ارسالها: 6368
#391
Posted: 1 Nov 2013 21:22
مریم انصاری فرد
متولد ۱۰ فروردین ۱۳۷۱
بیوگرافی دیگری ندارد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#392
Posted: 1 Nov 2013 21:24
اندوه درامم
تاثیر پذیرفته از اندوه درامم
تو ساکت و من منتظر ختم کلامم
بیننده ی در آن طرف پرده زمین گیر
یا شخصیت اصلی این فیلم، کدامم؟؟؟
معجون بقا،سحر دعا،قصه و تمثیل
جذب سخن پخش شده بین عوامم
ایمان به تو آورده ام اما چه کنم حیف!
دور از تو سه بار است در انکار مدامم
دلگیر نشو از من هرجایی شب گرد!
مجبورم و محتاج به این کار حرامم
تا خانه سیاه است و فروغت به دلم نیست
بی چون و چرا دردکش زخم جذامم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#393
Posted: 1 Nov 2013 21:24
سر دردهای مزمنم!
بیزارم از تو، از خودم، از دود سیگارت
از قصّه ی تکراری و معلوم هر بارت
با اینکه می بینی چقدر افسرده ام اما
نادیده می گیری مرا در عمق افکارت
باید ، نبایدهای بیرحمانه می سازی
وقتی که می آیی به خانه از سر کارت
ایراد می گیری مدام از مزّه ی قهوه
یا تلخی جا مانده اش بر روی شلوارت
تبعید کن روح مرا هرجا که می خواهی
دیگر نمی ترسد دلم از دست هشدارت
این روزها حرفی نمانده بینمان غیر از
سردرد های مزمنم با دود سیگارت
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#394
Posted: 1 Nov 2013 21:25
رنگین کمان
هزار و یک شب شرجی گذشت و قهرمان بودی
شکوه شهرزاد قصه گو در داستان بودی
نگاهم رنگ خواهش داشت کودک وار، بی وقفه
برای سینه ی پر اضطرابم آشیان بودی
شدم قدیسه ای منقوش بر درب کلیساها
دو بال از شانه هایم رشد کرد و آسمان بودی
صدای داس در نیزارها آن لحظه می پیچید
که معنای بلوغ ساقه های نوجوان بودی
طبیعت سهم خود را می گرفت از معدن چشمم
تو اما جای فیروزه پی رنگین کمان بودی
گلی پژمرده در خاکم، غم تب ریز دارم شمس!
چه می شد در دل رگبرگ هایم جاودان بودی؟
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#395
Posted: 1 Nov 2013 21:25
بیا ای مرد پاییزی و سر بر شانه ام بگذار!
میان خواب و رؤیا طرحی از کابوس می گردم
شبیه لحن بی پروای یک ناقوس می گردم
تو تنها رفته ای بیرون و من در رختخوابی سرد
اسیر اضطراب ساعتی منحوس می گردم
تمام روز و شب کز می کنم در گوشه ی خانه
ولی تا انتهای جاده ی چالوس می گردم
همان وقتی که سهمم از نبودت پختن و جاروست
به همراه خیالت غرق اقیانوس می گردم
بیا ای مرد پاییزی و سر بر شانه ام بگذار
برای خستگی هایت پر طاووس می گردم
صدایت گوشواری شد به گوشم قیمتی ، نایاب
که از برقش درون کوچه بی فانوس می گردم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#396
Posted: 1 Nov 2013 21:26
آیه های حزین!
ای کوه بغض یخ زده مین را خلاصه کن
از ارتفاع پست ، زمین را خلاصه کن
روزی هزار بار به آیینه ات بگو:
سرمشق،آیه های حزین را خلاصه کن
دردی عجیب دامن من را گرفته است
پس لرزه های وهم جنین را خلاصه کن
دارم کلافه می شوم از ازدحام شهر
مفهوم تلخ گوشه نشین را خلاصه کن
تنها شدم درون کلیسای شعرهام
من خسته ام عزیز ، همین را خلاصه کن
نه هیچ کس به غیر تو درکم نمی کند
تعبیر عارفانه یقین را خلاصه کن
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#397
Posted: 1 Nov 2013 21:27
اشراق!
تا روح خسته ام تب اشراق می گرفت
دنیا گلاب تازه ای از باغ می گرفت
مادر به وقت بازی چرخ و فلک مرا
در پارک عاشقانه و مشتاق می گرفت
پر می شد از مصایب پاییز برگه ها
قلب ضعیف و ساده ی هر زاغ می گرفت
کم کم شکست ، هرآنچه به ظاهر بزرگ بود!
همچون خدا که معنی اغراق می گرفت
شب ها زنی که از نفسش رنج می کشید
از من لباس رنگی برّاق می گرفت
یک اسم مستعار و یک امضا تمام وقت
جای مرا به گوشه ی اوراق می گرفت
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#398
Posted: 1 Nov 2013 21:27
در ابتدای جاده ام
چگونه باورت کنم؟ بگو به قلب ساده ام
تویی که روی تختی و منم که ایستاده ام؟
هنوز خیره مانده ام به زردی جوانه ها
به لاله و به لادنی که تازه آب داده ام
به نسخه های بی جواب و قرص های ناتوان
وَ برق گوشواره ی بدون استفاده ام
همیشه آش می پزم ، همیشه شمع می خرم
عریضه ی نخوانده ی هزار امامزاده ام
اگرچه کارِخانه های شهر روی دوشم است
درون خانه ی خودم ضعیف و بی اراده ام
رسیده ای به انتها ، به انتهای این مسیر
وَ من کنار بچه ها در ابتدای جاده ام
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#399
Posted: 1 Nov 2013 21:28
فرعون ترین مرد!
می خواهم آن روزی که یادم می کنی بی نام باشم
فرصت بده حتی به قدر لحظه ای آرام باشم
پرونده ی چشمان بازم در نگاهت چون سیاهست
می بندمش تا قبل از آنکه باعث یک دام باشم
احساس خود را مومیایی می کنم فرعون ترین مرد!
بهتر که در تابوت چندین ساله ی اهرام باشم
بگذار باطعم شراب و تلخی شعرم بکوشم
با واقعیت ها بسازم غرق در اوهام باشم
از بس بیابانگردی و آوارگی در طالعم هست
دیگر نمی خواهم که با طوفان شن همگام باشم
آیینه ها را برندار از روبه رویم حاضرم تا
ایندفعه با رغبت تماشاچی این اعدام باشم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#400
Posted: 1 Nov 2013 21:29
پرنسس!
روی فرش سرخ احساسی که من دارم برقص
نت به نت با ضربه های تند گیتارم برقص
بی بهانه جشن امشب را به پا کن در دلم
خوب و بد فرقی ندارد ، نه...به اصرارم برقص
من پرنسس میشوم در بین دخترهای قصر
تو بشو فرمانروای مست دربارم ، برقص
هم صدا با شور و شوق تازه ی آواز خوان
با شراب زندگی در صحن تالارم برقص
سرزمین عشق چون تسخیر شد با قدرتت
زیر پرچم باز با اندام تبدارم برقص
سمبل رؤیایی یک عشق بی مانند باش
جلوه کن در هستی ام همراه اشعارم برقص
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...