ارسالها: 14491
#241
Posted: 30 May 2014 12:03
✯✯✯✯✯
گاهی که حواس|َم نیست
بر می دارد حواس|َم را
پرت می کند آنجا که نباید
پشتِ پرچینِ بدخلقِ همسایه ...
نزده زنگ ,
نگشوده لب ...
شنیده چه می خواهم بگویم
"آقا ما ... آقا باز افتاد تویِ باغِ شما"
چشم غره می رود آقا ...
رکیک می گوید بلند بلند ...
پنج انگشت می گذارد روی صورت|َم
با داغیِ پنجاه سالِ
از در خانه ی همسایه که بر می گردم
مشت|م از خیالِ پاره ی تو پُر
خوب شد ؟
همین را می خواستی ؟
که بنشینم
بی چسب وُ با درد
بی کس وُ با اشک
تو را سرِ هم کنم از نو ...
همین را می خواستی معشوقِ با معرفت !؟
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#242
Posted: 30 May 2014 12:08
✯✯✯✯✯
تو با من
ای بدَک نیستی
من که مثل تو نیستم
من با تو عالی|َم
حتی اخم که می کنی
من از کمان آرش پرتاب می شوم
حالا هر کاری می خواهی بکن ...
من با تو خیلی خوش|َم !
حتی همین الان
که اسفند روی آتش شده ای .
✯✯✯✯✯
نه تشویش
نه دلواپسی
نگرانِ چیزی نیستی
دلتنگ کسی هم ...
کوفت است
زهرمار است ,
حالی که ندانی چیست
آخرِ بدبختی ست ,
دنبال چیزی بگردی
که ندانی چیست
آخر سر هم باید کپِ|َت را بگذاری ...
تویِ رخت خواب بلولی
بپیچی از بیداری به بی خبری
شاید صبح
انسانی دیگر از خواب برخاست
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#243
Posted: 30 May 2014 12:11
✯✯✯✯✯
تکان تکانِ پرده در باد
تیک تیکِ ساعت
چک چکِ شیر آب
دل دلِ صاحب خانه
تنها که باشی
همه چیز تاکید می کنند
آن هم
دوبار
دوبار .
✯✯✯✯✯
در زندگی لحظه هایی هست
که به خواب هم نمی بینی
و لحظه هایی که تنها ,
در خواب می بینی ...
تو را همیشه خواب می بینم
آمدنت را به خواب هم نه .
✯✯✯✯✯
نمی خواهم
نه نمی خواهم که من وُ تو ما بشویم
تو خودت بمان
من، تو خواهم شد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#244
Posted: 30 May 2014 12:24
✯✯✯✯✯
گریستن به اشک نیست ...
می تواند گاه
کشیدنِ سیگاری باشد
که در فاصله ی هر پُک
به آتش|َش خیره می مانی
✯✯✯✯✯
می شد تو غرقِ فروغ
هم خوانِ دکلمه هایش باشی
و من صدای پای آب را
از گلوی تو بشنوم
انگار که مادر زاد شعر بوده ایم ...
نمی دانم این روزها فروغ می خوانی یا نه
اما در گوشِ من
تنها صدای ازدحامِ کوچه ای می آید
که از نهایت تاریکی
و از نهایت شب حرف می زند
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#245
Posted: 30 May 2014 12:32
✯✯✯✯✯
برای سگی
که صاحب اش جان می کند اما
از لانه بیرون نمی آید
نگرانم
برای دلم
نگرانم
✯✯✯✯✯
شانه برای سرَت ,
دلتنگ
برای غمَت ؛
این کیف که بر دوش می اندازم
وقتی بودی کیف بود
امروز که نیستی ,
شده پستانکِ شانه .
✯✯✯✯✯
دشمنم را بیشتر دوست دارم
دست کم می دانم ,
چرا شلیک می کند
که چرا کشته می شوم .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#246
Posted: 30 May 2014 12:35
✯✯✯✯✯
من برای دوست داشتنت
مدت ها ست آماده ام ,
اما
امان از تو
امان از زن ها ,
همیشه دیر حاضر می شوید .
✯✯✯✯✯
با تو
تمام جزئیات مهم اند ,
حتی خودم !
✯✯✯✯✯
قصه ی چشم من
با لب تو
قصه ی پولک ماهی هاست ,
زیر آفتاب ظهر
بوسه ندارد ,
تماشا دارد فقط .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#247
Posted: 24 Jul 2014 21:12
✯✯✯✯✯
به گوشت می رسانند ؛
سفر کردم
این شهر
برای تنهاییِ هر دو مان
جا نداشت .
✯✯✯✯✯
تو را مثل قانون
کسی رعایت نمی کند ؛
چرا غمگینی دلم ؟
تو را برای شکستن سرشته اند.
✯✯✯✯✯
دکتر ,
گوشی را رویِ سینه|َم جابجا می کند :
نفسِ عمیق
عمیق تر
وَ می گوید :
حجمِ شش هایِ شما کم شده است .
من اما فقط ,
دلم برای تو تنگ شده است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#248
Posted: 24 Jul 2014 21:14
✯✯✯✯✯
گاهی لجم می گیرد از عاشقانه ها
اصلن سرودن نمی خواهد
یکی هست ,
که ماندن بلد نیست دیگر .
✯✯✯✯✯
سرِ گردنه
لبهای تو ست
وقتی می خواهی
" دوستت دارم " بگویی .
✯✯✯✯✯
روی موهاش گُل می گذارد
نه اینکه زیباتر شود !
گل هم ,
اعتماد به نفس می خواهد .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#249
Posted: 24 Jul 2014 21:17
✯✯✯✯✯
در عین حال که از این شرایط خوش حالم
آه که چقدر دلم برایت می سوزد
تو چقدر از خودت محرومی !
که اگر می توانستی لبهات را ببوسی
محال بود معشوق کسی شوی.
✯✯✯✯✯
رفته ای و،
" من، می خواهم تنها باشم "
با تمام حرف های عاشقانه
معادل شد !
✯✯✯✯✯
ابر
دودِ سیگارِ مردی است
که حرف هایش را می خورد
و بعد فوت می کند
غم که زیاد باشد
باران می بارد
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#250
Posted: 24 Jul 2014 21:20
✯✯✯✯✯
ازه گی در رویای من
کسی بی اجازه پا می گذارد
و هر بار برایم سیگاری آتش می زند
در حالی که دست دیگرش را
دور تو حلقه کرده...
✯✯✯✯✯
تو به هیچکس هنوز
دوستت دارم نگفته ای
اگر نه تا بحال
مرا پیدا می کردی ,
مرا که در صدای تو پنهانم.
✯✯✯✯✯
وقتی مرا به یاد آوَرد
اما به زبان نیآوَرد
به جا نیآوَرد ! ؟
همه چیز روشن بود ,
البته من گذاشتم
به حسابِ یک فراموش کاریِ موقت
با این وجود
آزار دهنده است , فراموشکاری موقت
فکرش را بکن
وسط عاشقی ,
یک فراموش کاریِ موقت .
آه
تازه اگر من
درست حساب کرده باشم !
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟