ارسالها: 181
#51
Posted: 26 Jun 2013 14:52
تو رو به خدا سپردم
تو رو به خدا سپردم
تو روبه همه ستاره
تو رو به شقایق دشت
به اون ابر پاره پاره
برو و سرت سلامت
سفرت بسوی خورشید
رفتنت به زخم قلبم
زهر نابودی رو پاشید
آخر جاده همین جاست
مسافر سفر تمومه
گرد بی کسی و غربت
روی شونه هات نمونه
دستتو دراز می کردی
ستاره ها رو می چیدی
میون دستای خسته ات
عکس ماه و باز میدیدی
چشمای خسته به راهت
توی قاب ماه چه زیباست
رشته ی عشق من و تو
حتی تو ستاره پیداست .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#52
Posted: 26 Jun 2013 14:52
تو تنها آشنایی
تو تنها آشنایی ای غریبه
تو این شهر پر از نامهربونی
میخواستم منرو از جسمت و روحت
زجنس خون و قلب خود بدونی
نفهمیدم چی اومد بر سر ما
که افتادم توی بن بست احساس
یه وقت بیدار شدم دیدم که ای وای
که تنها جای خالیته که اینجاس
نفهمیدم ندونستم نباید
ببندم دل به روز آشنایی
باید باور میکردم پیش رومه
غم و تلخی دل کندن جدایی
چه شیرینه روزای آبی عشق
به گوشت هر کلامی یک ترانه اس
ولی وقتی میاد فصل بریدن
همه حرفا فقط شعر و بهانه اس .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#53
Posted: 26 Jun 2013 14:53
تو باید عشقو به من یاد بدی
تو باید عشقو به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی
تو باید پربگیری تو آسمون
تو باید رها بشی از این و اون
تو می خوای بدی به من یاد بدی
تو داری هستی مو بر باد میدی
روزگار من و عمر و نفسی
واسه ی زنده بودن برام بسی
یه روزی تابستونی قشنگ و گرم
یه روزی بهار سبز و پر ز شرم
یه روزی مثل زمستون سرد سرد
یه روزی تو پائیزی پری ز درد
چشماتو می بندی و باز می کنی
با لبت باز چی میخوای ساز کنی
تو باید بامن بمونی همیشه
باز نگو نمی تونم نه نمیشه
تو باید عشق و به من یاد بدی
خاطرات بد و بر باد بدی .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#54
Posted: 26 Jun 2013 14:53
تو اعتبار شعرمن
تو اعتبار شعر من
هر چی دارم همینه نكنه كه باز بهم بگی
جدایی در كمینه دلم میخواد صدات كنم
از سر شب ستاره نكنه كه ابر غصه باز
تو چشم تو بباره یه شمع میون ما دو تا
یه اینه پیش روته شمیم پاك گل یاس
همیشه عطر و بوته نمیذارم ابر سیاه
بشینه رو پیشونیت دیو سیاه غصه ها
بگیره باز نشونیت تو دشت قلب گل من
آفتاب باید بتابه شبا به لالایی من
عروسكم بخوابه .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#55
Posted: 26 Jun 2013 14:54
تو همین خونه کوچیک
تو همین خونه ی کوچیک
میتونی بامن بمونی
میتونی آفتاب و ماه و
به همینجا بکشونی
میتونی ستاره ها رو
از تو آسمون بیاری
جای چلچراغ خونه
بالای سرم بذاری
میتونی طعم بهار و
به درختا بچشونی
میتونی گرد و غبار و
از تو خونه بتکونی .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#56
Posted: 26 Jun 2013 14:54
توی بغض خیس گریه
توی بغضِ خیسِ گریه ،
از تو من به خود رسیدم
سفری بی انتها بود،
كه اونـو بجـون خـریدم
لحظه، لحظهء غزل بود،
جوششِ عظیمِ احسـاس
كه همیشه توی گریه،
همـدم و همسـفر مـاس
واژه واژه شد تو سینه،
هق هق ام رنـگ تـرانه
من یه رود بی نشون و،
تو یه دریـا بی كرانـه
تو هوای بی قراری،
اسم تـو اومد تـو سیـنه
همیشه آخـر قـصه،
واسه مـن اینـجا همیـنه
یه علامت سـؤالِه،
واسـه مـن آخـر حرفـام
مث زنجیر یـه عادت،
روی دستـام روی پاهـام
از چی پیدا شد ترانه ،
حرف من پشت غزل مـرد
همهء قافیـه هـامو،
حـس این دلـشوره ها برد
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#57
Posted: 26 Jun 2013 14:55
تویی که هرجا که باشی
تویی كه هر جا كه باشی
اونور دنیا كه باشی
میمونی تو خاطراتم ،
اگه پیش من نباشی
یاد تو عزیز و پاكه ،
پیش تو دنیا یه خاكه
كسی كه تو سینه اشه عشق ،
از جداییها چه باكه
میدونم كه بر میگردی ،
سبز وتازه از جوونه
با نگاهت میاری باز،
طعم خوشبختی تو خونه
منتظر میمونه قلبم ،
روزا و شبای بی تو
یه پل فاصله اومد ،
منم اینور اونورم تو .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#58
Posted: 26 Jun 2013 14:55
خواندم ترا از جان خود
خواندم تو را از جان خود
افكندی این جان در قفس
افتادم از پا پیش تو
این آرزویت بود و بس
در سجده آمد پیش تو
پیشانیم بر خاك شد
شاید كه محراب از من و
این سجده ام ناپاك شد
گفتی بخوان از جان خویش
خواندم ، زبانم سوختی
چون شعله زد نامت بجان
هستی من افروختی
آتش زدی خاكسترم
شوری نشاندی در سرم
این شعله گشتن بعد از این
هرگز نگردد باورم.
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#59
Posted: 26 Jun 2013 14:56
جفت پرواز
نمیدونم چرا عمر خوشی انقدر كوتاهه
حدیث آخر هر عشقی اندوهه و آهـه
نمیـدونم چرا اسم دل و با غم سرشتن
كنار اسـم من اسم تو رو اینجا نوشتن
میخواستم ساحل خوشبخت دریای تو باشم
واست خواب و خیال و فكر فردای تو باشم
چرا اون كفـتر جلد و تـو از لونـه پروندی؟
اونو از كنـج خوشبختی سوی غصه كشوندی ؟
مگـه میشه تو رو یادم بره ٬ای جفت پرواز
كـه با تـو قصه عشق من اونجا گشته آغاز
میرم تنها بسوی نقطـه گنگ جدایی
الهی نشكـنه قلـب تـو مثل من الهی .
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...
ارسالها: 181
#60
Posted: 26 Jun 2013 14:56
جعبه مداد رنگی
جعبه ی مداد رنگی
می کشه خط رو لباسا
رنگای قرمز و زرد و
می پوشونه رو تن ما
دلامون اما سیاهه
فکر نامردی تو سینه اس
دیدن خوشبختی اما
واسه ما شروع کینه اس
نمی تونیم از گلای سوسن باغچه بپرسیم :
چرا رنجورن و زردن ؟
چرا با همه غریبن چرا بی صدا و سردن
می بینیم دستا با نفرت می گیرن دستای سردو
آرزو شون می شه اینکه ببینن تو چشما دردو
نه نگاهی ازسر مهر نه صدایی با ترانه
نه یه پیوند که بمونه ابدی و جاودانه
وقتی همه چیز روبراه است که امیدواری معنا ندارد ،
امید زمانی ارزشمند است که همه چیز در بدترین شرایط است؛
پس
هیچ وقت نا امید نشو ،
بویژه در اوج تاریکی و تنهایی و تلخی ...