ارسالها: 14491
#121
Posted: 17 Sep 2013 21:04
خیابان های پایین شهر
ساعت به وقت نیمه شب در برفــــــــــــ وبورانی...
او مانده بود و چادرخیـــــــــس و خیـابانــــــــــی...
بادی وزید و سرفــــــــه های خســته اش را برد...
"تب" کرده بود آنشب به همراهش"زمـــستانی"...
زن گوشه ای از آن خیابان های پایین شــــــــهر...
در پایتخـــــــــــــــــــــت ِ کشوری با نام "ایرانی"...
از بس زمین خورد آرزوهایــــــش ترکــــــــ برداشت
او مانده بود و عده ای گرگِــــــــــــ بیابانـــــــــــی...
جیبــــــــــــــش پراز باران و برف و خستگی ها بود
سطل زباله میکشیـــــــــــــــــــد او را به مهمانی... !
با بسته ای "کپسول سرمــــــــــاخورده" یِ فاسد !
آنشب زنی هم زد خـــــــــــــــودش را توی لیوانی...
یخ بسته بود او آرزوهـــــــــــــــــایش و می لرزید....
در حسرت پوشیدن یک دست بارانـــــــــــــــــی....
بر جثه ی باریـکِـــــــــــــــــــ او باران لگد میـــــــزد...
پس داده بود آن شب به دنیــــــــــا زن چه تاوانی؟
تنــــــــــــــها گناهش عاشقِ"مردی" شدن بود و...
مردی که تکیـــــــــــــــــــه داده بر دیوار زندانی...!
مردی که توی دود سیگــــــــــــــارخودش گم شد...
حتی به دست زن نداد او لقـــــــــــــــمه ی نانی....
زن با سه تـــــــــــــــار بی کسی هایش نُتی را زد..
سمفــــــــــــــــونی غم را به پاکرد او چه پنهانی...
او زیر سایه روشن مهتاب خوابـــــــــــــــــــش برد...
شد یک زن ِ دیگر به پای "مـــــــــــــــــرد" قربانی.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#122
Posted: 18 Sep 2013 13:51
من یک زنم
من به اصرار غزلهایم تورا خط میزنم
بی صدا بی تیشه امشب از دلت دل میکنم
آنقدر در چشم مردم چشم تو چرخید تا
شد فراموشت همان که عاشقش بودی منم
با تمام طعنه های تلخ تو حس میکنم...
تاروپودی از حقارت دارد این پیراهنم
مانده ام توی اتاقی که تو تعیین کرده ای
با همان زخم زبان هایی که دائم برتنم....
در اتاقی که برایم خاطرات خوب داشت...
جشن عقد و در لباس عاشقی رقصیدنم
قفلی از بی اعتمادی میزدی هرشب به در
تا بفهمانی به من معنی غیرت یا جنم...!
*
سیلی از او خورده بودم باورش هم سخت بود
باهمان دستی که می انداخت دور گردنم....!
دائما مثل عروسک با دلم تا میکند
یک نفر باید بفهماند به او من یک "زنم"
دیگر از ذهن تمام خاطراتم برده ام...
اسم مردی را که من مردانه تر خط میزنم...!
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#123
Posted: 18 Sep 2013 13:54
ادمک خسته
ای آدمکِ خسته یِ تو آغوشم...
تابوتِ تکیه داده روی ِدوشم...
سردیّ ِ نفسهات مرا باران کرد...
آنقدر که سردم شده غم میپوشم...
بدجورهوای این حوالی سرد است...
در سردی چشمان تو هی میجوشم...!
من دور زدم عقربه ها را امشب...
شاید بشود مرگ تورا بفروشم...
هی شعر شدی لحظه آخر اما ...
خواندی غزل خدافظی! در گوشم...
تکرار شو! توی امشب تاریکم ...
چشمک بزن! ای ستاره ی خاموشم...
من مزرعه ی تشنه به باران بودم.
بعداز تو فقط اشک غزل مینوشم...
پایان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 6368
#124
Posted: 20 Sep 2013 12:16
سها حیدری .............بیوگرافی ندارد .
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#125
Posted: 20 Sep 2013 12:17
با چای اگر قند نباشد ، دهنت هست
با چای اگر قند نباشد ، دهنت هست
در محفل عشاق تو نقل سخنت هست
باید که مرا سخت برانی ز بهشتت
در من چقدر وسوسه ی عطر تنت هست
عشقم ، چقدر شعر به چشمان تو آمد
دیوانِ غزل ، شمس کسی با بدنت هست ؟!
من کور شوم از غم عشقت که بدانی
کنعان –چه تو باشی چه نباشی – وطنت هست
رفتی و دگر یاد نداری که نگاهی
سرشار ز اندوه که با پیرهنت هست
یعقوب منم یوسف خوبم که تو باشی
هر لحظه مرا رایحه ی آمدنت هست
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#126
Posted: 20 Sep 2013 12:18
چو زنده ای که دلش گور را نمی فهمد
چو زنده ای که دلش گور را نمی فهمد
نهنگ عاشق تو تور را نمی فهمد
نگو که بوی تو آمد به شهر برگردم
که بوی پیرهنت کور را نمی فهمد
کسی که زخم نخورده به دست شیرینش
به بیستون دلش شور را نمی فهمد
تو می کشی نفسی را که عاشقت بوده
اگر چه دار تو منصور را نمی فهمد
اگرچه در خط انگشتری سلیمان است
ولی زبان دل مور را نمی فهمد
قسم به زخمه که که بویی نبرده از غم من
کسی که ناله ی سنتور را نمی فهمد
به پای رفتن مردی همیشه دلگیرم
قطار شهر شما دور را نمی فهمد
غرور زن همه ی ثروتش در این دنیاست
چه حیف او من مغرور را نمی فهمد
چقدر شعر نوشتم برای مردی که
نگاه عاشق مزبور را نمی فهمد
منم سهای تو ، هر چند آسمان شما
سها ، ستاره ی کم نور را نمی فهمد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#127
Posted: 20 Sep 2013 12:19
تا دور شوی حیله و ترفند که داری
تا دور شوی حیله و ترفند که داری
با کثرت غم میل به لبخند که داری
با چای خودت قند نداری که بدانی
در خانه ی خود زن که نه ! هم بند که داری
باید بروی منتظرت ماند نباتت
تو قند نداری ، مرض قند که داری
باید بروی خانه ی ما عشق ندارد
با دست نزن مرد ، کمربند که داری
باید بروی مرد سفر عشق ندارد
در خا نه ی من عشق به فرزند که داری
شاید که کسی چشم بدش ... چشم حسودش ...
ای چشمِ بدِ لعنتی اسپند که داری
با من که غریبی ، چقدر اشک بریزم
ای مرد نرو عشق نه ! پیوند که داری
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#128
Posted: 20 Sep 2013 12:30
عشق را با عشق دارم پاسداری می کنم
عشق را با عشق دارم پاسداری می کنم
گل تو باشی لاله رویم ، باغداری می کنم
ابن ملجم می شوی شاید مرادم می دهی
زخم بر دل می زنی من پایداری می کنم
مثل آن شاهم که با بیماری ام هم بسترم
وقت مرگم با مصیبت تاجداری می کنم
من که با سیلی کمی سرخم شما هم راحتی
مردِ من دارم برایت رازداری می کنم
گاه بر سر می زنم گاهی به قلبم می زند !
دوستانم ! در فراقش داغداری می کنم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#129
Posted: 20 Sep 2013 12:42
سمانه هروی
تارخ تولد : ۲۹ بهمن ماه سال ۱۳۶۲
شهر : کردکوی
رشته ی تحصیلی : مهندسی سخت افزار
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#130
Posted: 20 Sep 2013 12:44
رفتی
رفتي, نديده اي ,يك بار, آي من
بايد, كه سر كنم ,بي تو, واي من
بايد ,كه سر كنم ,عشق _,محال را
بايد ,كه بگذري ,از ,انتهاي من
دل, بي پناه شد ,از محنت و خيال
وقتي ,كسي ,گذاشتي ,تو به جاي من
وقتي , تمام خودم را ,شكسته اي
چيزي نمانده جز, خرده ريز هاي من
صد آينه شدم ,وقتي شكستي ام
بايد ,كه سركنند, با تكه هاي من
ديدي ,كه عاقبت, ليلي ,زمين خورد
اين بوده طالعش, آيا ,خداي من؟
شاعر شكست خورد از مكر سرنوشت
شايد ,تو هم , بسرايي ,براي من
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...