ارسالها: 14491
#161
Posted: 24 Jun 2013 12:50
باران که میبارد،
تمام کوچه های شهر،
پر از فریاد من است که میگویم:
من تنها نیستم . . .
تنها منتظرم، تنها!
********************
بوی رفتن میدهی
در را باز میگذارم
وقتی برو
که گنجشکها و ستاره ها
خوابند...
********************
مرا ببخشـــ
که پنداشتم ،
شـــادی پرواز پـــرســتــوهـــا
از شوق حضور توست ؛
آن ها بـــهار را
با تو اشتباه می گیرند
آخر کوچکند .
کوچکم ..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#162
Posted: 24 Jun 2013 12:52
بـغـض انـاری فـاش شـد
تـا سـقـف اتـاق مـن
سـتـاره بـاران شـد
*******************
ميــان اينــهمــه راه
کــه بــه تــو نمــي رســد،
چــه سخــت اســت
راه ِتــو را گــم کــردن ...
********************
من پالتو به تن
فانوس به دست
در ظهر تابستان
میان این همه راه
راه تو را گم کرده ام
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#163
Posted: 24 Jun 2013 12:55
چه کودک است
زمان
هنوز
.......
زمین
کتابی ایست
در باد
برای سرگرمی خورشید
ما حروف نوشته آن در جستجوی قصه ای
که می خواند
خورشید
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#164
Posted: 24 Jun 2013 12:56
زندگی قرص نانی است
روی آب حوض خانهی خاطرات
سهم ماهی های سرخ
که همیشه عاشقند
باور کن
*****************
ای بانو
بیا حواسمان را پرت کنیم
مال هرکس دورتر افتاد
عاشق تر است
اول خودم
حواسم را بده تا پرت کنم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#165
Posted: 24 Jun 2013 12:57
نه اولش پیداست
و نه آخرش
با این همه
باید تا آخرش بروم
بگذار بنشینم و
نفس تازه کنم
نترس
تصمیم من عوض نمی شود
به سنگی بدل نمی شوم
که کنار راه افتاده باشد
نترس
این بار هم که
تاول پاهایم خشک شود
دوباره عاشقت می شوم
دوباره راه می افتم
دوباره گم می شوم
هر طور شده این راه را تا آخر می روم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#166
Posted: 24 Jun 2013 12:58
شب پرهها
برای رسیدن به ماه بانویشان
شب را گم کردهاند
در میان این همه ماهِ فریب
که درختانِ مرده
گل دادهاند
پرهایشان را گم کردهاند
بانو!
شب پره ها گم شدهاند
گم شدهام.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#167
Posted: 24 Jun 2013 13:00
آن دم
که دریا و آسمان
گم میشود
پرواز خواهم آموخت
پیش از آن که چشمان تو
دوباره باز شود
*****************
زمستــان آمــده اســت
خستــه ام
مــي خــوابــم
بهــار کــه آمــد
پيلــه ام را مــي شکــافــم
تــا بــا پــرهــاي خيــس
دوبــاره
عــاشقــت شــوم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#168
Posted: 24 Jun 2013 13:01
چــقدر دزديــدنِ نگــاه تــو
از چشــمان تــو
لــذت بخــش اســت
گــويــي تيــله اي
از چشــمم بــه دلــم مــي افتــد
... بـــانـــو
بــا مــردي کــه تيــله هــاي
بسيــار دارد
مــي آيــي ؟
*******************
از غروبی که سایه ام را
کاشته ام
هیچ شکوفه ای
طعم بوسه خورشید را
نچشیده است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#169
Posted: 24 Jun 2013 13:03
انتظار بارانی را میکشم
که پلک بر هم بگذارم
باریده است !
بانو !
به تماشای باران ستارهها
بی چتر
بیا
********************
از ستاره ها بادبادک ساختم
یا
از بادبادک ها ستاره
نمى دانم!
چشمان تو پر از بادبادک و ستاره بود
*************************
نگاهم در آینه فرو می ریزد
جزیره ای به زیر آب می رود
در ساحل ِ آینه دستانی کور مال
عطر ِ تو را می جویند
و پرندگان
بودن ِ جزیره را فراموش می کنند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#170
Posted: 24 Jun 2013 13:06
کاری کن ساحل
رویای رسیدن به تو نباشد.
در دریا
چاره جز
عاشق بودن
نیست.
*******************
نگران نباش
پاچه هایم را بالا زده ام
تا فرقِ میان رعیت و عاشق
معلوم نشود.
******************
میترسم از سگ همسایه
دنبالم می کند
یکی از همین قفس
برایش بساز
تا آدم شود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟