ارسالها: 8911
#51
Posted: 23 Jun 2013 13:11
گر
باریکهء پندار مرا گر
تا انگیزه های درخت
راهی بود
شعر, من نخواهد هرگز غنود.
درک, عناصر, درخت
و نیز
پرواز, آگاهمند, برگ.
خیال:
بوریاْ نی, کلام را
شکرین می کند
شعر می کند.
فرانکفورت 10.07.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#52
Posted: 23 Jun 2013 13:12
پوست, پینه (برای دستان, مادر)
در زیر, پوست, سنگ
قلب, ابریشمین, هزاران احساس
خفته است شاید.
و هزاران اینه نیز
در ورای, درک, بینایی, ما
مادَروَش
شاید
تصویر ترا،
مرا
می زایند.
درک, برگ
درک, جنگل است.
18.07.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#53
Posted: 23 Jun 2013 13:12
هان
دوست داشتن،
باری
جویباری ست
که در رفتنش
دریا می شود.
گستردگی را
افسردگی را
کاشه ای ست
بنازکی یک احساس.
اشتاین باخ 24.07.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#54
Posted: 23 Jun 2013 13:13
آرامش, توفان
باد بر اسب, تُندر می رود.
و پیر, آسمانْ پیرا
ناشکیبا
در شیپور, رعد می دمد.
گُل های سُرخ, آتشین،
اخگران, رها
بر پردهء شب.
در حاشیهء شب
تندیس, آرامش, من
از باد و از رعد
وز وَرد
پرداخته می شود.
اشتاین باخ 24.07.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#55
Posted: 23 Jun 2013 13:13
اشتباه
بُرجی بر آب
موجی در خواب.
خشتْ خشتْ
آن بارو،
که آن باور
ما را کِشت،
سیلابش هیچ نهشت.
آشیان, ما
زمان را پناهْ جا نبود
درک و درد, خَمِش
منش پُر آشنا نبود.
دستان, ساختمانگر, ما
بی باور، پیر می شوند.
فرانکفورت 08.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#56
Posted: 23 Jun 2013 13:14
یک شاخهء گندم
هدیه از من تُرا
گندمْ شاخه ای باشد،
تا تو
باروری, عشق را
باوری باشد.
اشتاین باخ 10.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#57
Posted: 23 Jun 2013 13:14
والاترین, والا – چگونه کامروایی
نمی دانی
که پور, شادمانی
از مادینه, رَحَم, عشق
و بر نرینه, بستر, رنج
می شکوفد.
نمی خوانی
بر برگْ برگ, روشن, این جنگل, انسان
داستان, زیبایی
و شاهنامهْ رود, دانایی
که می توفد.
رُستن
و دانستن:
چگونه بایستن،
با خود هماهنگی ست
خوش آهنگی ست.
فرانکفورت 11.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#58
Posted: 23 Jun 2013 13:15
ستایش
مفراموش!
آن جوانه های, کوچک, سخت کوش
که تا میلاد, جنگل, آرزو
می بَرندهزاران سنگ, اکوان
بر دوش.
آن خاکساران
می, رنجْ گُساران،
که تا مرز, ممکن ها
می پویند با پاهای خُرد
و قلب های بزرگ
راه باید رفتن را.
این شانه های کوچک, گیاهی،
افق: ....
راهی.
فرانکفورت 11.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#59
Posted: 23 Jun 2013 13:16
خوشا شعر
خوشا آن دَمی
که می دمی
بافسون, قلم
روح, آوا را
در زنجیرهء کلام،
و تمام می داری زیبایی را
شیوایی را، تمام.
فرانکفورت 12.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#60
Posted: 23 Jun 2013 13:16
افسونگر (در شنیدن, صدای Fugees)
می خواند
و چونان رشته ای،
دریا دریا
مروارید, قلب را
زنجیر می کند.
می خواند
و بگرمای, نزدیکی، تن های تنها را
تن پوشی حریر می کند.
یک آوا
و هزار رویا:
لذت, آرامش.
در سینهء افق
نقاش, آوا
با نغمه های رنگ، آرام می آوازد،
و در من
جویبار, سکوت
حرکت, عسل وار, خود می آغازد.
فرانکفورت 14.08.1996
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)