انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 18 از 30:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  29  30  پسین »

Fariba Sheshboluki | فریبا شش بلوکی


زن

 
زمین

بر فراز این همه دیوانگی
ایستاده بود
انسانی بزرگ
بازهم می دید
بر روی زمین
یک نفر
از گشنگی ها جان سپرد

عصمت یک زن
چنان آلوده شد
نیمه شب طفل حرامش را
میان کوچه ای
دست تاریکی سپرد

روز بعد....


در روزنامه درج شد
یک سگ وحشی
تن نوزاد را
داخل جویی
ز هم درّید و خورد

یک جوان هیجده ساله خودش را دار زد
مادرش از غصه اش دق کرد و مرد

دختری را عاشقش
دزدید و برد

بعد از آن خود کامگی ها
عاقبت
تکه تکه جسم او در خاک شد

این حوادث باز هم تکرار شد
گفت : انسان بزرگ


حیف از این تف
که افتد بر زمین
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
دلخوشی

بیخودی دلخوشم نکن ای مهر پاییز
به دیداری که هرگز نیست در راه
نیاید آن زمان که دیدگانم
بیفتد روی چشمانش به ناگاه

صدای انتظاری نیست در من
نه پیغامی که اید سوی من باز
برو ای مهر پاییزی بی رحم
دلم را خوش به این سودا نکن باز

ندیدم من پرستویی که پر زد
ندیدم در غروبی بیکرانه
که سرخی هوا رنگ دلم بود
ندیدم هیچ از رویش نشانه

مرا دلخوش به امیدش نباید
که من با زیچه دست امیدم
تمام دلخوشی هایم دروغ است
گلی از باغ دیدارش نچیدم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
پاییز

فصل پاییز که شد

قسمتی از روح من پرواز کرد

شاپرک هم ناز کرد

باز در اندوه بارانی
خودم را شسته ام
حرف های بی محابا گفته ام

فصل پاییز که شد

انتقام از من نگیر ای روزگار
من خودم از زهر هجرش پر نصیب

از فراق یار گشتم بی شکیب

با سکوت و گریه های انتظار
فصل پاییز که شد

او که نقاش ازل بوده و هست
رنگ زردی به درختم بخشید
باد سردی به حیا طم پیچید
بوی باران به اتاقم آمیخت
و اناری خندید
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
روزهای هفته

به تماشای چه اید؟
ای همه منتظران
نیست در سر هوس بال و پری
نیست در سینه هوای سفری
یک نفر گفت:
که باید برود
کوله بارش را بست
زندگی در چمدانش جا شد
خستگی هایش رفت

روزها مثل همند
همه تکرار همند
صبح و ظهر است و غروب
مثل یک بازی خوب

جمعه روز شستشوی زندگیست

زندگانی جاریست
آب ها سرشارند
سیب ها پر بارند
عاشقان بیدارند
غصه ها بسیارند
خواب دیدم شاید
قلب ها بیمارند
و گروهی شاید
حرف هایی دارند

خاک پیمانه پیدایش ماست
این حقیقت زیباست

گوش کن فردا را
مرد نقاش سخن ها دارد
گفت:
شنبه آبیست

روز بعدش سبز است
و دوشنبه زرد است
و سه شنبه طوسی
روز بعدش سرخ و ...
روز بعدش خاکی

جمعه هم بی رنگ است
روز بی همتاییست

زندگی تکرار است
آخرش تنهاییست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
معما

چه شد که این نگاه من
راهی چشمان تو شد
چه شد که آرزوی من
طلوع دستان تو شد

چه شد که اینچنین شدم
بگو چرا چنین شدم
به حسرت روی تو من
شکسته و غمین شدم

سروده ام گواه من
به نیمه شب تو ماه من
بیا بیا نظاره کن
به این فغان و آه من



چه بوده در نگاه تو
که می برد مرا ز خود
مست و خراب تو شدم
درون من ولوله شد

بگو چرا نگاه من
راهی چشمان تو شد
چه شد که آرزوی من
طلوع دستان تو شد
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
شب

شب مثل ماهی بود
مثل ماه بود در آب
شب مثل رویا بود
مثل تشنگی در خواب

شب مثل مادر بود
با موی پریشان
دست هایی
رو به بالاها

شب انتقام هر چه روز و روشنی را
می گرفت از ما

شب یک دریچه، یک افق
یک آسمان تار

شب پشت بام خانه را می دید
اما از پس دیوار

شب مثل دریا بود
طوفانزای و بی پروا
شب مثل چشمم بود
در تاریکی و پیدا

شب یک سکوت و وحشت و حسرت
شب هم شبیه غصه های
یک دل تنها

شب مثل باران بود
که می ریخت بر جانم
سنگینی اش افتاده بود
بر سایه فردا

شب یک طلوع بی نهایت بود


در لایه های روشنای ماه
گفتم:به شب
من عاشقم اما...
خندید و گفت :
این قصه تکراریست
من ماندم و یک آه !
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
بازی

من فقط آرزوی دیدن رویت دارم
جرعه باده نابی ز سبویت دارم
هوس خلوت دیدار به کویت دارم
حسرت نامه و پیغام ز سویت دارم

تو فقط آرزوی دیدن رویم داری
جرعه باده نابی ز سبویم داری
هوس خلوت دیدار به کویم داری
حسرت نامه و پیغام ز سویم داری

چنگ بر پرده احساس بزن
که حقیقت این است
من اگر بار دگر باز تو را می دیدم
دلم آسوده نبود
تو اگر بار دگر باز مرا می دیدی
دلت آسوده نبود

بازی گنگ و غریبی ست
میان من و تو
و شیاری که مرا برده به اعماق سکوت
و تو گفتی که هنوز
نیست در وادی احساس و شعور
جای این بازی گنگ

باید از وسوسه ها دور شویم
زندگی سخت و نفس گیر شده ست
مثل یک حادثه تلخ بزرگ
جمعه دلگیر شده ست

و من از ورطه پاییزی هوش
نفسم بوی ندامت می داد
و تو با این همه تکرار کنون
نفست بوی سخاوت می داد


سخنت جذبه جادویی داشت
و نگاهت که مرا
برده تا چشمه عشق

بازی گنگ و غریبی ست
میان من و تو

من به تو می گویم
نیست در وادی احساس و شعور
جای این بازی گنگ

باید از وسوسه ها دور شویم
زندگی سخت و نفس گیر شده ست
مثل یک حادثه تلخ بزرگ
جمعه دلگیر شده ست

و تو از ورطه پاییزی هوش
نفست بوی ندامت می داد

و من از این همه تکرار کنون
نفسم بوی سخاوت می داد

سخنم جذبه جادویی داشت
و نگاهم که تو را
برده تا چشمه عشق

بازی گنگ و غریبی ست
میان من و تو

دلم آما ده دیدار خداست
بخدا خسته شدم
زین تبهکاری عشق
بازی گنگ و غریبی که میان من و توست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
آغاز

یاد آن روز به خیر
مادرم می پیچید
و صدایش اما
ناله ای تنها بود
درد در پیکر او می پیچید

من که در نیمه این ره بودم
چه کسی ناله آن روز مرا
باور کرد؟
چه کسی گریه من را می دید؟

ساعتی چند گذشت
پدرم می خندید
مادر اما پرسید
طفل من را دیدی؟


من ز خود پرسیدم
این چه آغازی بود
که دگر پایان یافت

تو مگر نشنیدی
گریه را آسان یافت

دردها جا ماندند
دختری بود فریبا خواندند
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
بگو

بگو تا سلامی مجدد
بگو تا نگاهی دوباره
چقدر اشک باید بریزم
به پای هزاران سپیده
به قلب هزاران ستاره

بگو چند پاییز و چندین بهار
برای رسیدن به چشمان تو
بماند نگاهم در این انتظار

بگو این همه ابر آخر چه شد
بگو دست من بوی باران نداد؟
بگو ای بهشت خدا بر زمین
بگو چند ابر بهاری نشسته کنون
کنار تو در فصل طوفان و باد


بگو چند بار من بخندم ز دل
به نیلوفر دشت آبی عشق
بگو چند بار برگ زرد خزان
بیاید ولی من بمانم تو رامنتظر

بگو چند هزار پنجره مانده تا
گشوده شود روی چشمان تو
بگو چند صد خواب رنگی ببینم
برای رسیدن به دستان تو

بگو چند بار نام تو بر لبم
بیاید و باز انتظار سلام
بگو چند برف زمستانی
سفید و ملایم بیاید به بام

بگو چند بار شاخه ها گل دهند
تو می ایی از راه طولانی ات
بگو چند کاغذ کنم نامه ات
که آخر بیایی ز مهمانی ات


بگو چند بار ماه باید بیاید به بام
بگو چند بار گریه بی صدا لازم است
بگو چند آواز سرخ و بنفش
برای صدا کردنت لازم است

بگو تا بدانم که باز
برای رسیدن به آواز عشق
چقدر مهربانی کنم باز من
به دستان موسیقی و ساز عشق

بگو چند بار قلب من بشکند
میان سکوت و شب و پنجره
بگو چند بغض طلایی ناب
نشیند به یاد تو بر حنجره

بگو چند صد مرغ عشق
بخواند بیایی ز در بی صدا


بگو چند آهوی وحشی رود
به یاد تو بر کوه و بر ، بی ریا

بگو چند بار تب کنم می رسی
بگو چند گل وا شود می رسی
بگو چند بار بر لب پنجره
صدایت کنم می رسی

بگو چند بار دست من
رود رو به بالا و نور
بگو چند بار بشکند
دل ی قرارم ، چنین بی غرور

بگو تا طلوع دو چشمت چقدر
نفس مانده تا پر کشیدن بگو
بگو تا نسیم صدایت چقدر
غم و غصه باید چشیدن بگو

بگو تا بدانم که چیست

گناه من و این همه فاصله
بگو جرم من پس چه بود ای خدا
که تا هست باقیست این فاصله

بگو من بدانم که باز
برای دل خود بخوانم به ناز
بیا باز کن پرده ها را زِ راز

بگو تا سلامی مجدد
بگو تا نگاهی دوباره
چقدر اشک باید بریزم
به پای هزاران سپیده
به قلب هزاران ستاره
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
توهم

زندگی رویش بذریست
میان سبد خاطره ها
خاطراتی شیرین
خاطراتی غمگین
خاطراتی بر جا

مثل پرواز کبوتر در باد
مثل گنجشک و نسیم
مثل روییدن یک بوته سبز
لا به لای علف هرزه پیر

مثل آواز خوش چلچله ها
مثل یک خواب عمیق
مثل پیوند به دامان خدا
سبز و آزاد و رها


مثل بازیگر عشق
مثل تابیدن ماه
مثل یک حرف و نگاه
روی لبخنده ی آه!

مثل جادوی سراب
مثل یک شیشه شفاف سکوت
مثل زیبایی نور
مثل یک تنگ بلور
مثل پیوند نفس
مثل آواز قناری به قفس

و نمازی که تو را می برد از ورطه هوش
و صدای تپش ثانیه ها
و فراوانی روییدن صبح
و سرا پا تشویش
در کنار گذر حادثه ها

مثل آن لحظه که افتاد نگاهت بر من
مثل شیرینی آن بوسه و تب
مثل تاریکی شب

زندگی خوشتر از این هر چه که هست
زندگی خاطره است

نه ! گمانم که کم است
زندگی هر چه که باشد آبیست
زندگانی جاریست

خاطراتت برجا
گر چه خود خواهی رفت
زندگی بار دگر نیست تو را

پس بکوش ای همه عشق
خاطراتت رنگی
گر بپرسی از من
باز هم
خواهم گفت:

آری ! آری !
زندگی رویش بذریست
میان سبد خاطره ها
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 18 از 30:  « پیشین  1  ...  17  18  19  ...  29  30  پسین » 
شعر و ادبیات

Fariba Sheshboluki | فریبا شش بلوکی


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA