ارسالها: 2910
#1,111
Posted: 2 May 2014 00:19
ترجمان
سوزش دل را نسیم آه می داند که چیست
آه را قیمت دل آگاه می داند که چیست
آتش دل قصه یی پیچیده دارد ای عزیز
شرح آن را ترجمان آه می داند که چیست
روح دنیا خوار را با پرتو ایمان چه کار
راز وجدان را دل آگاه می داند که چیست
رحمتی کن بر دل من کآتش سوزنده نیز
معنی افسردگی را گاه می داند که چیست
شاید ار ناخوش نماید خاک راهت ای سوار
پای عریان قدر خاک راه می داند که چیست
معنی تسلیم را،خودداری از تسلیم یافت
ورنه جذبه ی کهربا را کاه می داند که چیست
این سر شوریده را تاب کلامی نیز نیست
فر تاج خسروی را شاد می داند که چیست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,112
Posted: 2 May 2014 00:25
بيهودگى
خدا را حاصل من چیست زین بیهوده بودن ها
به جز حسرت کشیدنها و غم بر غم فزودنها
بسم از چشم گریان اشک ناکامی ستردنها
بسم در سوگ یاران نغمه ی ماتم سرودنها
هزاران رنگ و نیرنگ از فلک دیدیم و حیرانیم
که مقصد چیست گردون را ازین بازی نمودنها
از آن خاک مذلت بر سر مسکین فشاندنها
ازین تاج سعادت از سر خاقان ربودنها
تو پنداری عدم را نیست آثار وجود اما
هزاران برتری دارن به بودنها،نبودنها
گریزان شو،گریزان از تملق پیشگان ای گل
که خوارت میکنند آخر ازین بیجا ستودنها
نصیحت از پدر نشنیدم و فرزند مسکین را
ملامت میکنم از این نصیحت ناشنودنها
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,113
Posted: 2 May 2014 00:28
حال اسيران
سینه پر آتش و دل پر خون است
بنگر حال اسیران چون است
فقرم از ثروت قارون بیش است
رنجم از صبر خدا افزون است
کاسه ی چرخ شکسته ست و دریغ
کان هم از طالع ما وارون است
شرمش آید ز شکایت ور نه
حال لیلی بتر از مجنون است
گر سر بنده نوازی داری
وقتش ای جان جهان اکنون است
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,114
Posted: 2 May 2014 00:31
مى شكند
او چو خاموش نشیدند دل من می شکند
ور بگوید سخن،آن را به سخن می شکند
آب در روی من از شرم رخ یار شکست
آب هم ای عجب از طالع من می شکند
بس که گفتم مشکن خاطر مسکین و شکست
گر بگویم سر خود را مشکن،می شکند
بختم آنگونه بلند است که از گوشه ی بام
اگر افتد دگری،گردن من می شکند
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ویرایش شده توسط: ROZAALINDA
ارسالها: 2910
#1,115
Posted: 2 May 2014 00:36
عشقى كه بودوهست
با تو ای جور آشنا،عشقی که ما را بود،هست
وان صفای دل که ارباب وفا را بود،هست
قدر ما را همچو قدر عشق ما نشناختی
لیک شوری کاین دل عشق آشنا را بود،هست
خاک راهت نیست جانا،ورنه بهر چشم ما
همچنان خاصیتی کان توتیا را بود،هست
نقش ما را گر تو از خاطر ستردی باک نیست
آن حقیقت،وان صفا کاین بینوا را بود،هست
من ازو غافل نیارم شد که عشق افتاده ام
ورنه از ما غفلتی،کان دلربا را بود،هست
آن نوازشهای شور افزا که او را بود،نیست
وان جنون عشق و شیدایی که ما را بود،هست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,116
Posted: 2 May 2014 00:39
زندگى تا زندگى
گر نشان زندگی،جنبندگی است
خار در صحرا،سراپا،زندگی است
هم جعل زنده ست و هم پروانه،لیک
فرق ها،از زندگی،تا زندگی است
پرسش روز جزا،بی حاصل است
چون حساب زندگی،با زندگی است
ما ز جام زندگی خون می خوریم
راستی مرگ است این،یا زندگی است؟
گرچه بدنام است بو یحیی ولی
آنکه جان می گیرد،از ما،زندگی است
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,117
Posted: 2 May 2014 13:59
سرافشانم
رها کن،تا ز دامان،گرد هستی را برافشانم
دل خون گشته را،با سر به پای دلبر افشانم
طریق جانفشانی را به سرمستان بیاموزم
شراب شادمانی را،به هشیاران برافشانم
چنان ذوق پر افشانی ست ذرات وجودم را
که گر دیوانه یی بالی بر افشاند،پرافشانم1
ندارم دردی،اما آنچنانم خسته از هستی
که گر دست اجل مویی ز من حواهد،سرافشانم
نمی گویم خطا،اما تغافل هاست در دنیا
که گر دستم رسد،روزی به پای داور افشانم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,118
Posted: 2 May 2014 14:04
آيينه ماه
دوش در آیینه ی مه نقش سیمای تو دیدم
ماه رو روشن تر از هر شب ز رویای تو دیدم
پرتو مه،نغمه ی جو،رقص گل،موسیقی شب
هر چه را دیدم نشاط افزا ز سودای تو دیدم
نور خاصی داشت مه عطری فرحزا داشت صحرا
یا که تصویری ز حسن عالم آرای تو دیدم
اندر آن دنیای زیبایی به هرجا دیده بستم
روی زیبای تو دیدم،روی زیبای تو دیدم
مست رویای تو بودم وندران رویای مستی
خوی ش را افتاده همچون سایه در پای تو دیدم
آمدم سرخوش ز عشق و آرزو در کویت اما
جای خالی بود آوخ آنچه بر جای تو دیدم
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,119
Posted: 2 May 2014 14:10
عطرخنده
شیرین تر و خوشتر ز دهانت،دهنی نیست
در پیرهنی،خوبتر از این،بدنی نیست
عطری ست در آن خنده که در هیچ گلی نه
نوری ست در آن جلوه که در هیچ تنی نیست
چشمان تو می خندد و در خنده ی آن چشم
آنی و جمالی است،که در هر دهنی نیست
شیرینتری از شکر و تردید ندارد
زیباتری از عالم و در این سخنی نیست
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,120
Posted: 2 May 2014 14:18
درمى زند
باز عشقی حلقه بر در می زند
باز دل در سینه ام پر می زند
آهی از دامن لب پر می کشد
اشکی از مژگان تر سر می زند
روی او چون آذری افروخته است
طره اش دامن بر آذر می زند
زیر گیسویش بلورین شانه اش
طعنه ها بر آب کوثر می زند
روح من بر شاهبال عشق او
در بهشت آرزو پر می زند
لشکری از عقل و دین دارم ولی
شاه من بر قلب لشکر می زند
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…