ارسالها: 24568
#1,761
Posted: 18 Oct 2013 18:33
امان از لیلی
انصاف نیست رها شود
تن به گل مانده ام در
باتلاقی از...
.
.
آنها نظاره گرند و تو نیستی!
دست بر کمر گره داده اند و
ریسمانی در کار نیست
به احتکار لیلی در آمده اند ریسمانها
برای
.
.
.
بستن
کج بارهای خود.
هرچند به مقصد نمی رسد.
امان از لیلی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,762
Posted: 18 Oct 2013 18:34
تنهایی
خشکیده است و برهوتییست جنگل
ایستاده در حال مرگند درختان
کاش دریای راستگویی سراب نبود
آهای لیلی
طوفانی درپیش است و راهی کوتاه
به نوح دل ببند چرا که دیگرازقوم لوط
کاری بر نخواهد آمد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,763
Posted: 18 Oct 2013 18:36
اهدا ی عضو
اهدای عضو خویش به به چه لذتیست
بخشیدن حیات گویی عبادتیست
در وقت احتضار جان می رود ز تن
اعضا بدون روح بر من چه حاجتیست
از تن گذشتنم هنگامه ی رحیل
با جسم ناشناس عقد رفاقتیست
گر می روم زبین نامم نمی رود
در سینه ای تپد قلبم سعادتیست
این تن که می شود روزی غذای مور
بخشیدنش به کَس جانانه نعمتیست
بگذر زتن کمی گر میروی به خاک
ارزانیش به مور گویی شقاوتیست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,764
Posted: 18 Oct 2013 18:38
آرمانهای پوچ
شکوفه های امید پژمردند
خاشاکی بیش نیست گلهای آرزو
خنده ها برفتند و کاشانه به غم سپردند
و تمام آرمانهایم با رفتن تو پوچ شد.
♥ ♥ ♥ ♥♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥ ♥
فنا
به هوای نسیم تو !
همسفر بهار شده ام اما:
حال که همبستر پاییز شده ای!
با زمستان خواهم رفت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,765
Posted: 18 Oct 2013 18:38
لیلی
دیگر به کام کهنه ی لیلی هم شیرین نمیشوم
شبهایم و حتی روز را به عشق تو سر میکردم
ژنده لباس غم هایم را
وحتی اندیشه های اسمانی شدنم
با تولد تو روانه ی تاریخ شد
من زمینی شده ام
اما
افسوس که امروز با حرفهایت
دوباره به آسمان خواهم رفت
تقدیم به آنکه پس از زنده نمودن مرا کشت.تقدیم به لیلی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,766
Posted: 18 Oct 2013 18:40
ریاکار
من در این میکده عشق چه مستم امشب
هوش رفت و به رهت باده پرستم امشب
جا رچی جار بزن کوی بلرزان امروز
گو به آن کهنه قبا نذر ببستم امشب
وقت طنازی و پا کوبی لیلی که رسید
در عزای ره تو دیده بشستم امشب
ساقیا شمع و گل و باده ومی در راهند
ولی از بند هوس حیف نجَستم امشب
تو که با ساقی عشاق نبودی یکدم
با تو مدهوشم و سجاده به دستم امشب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,767
Posted: 18 Oct 2013 18:40
باز باران می بارد
دیگر به ماندن نمی اندیشم
چرا که باید رفت !
دیشب ! گونه های کبود شده از سرمای یلدا را دیدم و تورا که
چگونه از پراکندگی بر گهای عمر پاییزی من
سخن می گفتی.
تو می گفتی چون باید می گفتی
آهای با توام ! زمستانِ پیرِ جوان گشته
خنده هایت آزارم می دهد. نخند
من
بازهم به انتظار بهار خواهم نشست هر چند
زیر چکمه های برف له خواهم شد
اما
باز باران می بارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,768
Posted: 18 Oct 2013 18:42
یادِ آمدن ِفرشته بخیر
چشمهایم به دور نمای آمدنش خیره است
دیگر منتظران را طاقت ماندن نیست
بویی هم نیست
سوسن و یاسمن فراموش شده اند
خرس خاله گان امدنِ دیو را جشن گرفته اند
یادِ آمدن فرشته بخیر.
هرچند که از یادش هم یاد نمی شود.
کاش دوباره بیاید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,769
Posted: 18 Oct 2013 18:44
من تنها...یم
همه باهم در یک جا به نام گیتی
به تنهایی دل بسته ام و فراق
شب می اید وستاره گان خواهند درخشید
دخترکی تنها غرق در خیال
و من تنها .... یم
همه باهم به او مینگریم
صدا می زند دخترک معصوم
آقا .. با من دوست میشوی؟
نگاهی کردم .کسی نبود
فقط من تنها .... یم و او
گفتم آری
از جای برخواست شارژ ایرانسل داری؟
پایان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,770
Posted: 23 Oct 2013 18:36
زندگینامه سیروس اسدی
زندگینامه شاعر از زبان خودش : من در سال ۱۳۴۲ در شهر ایلام متولد شدم. از سال ۱۳۶۰ سرودن شعر را شروع کردم. بسیاری از آثار بنده در نشریات معتبر و مجموعه ها و کتاب های گزیده ی شعر به چاپ رسیده است. مدّت چهار سال مسئول صفحه شعر مجله تخصّصی ادبیّات معاصر بودم. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم. دو مجموعه ی شعر با نام های « چشمان خیس غزل » و « چشم های تو بارانی است » از من به چاپ رسیده است. هم اینک مدرّس مراکز پیش دانشگاهی هستم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند