انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 210 از 267:  « پیشین  1  ...  209  210  211  ...  266  267  پسین »

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
.... به جهنم ! ...

معشوقه دلش کند و جدا شد
جهنم که جدا شد
عاشق ز پِیَش سر به هوا شد!
جهنم که هوا شد
در چنگ زمان، ناله و اندوه نوا شد؟
کجا سوز و نوا شد!
رفتا ز بَرَش، فصل عزا شد؟
کجا گاه عزا شد!
دلداده او رفت و فنا شد
جهنم که فنا شد
سوی دگری عشق ادا شد !
جهنم که ادا شد
او معتکف و یار خدا شد
جهنم که ریا شد!
با یار دگر حال و صفا شد!!
جهنم که صفا شد
القصه چنین در سخن عشق جفا شد!
جهنم که جفا شد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تا به کی ؟ !

تو که هر روز شدی دل نگران
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
تو که هر روز دویدی زِ پی لقمه نان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
تو که هر روز کُنی شکوه ز بیداد زمان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
شده ای از شعف عشق کسی رقص کنان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
رفته ای ازغم او تا به سرآغاز خزان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
صِله دادی به رخش تحفه جان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
یَم اندوه تو را نیست کران
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
یاری خلق جهان بود فقط زخم زبان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
گله کردی بخدا، وَه که چه پیدا و نهان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
قد و بالای تو شد همچو کمان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
از قفس دور بشو بال زنان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
روح والای تو و منزلت باغ جنان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
پر بگیر و وارَه از خلق جهان
تا به کی تحمّل رنج گران ؟!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
برای تو

گرفته تنگ در آغوش
درونم را هوای تو
رسد هرلحظه و هرجا
به گوش من صدای تو
بهار زندگی این است
نوای خوش نوای تو
نخواهم عمر از ایزد
چو باشد سر به پای تو
همه حرف دلم این است
که باشم خاک پای تو
تغزل های من از تو
همه شعرش برای تو
اسیری کی شود آخر؟
کشم پر در هوای تو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
شکست

شیشه پنجره را سنگ شکست .....
به گمانم که به نیرنگ شکست............

روزگاری که در آن صورتک عشق رواست.......
دل من بود که یکرنگ شکست.........


********

ترس

ترسم این بود بمیرم زغم هم نفسی
ترسم این بود بمانم به سرای بی کسی

ترسم این بود و گرفتار شدم اخر کار
تا تو باشی نشوم عاشق و بیمار کسی

آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بهانه

جوانه جوان من تو را بهانه می کند
به سوی نور روی تو دلش روانه می کند

ببین به خنجرغمت چه ها زمانه می کند
بگو که بحرعشق توکجا کرانه می کند



نمی بازم

به این پاییز دلگیر و همه روزای دلتنگی نمی بازم
به این دستای خالی و چشای بی تو بارونی نمی بازم

به این شهر غریبی و هوای سرد هر روزی نمی بازم
به این اندوه انبوه و به حس خوب دیروزی نمی بازم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
....درباره من....

من حسینم شاعر این لحظه¬های غم¬زده
شاعری که رنگ غم بر چهره عالم زده

من حسینم شاعر شب های سرد
شاعر این لحظه های پر ز درد

من همان آه به لب ها مانده ام
بی نشان در ناکجا وامانده ام

روز و شب راطی کنم باواهمه
درمیان جمعم و دور از همه

در بر لبخند من صدها هزاران آه بود
شکوه های ناتمام و ناله جانکاه بود

بی هوا دل دادم و افسون شدم
از بر لیلا رخی مجنون شدم

خسته شد قلبم ز بیداد زمان
خسته شد جانم ز جور این وآن

دور از آن یارم... دقایق قاتلم
چرخ دواری به دور باطلم

راهیم سوی دیار بی کسی
پس کجایی یار من... کی میرسی؟

کو کجایی نشنوی هی های من
پس کجایی نشنوی ای وای من

نه.. نگو گشتی تو یار دیگری
سرخوش و مستِ نگار دیگری

نه.. نگو من ماندم و چرخ کبود
وارث عشق تو و بود و نبود
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
....و می دانم که می دانی.....

به افسونت گرفتارم، و می دانم که می دانی
چو طفلی بی پناهم، و می دانم که می دانی

به هر سو می روم اخر تو را می جویم و انگار
بجز تو ره نمی دانم، و می دانم که می دانی

ز هجرت دامن از کف رفت و من شب ها
گلایه با خدا کردم، و می دانم که می دانی

بیا با نغمه و نازت نوایی تازه بر پا کن
سکوتی سرد و بی روحم، و می دانم که می دانی
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
سرگشته

سرگشته و خرابم بی راه و بی نشانه
وامانده و پریشان از کار این زمانه

در گل بمانده آخر، چرغ سترگ عمرم
بی یار و همدم و زار در بحر بی کرانه
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
چنین مکن !

بیا نگار نازنین
قلب مرا حزین مکن
بیا به ناز و دلبری
حال مرا چنین مکن
بیا به عاشقانگی
دل مرا غمین مکن
عرش محبت مرا
فرشِ به این زمین مکن
وصال روی ماه خود
امید آخرین مکن
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
گلایه تلخ

رفیقانم جفا کردند و رفتند
مرا درغم رها کردند و رفتند
به سوی ناکجا با شک و تردید
گلایه با خدا کردند و رفتند
به یاد غربتی جانسوز و دلگیر
صدای غم، نوا کردند و رفتند
به شوق دکترا در کالجی دور
همگان را ودا کردند و رفتند
درباغ جنان دیدند و زانسان
به پای سر رها کردند و رفتند
دریغا ای وطن نوباوگانت
سرابی را صفا کردند و رفتند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 210 از 267:  « پیشین  1  ...  209  210  211  ...  266  267  پسین » 
شعر و ادبیات

اشعار شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA