو بود
زخم تو نجواگر غوغای من

سالها من می دویدم در پی ات
تاول این ماجرا در پای من

آخ ای دل ای صحرای خون
آخ ای تنها ترین تنهای من

دردم از دیوانگی های تو نیست
بی تو من می مانم و هیهای من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تب هاشور

آخر چقدر از دل من دور می شوی
بیچاره می شود و تو مسرور می شوی

اینگونه نیست ای بت من رسم سوختن
دل دود می شود و تو چون نور می شوی

من می روم ز خاطر حتی خودم شبی
اما تو مثل شایعه ، مشهور می شوی

یک صفحه ام تمام پر از متن بی غلط
بر جان واژه ها تب هاشور می شوی

چشم انتظار دیدن تو در پل صراط
محشر شود شبی که تو محشور می شوی

ای دل به چوب تاک تو را چوب می زنم
آنشب که نشئۀ می انگور می شود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 146 از 267:  « پیشین  1  ...  145  146  147  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA