ارسالها: 14491
#171
Posted: 24 Jun 2013 13:07
من و تیر چراغ برق،
دردمان یکی است
شب که میشود
سرمان تاریک
دلمان پرنور
صبح که میشود
سرمان سنگین
دلمان خاموش.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#172
Posted: 24 Jun 2013 13:08
در میان راه
از
پنهان در مویی و ریشی بلند
با دستانی به شکل شاخه
نشان تو را گرفتم
گفت:
آن جا که شعر از رفتن می ایستد
او آغاز می شود
**********************
هر شب که می خواهم بخوابم
می گویم
صبح که آمدی با شاخه ای گل سرخ
وانمود می کنم
هیچ دل تنگ نبوده ام
صبح که بیدار می شوم
می گویم
شب، با چمدانی بزرگ می آید
و دیگر
نمی رود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#173
Posted: 24 Jun 2013 13:09
های بانو
خواب دیدم
در کوچه ها
رازهایم را می فروشند
لبخند می خرند
راست است که می گویند
لبخند
در خواب شگون ندارد؟!
********************
کشتی های عاشق
سوت می کشند
مردانِ عاشق
آه.
طعمشان یکی است!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#174
Posted: 24 Jun 2013 13:09
آویخته ام
از جایی که نمی دانم چیست
آویخته ام
از جایی تا بیداری
یا خواب
یا آب
تنها فریادی، فاصله است.
در آغاز ِ عشق
شاید
ایستاده ام!
بانو!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#175
Posted: 24 Jun 2013 13:11
با عینک هم
خیال تو را
تار میبینم.
گویی فصل موسیقی ظهور تو
آغاز شده است...
***********************
آسمانی ِ من...
در گِل نشسته
دستی که پیمانه ی گونه هایت بود
دریایی بیاور
***********************
های بانو
شوخی نکن
چشمِ خسته، بسته می شود
قلب خسته
می ایستد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#176
Posted: 24 Jun 2013 13:12
آدم ها
قطارها
روی ریل حرکت می کنند
عاشق می شوند
فاجعه آغار می شود
********************
زمستــان بــال گستــرده اســت!
گنجشکــان
و مــن،
پشــت تمــام پنجــره هــا،
تــو را مي جــوييــم . . .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#177
Posted: 24 Jun 2013 13:13
کسي را مي شناسي که
شيشه ي شکسته ي پنجره اي را بَند بزند
پيش از آن که بروي
پيش از آن که بشکند؟
******************
فاصله ی ساقه تا شکوفه
فاصله ی خیال تو
با من
فریادی است
که
با مرگ خاموش میشود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#178
Posted: 24 Jun 2013 13:15
درشکه ای میخواهم سیاه
که یاد تو را با خود ببرد
یا نه
نه
یاد تو باشد.
مرا با خود ببرد.
********************
من اینچنین خاک آلود
از تدفین رفتنت آمده ام
بارانی ام را بگیر
خیس از تمناست
فانوس را بگیران!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#179
Posted: 24 Jun 2013 13:16
دســت کــودکــي ام را رهــا نکنــي
کــه يــک چــنار نشــانــه ي خــوبــي
بــراي رسيــدن بــه خــانــه نيســت!
تنــها يــک درخــت را نشــان کــرده ام!
هــاي چنــار!
مــا گــم شــده ايــم!
دســت تنــهايــي ام را رهــا نکنــي
کــه يــک نگــاه نشــانــه ي خــوبــي
بــراي رسيــدن بــه بــانــو نيســت!
تنــها يــک نگــاه را نشــان کــرده ام!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#180
Posted: 24 Jun 2013 13:17
راه بر دختران میبندد
میانشان
بوی تو را میجوید
و گاه با یکی
که خورشید صدایش میکند
میرود
کسی که
سایهی من نیست
********************
پای رفتنم
پای رفتنم را پيش تو گذاشته ام.
يادت هست
که نروم؟
حال
تورفته ای
با پای من؟
يا پای من رفته است
با تو؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟