ارسالها: 24568
#1,471
Posted: 16 Sep 2013 17:52
خاطرۀ وصل
هنوز خاطرۀ وصل توست در گوشم
تو را به هر چه پرستی مکن فراموشم
سکوت دلکش من هم ز یاد صحبت تو
چنان خوش است که تا روز مرگ خاموشم
چو شمع در شب رویای خویش می سوزم
چو اشک بر سر سودای خویش می جوشم
اگر چه با تو حرام است شکوه ، می گویم
اگر چه بی تو حرام است باده می نوشم
به غم بگو که ز آغوش من گریز کند
نثار مقدم عشق کسیست آغوشم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,472
Posted: 16 Sep 2013 18:00
نگاه
هزار ناله ناکرده در گلو دارم
هزار بغض فرو خورده پیش رو دارم
هزار سجده ناکرده در خم ابرو
و صد سلام به آن بت که روبرو دارم
دلم به نیم نگام تو آن شود انگار
که دارد آنچه در عالم من آرزو دارم
تمام خواهش من بوسه ایست بر لب تو
اگر چه پر هوسم خواهشی نکو دارم
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
معمای دل
من اسیرم ، عاشقم عاشق تر از افسانه ها
با خیال روی تو من ماندم و ویرانه ها
سر خوش هستم من اگر با من بمانی تا ابد
گر نمانی وایِ من از طعنۀ بیگانه ها
من نه آن شمعم که با آتش هم آغوشی کنم
من خود آتش می شوم آتش تر از پروانه ها
حل نمی گردد معمای دلم با عقل تو
صد معما حل شود در محفل دیوانه ها
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,473
Posted: 16 Sep 2013 18:00
حیرت نامنتها
هزار دردم و درد آشنا ندارم من
بیا که طاقت بار جفا ندارم من
شهاب گم شده ام من در آسمان وجود
رهی به حیرت نا منتها ندارم من
ز شیشه بودن خود عاقبت چنین دیدم
که پیش سنگ دل دوست جا ندارم من
شنیده ام که دل و دین و عقل می خواهی
دوباره خواسته ای آنچه ندارم من
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خلوت نشین
هرگز نه من ، همیشه تو ، اما برای من
آغاز من میانه ی من ، انتهای من
می خندم از حلاوت رویای وصل تو
درد فراق می چکد از های های من
مست قنوت ، دست دعا خیز خسته ام
سر بر زمین سجده به پای تو پای من
در حیرت است چشم فریبای خوب تو
در سفرۀ نگاه تو از اشتهای من
خلوت نشین کوچۀ هیهات می شوم
شاید سکوت سر کشد از انزوای من
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,474
Posted: 16 Sep 2013 18:01
ادعای یار
هر کس که دید روی تو تشبیه ماه کرد
اما نه ماه مثل تو باد اشتباه کرد
عاشق اگر بدون وضو برد نام تو
اندازۀ هزار هزار جنایت گناه کرد
شب بود و ماه بود و هزار ادعای ناز
گیسوی تو در آمد و رویش سیاه کرد
صبح آمدی ز خانه برون چشم های من
آتش گرفت چون به جمالت نگاه کرد
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
شب دعا
نگاه تو با چشم من آشناست
حریم نگاه تو باغ خداست
سفر در فراسوی چشمان تو
به معنای رفتن به بی انتهاست
کویر عطشناک احساس من
ز باران چشم تو باغ صفاست
شب با تو بودن بهشت من است
شب لحظه های قشنگ دعاست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,475
Posted: 16 Sep 2013 18:02
آیین خنده
هرگز سلام بر من مسکین نگفته ای
گفتی برو ولی به کجا این نگفته ای
گفتم خدا مرا برساند به وصل تو
این بود آن دعا که تو آمین نگفته ای
دیوانه ام که می زنی اما نمی روم
دل خوش به این شدم که تو نفرین نگفته ای
خندیده ای فدای شکر خند ناز تو
آیین خنده به من غمگین نگفته ای
گنجشک خسته ام و تو شهباز قصه ها
با من چرا ز پنجه شاهین نگفته
گفتی سلام ، مثل نسیمی سبک شدم
قبلاً چرا تو این دُر سنگین نگفته ای
ساغر مرا شبیه تو بیخود نمی کند
راز خودت به ظرف سفالین نگفته ای
دین غیر سجده نیست به پای بت عزیز
با من چرا روایت این دین نگفته ای
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,476
Posted: 17 Sep 2013 12:09
بخت سیاه
وه که بختی سیاه دارم من
نقد عمری تباه دارم من
همجوار غمم ز صحبت دوست
حرمت غم نگاه دارم من
شکوه ها در حریم خلوت دل
با نسیم پگاه دارم من
نکن از شهد بوسه محرومم
اشتیاق گناه دارم من
شب بر آمد حجاب بر فکنیم
که لبی بوسه خواه دارم من
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
رنگ خاکستر
ناله ام جوشید و آهم گریه کرد
چشم های بی گناهم گریه کرد
همصدا با لاله های دشت عشق
نرگس باغ نگاهم گریه کرد
ناله هایم رنگ خاکستر گرفت
شمع شب های سیاهم گریه کرد
در سیه روزی مردان خدا
کفر می گویم خدا هم گریه کرد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,477
Posted: 17 Sep 2013 12:10
نامه های یادگاری
نامه های یادگاری بوسه های پر حرارت
یاد ایام جوانی پیری آمد با حقارت
مست بودم از تمنا تک سوار شهر رویا
باز خواهم داشت آیا آن انرژی آن جسارت
کوچه گرد آرزویم هم نفس با یاد اویم
مرده آری های و هویم گشته ویران آن عمارت
مانده ام تنهای تنها مانده در تشویش فردا
پرسم از خود آه آقا کو رفیق بی شمارت؟
من جوان بودم که یک دم پیری آمد پشت او خم
با تمسخر گفت آدم این منم پایان کارت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,478
Posted: 17 Sep 2013 12:11
نفرین آفرینش
نفرین آفرینش ، دشنام سر نوشتم
تمثیل شور بختی نا کام سر نوشتم
محکوم رای خوبان در دادگاه حیرت
بر دار روزگاران اعدام سر نوشتم
تلخ است کام هستی از آن چه من چشیدم
زهر سیاه حسرت در جام سر نوشتم
نسیان آفرینش عصیان بخت نا جور
از یاد رفته صیدی در دام سر نوشتم
تقدیر این چنین شد در غیبت کبوتر
جغد سیاه هستی بر بام سر نوشتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,479
Posted: 17 Sep 2013 12:13
کیمیای دل
من در غمت مجال تمنا نداشتم
در سینه ام برای دلم جا نداشتم
عشق تو فرصتی است که دل کیمیا شود
در فرصتی که بود دل اما نداشتم
آرامشی نبود مرا در تمام عمر
خاکسترم که آتش پيدا نداشتم
می رفت بی هراس دلم در کنار مرگ
دیوانه من که دل ز خطر وا نداشتم
دستی نداشتم که کشم دامنت به پیش
باری برای آمدنم پا نداشتم
طوفان خسته ام نه مجال وزیدنی
موجی که هیچ دولت دریا نداشتم
من بی آبروی جمعیت عشق می شوم
در شهر بی دلان دل رسوا نداشتم
دیدار روی خوب تو در خواب ممکن است
از دست عشق فرصت رویا نداشتم
وصل تو ممکن است ولی در سراب مرگ
آن هم لیاقتی است من آیا نداشتم ؟
آن زندگی که فارغ از اسرار دل گذشت
بیهوده بود عشق تو را تا نداشتم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,480
Posted: 17 Sep 2013 12:14
مزرعه خیال
میوۀ خواب می دهد ، مزرعۀ خیال من
می شود آنچه می شود در هوس مهال من
می روم اوج آسمان می دهم عرش را تکان
خلوت عرش می دهد سایه به زیر بال من
مست غرور می شوم از اثر نگاه او
خلوت ناز چشم او عرصه دل مجال من
پلۀ ادعا مزن بر سر بام خود دلا
لاف تو می کشد تو را در سفر زوال من
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
خدای مستان
من ماندم و يک خیال واهی
شاید که ببینمت نگاهی
دل می دود از پی تو هر شب
ای دل تو چقدر سر به راهی
بی یاد تو بودنم گناه است
پس من نکنم دگر گناهی
من مدعی غم تو هستم
بیچاره دلم کند گواهی
آنِ منی ای خدای مستان
آخر چه بخواهی و نخواهی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند