ارسالها: 24568
#1,551
Posted: 21 Sep 2013 18:20
ساده
«عشق» ای احساس داران ، ساده نیست
رد شدن از این بیابان ساده نیست
در عبور از غصه ها دل مرده ام
صبر در مرگ عزیزان ساده نیست
«سختی» از دستم گرفت احساس را
دوری گل بر گلستان ساده نیست
کوه بغضی در گلویم سد شده
رد شود یک قطره باران؟ ساده نیست
یوسفم از بین بد با بدترین
انتخابم حبس و زندان ، ساده نیست
بی نهایت با خلایق ساده ام
یک نفر از بین اینان ساده نیست
خسته ام از این مصافت های دور
دوری بین تن و جان ساده نیست
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,552
Posted: 21 Sep 2013 18:21
پنجره ها
بهار می شود آخر نصیب پنجره ها
بهار لطف خدا و طبیب پنجره ها
گناه پنجره ها زود باوری ها بود
که داشت آینه قصد فریب پنجره ها
تمام شهر را از خدا تماشا کرد
دریغ شهر که آورده سیب پنجره ها
میان این همه دیوار ها وآجر ها
کسی ندید حال عجیب پنجره ها
فراز پنجره را بر دو چشم خود بستی
وحال می خندی بر نشیب پنجره ها
دلم بخاطر تنهایی تو می سوزد
برای حس عجیب و غریب پنجره ها
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,553
Posted: 21 Sep 2013 18:22
تا فنا
ببين که دوري تو تا کجا کشانده مرا
از آخرين غزلم تا شما کشانده مرا
مني که توبه نمودم نگاه مستت را
چه کرده اي که چنين مبتلا کشانده مرا
سراغ يوسف خود از غريبه مي گيرم
دريغ، پيرهني آشنا کشانده مرا
چه دور از قفس دل سپردگي گشتم
به خود که آمده ام بي هوا کشانده مرا
به کوه تکيه زدم مثل برف و آب شدم
به زير پاي تو تا بيشه ها کشانده مرا
عجيب شمع دلم سوخت گرد پروانه
وقطره قطره غمت تا فنا کشانده مرا
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,554
Posted: 21 Sep 2013 18:23
نگاه خسته من
نگاه خسته ی ما را چه خوب می فهمید
دل شکسته ی ما را چه خوب می فهمید
در این زمان که نگفتن صلاح و چاره ی ماست
دهان بسته ی ما را چه خوب می فهمید
به یک نگاه، آهسته خواند درد مرا
تن گسسته ی ما را چه خوب می فهمید
از آن مریضی و مسمومیت از عشق قدیم
تب نشسته ی ما را چه خوب می فهمید
میان لشکریانی که عاشقش بودند
مقام و رسته ی ما را چه خوب می فهمید
درون جعبه ای از عشق دل به او دادم
و قدر بسته ی ما را چه خوب می فهمید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,555
Posted: 21 Sep 2013 18:30
دوری
وقتی دلم تنگ است چشمانم قشنگ است
وقتی نمی بینم شـــــما را سینه تنگ است
این روزها دوریم و قلــــــب من حبابی است!
از ماندنش تا محــــو گشتن یک درنگ است
عـــــــــــزم ســـــــــفر دارم و میخواهم بیایم
این کفش هایم تا به تا پا لنگ لنــــگ است
من دوست دارم پیش چــــــــشمان تو باشم
قلبـــــــم شبیه آیـــنه دوری چو ســنگ است
با گفته منـــــــطق سفــــــر آغـــــــــــــاز کردم
بین دلـــــــــم با منــــــطقم هر روز جنگ است
این روز هــــــای منتـــــــظر،این روز ها صبــــــر
این روزهایم مثل شــــــــب ها تیره رنگ است
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,556
Posted: 21 Sep 2013 18:31
عاشق ولی تنها
دلم دریاترین دریاست امشب
دلم عاشق ولی تنهاست امشب
دلم در حسرت دیدار می گفت
برایم آخر دنیاست امشب
برای دلخوشی تنها سلاحم
امید و وعده فرداست امشب
من امشب میزبان خاطراتم
عجب مهمانیم زیباست امشب
در این کم طاقتی و بیقراری
دلم بازیچه ی غم هاست امشب
صدای ناودانی خسته می گفت
غم دلواپسی اینجاست امشب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,557
Posted: 21 Sep 2013 18:32
خیانت
به سادهلوحی قلبم چه ساده میخندی
که چشم های خودت را به عشق می بندی
به باد می بخشی عطــــــــر گیسوانت را
به باد می چرخـــــد حرف تو، به لبخــــــندی
به زیر پای لگـــــــدمال می شوی وقتی
به سادگـــــی نگاهی ز ساقه دل کنـــــــــدی
چقدر قیمت عشقت ضعیف و ارزان است
که عشق خود بفروشی به نام و پســـوندی
میان این همه سگ های زرد اطرافم
غدرتر از همه هســـــتی، شغال ماننــــــدی
من اشتباه کردم به سنگ دل بستم
شکست شیشه ی قلبم به مکر و ترفنــدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,558
Posted: 21 Sep 2013 18:32
آه
سرسبز شدم خزان به من مهمان شد
غم آمد و چشم های من گریان شد
هر روز در انتظار خورشیدم ،آه..
خورشید به پشت ابر ها پنهان شد
در خانه نشسته ام که ایمن باشم
افسوس که سقف خانه ام ویران شد
گفتند که دل را بزنم بر دریا
در یا ز بدی بخت من توفان شد
در کنج فقس نشانده بودم دل را
در وا شد و دل دوباره سر گردان شد
عاشق شدم و به عشق دل خوش بودم
سهم من از عشق و عاشقی هجران شد
آزاد و رها شدم در این دنیا، نه...
اونیست تمام این جهان زندان شد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,559
Posted: 21 Sep 2013 18:33
خدا حافظ
خدا حافظی می کنم با تو اما
خیال تو در خاطرم هست بر جا
به اجبار تقدیر از هم جداییم
تورا میکنم از دقایق تمنا
من آن بر گ هستم که از ساقه افتاد
و می خشکد از دوری تو در اینجا
کجا این خیابان تنهایی من
پر از هایو هو گرددو شور و غوغا
خدا حافظی می کنم بار دیگر
خدا حافظ ای بهترین مهربانها
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,560
Posted: 21 Sep 2013 18:35
دلهای عاشق
بگذاریم که دلها همه عا شق باشند
و نه این آینه ها آینه ی دق باشند
بگذاریم که آغوش من و تو با هم
نفسی هم نفس ناله و هق هق باشند
بگذاریم که در باغچه های دلمان
سروها هم قدم ناز شقایق باشند
بگذاریم که لب های گُم آینه ها
آشنا با سخن و لحن حقایق باشند
وبیاییم سخن های من و تو از هم
غرق در عطر خوش آواز علایق باشند
وبشوییم دو چشم و به جهان خیره شویم
بگذاریم که دلها همه عاشق با شند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند