انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 150 از 267:  « پیشین  1  ...  149  150  151  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

andishmand
 
اشک کوچه

من گدا شدم شاید درب خانه بگشاید
لحظه ای برون آید التفات فرماید

من گدا شدم اما درب خانه می بندد
دست من به درکوبش آنچنان که خون آید

می زنم و می گریم ناله می شوم کم کم
گوش لاله رویان را بیش ازین فغان باید

قفل در به اشک آمد خون کوچه شد جاری
آن صنم که لج بیند بر لجش بیفزاید

با کلون در گفتم حسرت ترا دارم
دست آن صنم هردم بر سرت خورد شاید

چون سحر شود دیگر مرده ام ازین بازی
صخره هم اگر باشد بیش ازین نمی پاید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
لقمه اشک

مرتع بی علف از برۀ بیمار پر است
توی این قحطی اندیشه دل زار پر است

وهم آیینه نکن حیلۀ راه است سراب
چشم و گوش من ازین بازی پندار پر است

من سوار نفس گرم خودم خواهم شد
بروم تا افق دور که از یار پر است

استخوان میشود این لقمه اگر بردارم
سفرۀ جان من از لقمه شکدار پر است

خنده با کوچ پرستوی تو از خانه گریخت
خلوت حوصله از نغمۀ غمبار پر است

دست خورشید پر انگشت و هر آن یک بر چشم
مشرق اول صبح از تب آزار پر است

توی زنبیل دلم عاطفه دارم بسیار
تا ابد هرچه که خواهی برو بردار پر است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
در انزوای غزل

سرم بریده به دستم بزن بزن که برقصم
حدیث عشق خدایان بگو به من که برقصم

شبیه رقص سپندی که در قدوم تو سوزد
بزن تو آتش حسرت به جان و تن که برقصم

مرا اسارت چوبین بد است اگر که بمیرم
رها بکن بدنم را تو بی کفن که برقصم

در انزوای غزلها به یاد آنچه ندارم
به یاد تو بگریزم ز پیرهن که برقصم

بیا شب است و حریفان به انتظار تو اینجا
که ساعتی بنشینی در انجمن که برقصم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
نکند که ...

نکند که من بمانم و تو مهربان نمانی
که نمی شود بمانم به عزای مهربانی

نکند لب خمارم نرسد به چشم مستت
نکند فقط خودت را به مزار من رسانی

نشود که کار عشقت بکشد به بی وفایی
نکند که کار دل را به تب جنون کشانی

چه کنم که از خیالت نروم اگر بمیرم
چه کنم که تا خیالت برسم به زندگانی

چه شود که از دهانت بستانم آنچه خواهم
و اگر شود ببخشم به تو جان به مژدگانی

چه کنم اگر ز باغم گل آرزو نروید
نشود که من بپرسم تو جواب من ندانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
رقص غنچه

در آسیای بادی من رقص باد کو ؟
بر کاغذ چروک دل من مداد کو ؟

شومینه های تیره بی آتش مرا
رقاص دود نغمه یاران شاد کو ؟

برسفره های نذری من کو اجابتی
در التماس حاجت چشمم مراد کو ؟

رقص بهاری طرب انگیز غنچه ها
بر شاخه های خسته بید کساد کو ؟

من پاره خط مانده در ابهام صفحه ام
تا بینهایت من و او امتداد کو ؟

این نیمه شب به صحبت روزی نمیرسد
در قسمت سیاه دلم عدل و داد کو ؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
کمال وفا

به پاس عشق قدیمی مرا رها مگذار
تو می روی به سلامت ولی مرا مگذار

اگرچه بار اضافی ترا برنجاند
کنار جاده دلم را دوباره جا مگذار

خدای من دل من را به یاد دلبریت
درین نهایت تشویش بی خدا مگذار

تو می روی ز عبور تو خاک می رقصد
منم که خاک رهم بی نگاه پا مگذار

اگرچه ناقص عشقم تو ای کمال وفا
مرا به حسرت یک عشق باوفا مگذار

منم اسیر تمنا مرا دوباره غریب
درین زمانۀ پر ادعا بتا مگذار
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
گل ترانه

نمی گذاری اگر دل به حال خود بگذارم
اگر شبی تو نباشی به گریه جان بسپارم

در آسمان نگاهت شهاب عاطفه گم شد
ستارۀ هوس را نمی شود بشمارم

میان باغ تمنا میان روضۀ خواهش
به لطف دختر شبنم گل ترانه بکارم

حریر بوسه بیفشان به دوش من که نمیرم
نگو که حوصله باید نمی شود که ندارم

تو اوج عشوه نوری تو کهکشان غروری
به من بتاب و برقصان مرا مرا که غبارم

شبیه بغض بهاری دلم گرفته ازین جا
درین کویر مکرر کجا روم چه ببارم
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
چرا نمی گذرد ...

چرا نمی گذرد نازنین زمان بی تو
شکسته چرخ فلک هم در آسمان بی تو ؟

نه دیگر از دل خود انتظار دارم من
به انتظار چه باشد چو دیگران بی تو

بهار با تو برایم همیشگی می شد
خزیده در همه باغها خزان بی تو

ببین که گریۀ من از غمت روانی شد
که ذوب می کند آری تن و روان بی تو

دلم به کاه و فراقت به کوه می ماند
نگاه کن که شده کوه کهکشان بی تو
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
رعد نگاه

مژدگانی می دهم هر کس مرا پیدا کند
بند غم از دست های خستۀ من وا کند

قطره های اشک من زنهار با رعد نگاه
می تواند نوح را هم غرقه در دریا کند

من نه هرگز لایق اسرار داری می شوم
بیم آن دارم که چشم بی حیا افشا کند

سالها پیش از در دیوانگی خارج شدم
می شود من را بیابد یک نفر رسوا کند

اینکه عزراییل پیدا می کند آیا مرا
می کند می ترسم او امروز را فردا کند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
جلبک

جلبک از تشنگی سنگ به هم می ریزد
شعر یک آدم دلتنگ به هم می ریزد

رفتی ای ماه ولی کاش که می دانستی
ضربان دل شبرنگ به هم می ریزد

آهنی و اشک قناری تا کی
مشق زندان مرا زنگ به هم می ریزد ؟

رقص من با همه ساز خودش می بیند
می برد دستی و آهنگ به هم می ریزد

پرچم صلح من و موی سپیدم آیا
رسم پیچیدۀ این چنگ به هم می ریزد ؟

عاشقی با هوسی نام به هم می پیچد
عاشقی با نفسی ننگ به هم می ریزد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 150 از 267:  « پیشین  1  ...  149  150  151  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA