ارسالها: 2910
#1,121
Posted: 2 May 2014 14:57
آه مراببين
ای آرزوی گمشده،آه مرا ببین
در اشک تلخ شمع،نگاه مرا ببین
ای ماه پر فروغ از آن ابر دلسیاه
یکدم بخند و بخت سیاه مرا ببین
ای آفتاب خاوران از اختران چرخ
بستان هزار دیده و ماه مرا ببین
آئینه منظرا چو در آئینه بنگری
این حسرت آفریده نگاه مرا ببین
دانم که تنگدل شده ای از گناه من
اما بیا و عذر گناه مرا ببین
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,122
Posted: 2 May 2014 15:00
غم مخور
گر به تو رنجی رسد از روزگار
خاطر خود رنجه مکن زینهار
شکوه ز کج تابی گردون مکن
با غم بیجا دل خود خون مکن
رامش تن،راحت روح ای عزیز
شکر و مداراست،نه جنگ و ستیز
حادثه گر با تو محابا نکرد
پنجه ی غم هم گرهی وا نکرد
درد درون را به خوشی جبر کن1
تند مشو،غصه مخور،صبر کن
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,123
Posted: 2 May 2014 15:04
كجابوده اي امشب
دیر آمدی ای مه به کجا بوده ای امشب
خوش باش که دور از بر ما بوده ای امشب
بیزار شدم من ز خود ای شوخ چو دیدم
بیزار ز ارباب وفا بوده ای امشب
از محفل ما شور و صفا رفت و تو ای گل
در جای دگر،باغ صفا بوده ای امشب
سر تا قدم آراسته از شوق و نشاطی
پیداست که پر شور و نوا بوده ای امشب
خورشید صفت وقت سحر آمدی اما
کس از تو نپرسد که کجا بوده ای امشب
باز آ که جمال تو خطا پوش تو گردد
ور خود همه دنیای خطا بوده ای امشب
مستانه چو پوزش طلبد چشم تو غم نیست
از ما اگر ای ماه جدا بوده ای امشب
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,124
Posted: 2 May 2014 15:07
نيست
نیست ره بر سر کوی تو ز خوی تو مرا
می کشد،می کشد آخر غم روی تو مرا
طعنه بر موی سپیدم زنی ای مه چه کنم
که کشد موی سیاه تو به سوی تو مرا
حسرت اینست که جا داده مرا دست فلک
به کنار تو و ره نیست به کوی تو مرا
بوسه بر چهره ی پر چین من ای دوست مزن
که خجل می کند آئینه ی روی تو مرا
به جنایت،به عنایت،به جهنم،به بهشت
به کجا می کشد ای گل،به چه بوی تو مرا
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,125
Posted: 2 May 2014 15:09
كوى صلح
آرزو دارم که در آغوش ناز آرم تو را
جان من،مانند عمر رفته،باز آرم تو را
پای نازت،گر به قهر،از کلبه ی ما دور کرد
من به کوی صلح،با دست نیاز آرم تو را
پیر و بیمارم،ولی در آرزوی دیدنت
سخت جانی می کنم،چندان که باز آرم تو را
سازگاری ها نمایم،گوشمالی ها برم
تا دمی،ای چنگ بی قانون،به ساز آرم تو را
تا تو را در خاطر آید،ز آنچه با ما کرده ای
نامه ها و عکس های دلنواز آرم تو را
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,126
Posted: 2 May 2014 15:11
پندار
همی گفتم آن روزگاران که من
سرافرازی آرم به هر انجمن
چو دریای فکر من آید به جوش
سخن گستران چشم گردند و گوش
که چون من جوانی خردمند نیست
به دهر اندرم مثل و مانند نیست
ادب تا ابد سرفرازد به من
سخن تا قیامت بنازد به من
* * *
دریغا که گشتم به هر کشوری
ندیدم ز خود نابسامانتری
نه این تیغ را جوهری یافتم
نه از خویش نادانتری یافتم
گریزم همه عمر از آن انجمن
که روزی در آن گفته باشم سخن
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,127
Posted: 2 May 2014 15:13
ياددوشين
آشفته می گذارم،امشب بسترم را
تا در برش بماند،آثار پیکر او
این نکهت روان بخش،از چین طره ی اوست
وان پیچ و تاب زیباست،از جسم دلبر او
با من شبی به سر برد،آن ماه و دلنشین ساخت
بالین و بسترم را،جسم معطر او
گلگونه ی لب اوست،بر گونه و لب من
بادا همیشه شیرین،کامم ز شکـَّر او
رخسار خود نشویم،اندام خود نپوشم
تا در برم بماند،آثاری از بر او
در را به رویم ای دوست،مگشای از آنکه ترسم
از من کرانه گیرد،رویای منظر او
هر ذره از وجودم،رقصی کند به یادش
گویی هزار مستی،خیزد ز ساغر او
بس خاطرات شیرین،دارم ازو به خاطر
تا خود چه مانده باشد،از من به خاطر او
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,128
Posted: 2 May 2014 15:15
شيرين دهن
خوش خنده و خوش بوسه و شیرین دهنی تو
ای طایر قدسی،ز کدامین چمنی تو
ای آیت زیبایی و مجموعه ی خوبی
طاووس بهشتی و غزال ختنی تو
سوگند به دندان و لبت،کز لب و دندان
غارتگر هوش من و صد انجمنی تو
یک لحظه برون آی از آن خانه ی تاریک
تا خلق ببیند،چه روشن بدنی تو
منظور جهان گشتی و محبوب دل من
زان روی که روشن دل و پاکیزه تنی تو
یک بوسه ی شیرین صله ی شعر به من ده
تا خلق بگویند که شیرین سخنی تو
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,129
Posted: 2 May 2014 15:17
شوق ديدن ها
نفس در سینه می لرزد ز دست دل تپیدن ها
نگه در دیده می رقصد ز شور دیدن ها
شب وصل است و دارم آرزوها بهر دیدارش
هزاران دیده می خواهم من امشب بهر دیدن ها
سرشک شوق بر مژگان گره خوردست و می لرزد
که لطف دیگری دارد به پای او چکیدن ها
بیا ای فتنه تا بر هم زنی آسایش ما را
که دل را نیست آرامی ز بیم آرمیدن ها
زییان پیرهن سهل است اگر سودی دهد اما
نه هر کس می شود یوسف ز پیراهن دریدن ها
مبادا منتی یا رب نصیب جان محرومم
که می لرزد تنم ز اندیشه ی منت کشیدن ها
نصیب کام آتش گشت و زو خونین نشد پائی
که غافل بود خار ما ز آئین خلیدن ها
چو کوهی از گرانباری زمین گیرم درین وادی
خوش آن در کوه و در صحرا به سر مستی دویدن ها
به دل بس خاطراتم هست از هم صحبتان اما
نه خشنودم ز گفتن ها،نه خرسند از شنیدن ها
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…
ارسالها: 2910
#1,130
Posted: 2 May 2014 15:19
شيرين دهن
خوش خنده و خوش بوسه و شیرین دهنی تو
ای طایر قدسی،ز کدامین چمنی تو
ای آیت زیبایی و مجموعه ی خوبی
طاووس بهشتی و غزال ختنی تو
سوگند به دندان و لبت،کز لب و دندان
غارتگر هوش من و صد انجمنی تو
یک لحظه برون آی از آن خانه ی تاریک
تا خلق ببیند،چه روشن بدنی تو
منظور جهان گشتی و محبوب دل من
زان روی که روشن دل و پاکیزه تنی تو
یک بوسه ی شیرین صله ی شعر به من ده
تا خلق بگویند که شیرین سخنی تو
دوست داشتن یعنی
وقتی میــــدونه…
رو چیزی حساسی…
یا از کاری بدت میـــاد…
حواسش هست که ناراحتت نکنه…