ارسالها: 6368
#461
Posted: 26 Nov 2013 22:02
ابراهیم حسنلو ...................... بیوگرافی ندارد.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#462
Posted: 26 Nov 2013 22:04
ساز غزل
ای شعله! شراری من ودیوانگی ام را
اعجازگری قصه ی پروانگیم را
ای بخت مدد کن که به دریای وجودش
پیوند زنم برکه ی بیگانگیم را
با خرمن این دلشده. ای شعله بیامیز
تا عشق دهد فرصت هم خانگیم را
با پنجه ی تو ساز غزل میزنم ای ناب!
مدیون تو ام دولت مستانگیم را
یک پنجره لبخندترین باش که شاید
آباد کنی وسعت ویرانگیم را
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#463
Posted: 26 Nov 2013 22:05
همیشه ی درد
غروب ، پنجره ای روبرو همیشه ی درد
دوباره حادثه شد زیر ورو همیشه ی درد
سکانس دخترکی بود در حوالی رنج
وچند قوطی کبریت و او همیشه ی درد
آهای مردم کبریت آهای مردم آه
آهای مردم بی چشم و رو همیشه ی درد
کشید دانه ای از آن وباز وبازودریغ
که خشم وزخم وشبی تند خو همیشه ی درد
وصبح و مردم وته مانده هایی از دیشب
و باز خوانی یک آرزو همیشه ی درد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#464
Posted: 26 Nov 2013 22:05
بزرگ مشرقی !بخوان مرا به نام روشنی
بزرگ مشرقی ! بخوان مرا به نام روشنی
که لحظه های شرقی ویقین وحیرت منی
به دوردستی از صدای آفتاب می بری
به شکل ناب معجزه توماورای بودنی
تو طرح کامل بهار وشادی ومحبتی
ازعشق پرده های کشف را کنار می زنی
برای خواندن جهان تو برترین تغزلی
ترانه ی بلند سیب قصه ی نچیدنی
برای پرکشیدنم به ناکجای دیگر است
که پیله های زخم را برای عشق می تنی
توچون گلوی سرخ نی پرازجنون وجذبه ای
نمی ستایمت فقط به رنگ وهیات زنی
به جرعه ای یقین رهاترین پرنده می شوم
ومی رسم به دوردست قله های روشنی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#465
Posted: 26 Nov 2013 22:07
لبخند تورا با اشک گفتیم به آزادی
لبخند تورا با اشک گفتیم به آزادی
ای پنجره ی شرقی ! هنگا مه ی فریادی
فریادی از آن سوی خاموشی وتنهایی
از عمق فراموشی از غربت این وادی
ای عشق ! مرا با تو همراهی دیرینی است
ای شعله! تو با خرمن دیری است که همزادی
گاهی نگرانت خواست تردید،ولی ای عشق
با آرش و فرهادت از پای نیفتادی
پرواز تویی هر چندققنوس ترین باشم
با نام بلند عشق جانی دگرم دادی
تقدیر تو اینجا نیست تقدیر تو زیبایی است
تقدیر تو دریا بودآنروز که می زادی.
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#466
Posted: 26 Nov 2013 22:08
مرا شکوفه ی اردیبهشت باغت کن
تمام وسعت جغرافیای ما لبخند
بهشت خرم تاریخ لحظه ها لبخند
برای پنجره های به سمت حیرانی
دوبال آبی تا اوج روشنا لبخند
و من که وسعت اندوه روزگارانم
سرشک عمر مرا دست بردعا لبخند
مرا شکوفه ی اردیبهشت باغت کن
بهشت من که بخوانم همیشه با لبخند
پلنگ زخمی هستی همیشه می تازد
که لحظه ای نرود دست بر عصا لبخند
چگونه هضم کنم لحظه های غربت را
مگر شکوفه کند مشرق مرا لبخند
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#467
Posted: 26 Nov 2013 22:10
سیب آفتاب
وخواستم که دست درحریم آسمان کنم
شبانه های ماه را به عشق میهمان کنم
به مرگ وزندگی مقدراست. داستان من
که لحظه لحظه خویش رابرای عشق جان کنم
همیشه ی دلم تو باش تا برای زندگی
گلوی لحظه های خویش را ترانه خوان کنم
به شاخسار دوردست آسمان نمی رسم
که عشق را به سمت باغ دوست نردبان کنم
بدون واژه ای از آستانه ی بلند وحی
چگونه عشق را برای زندگی بیان کنم
به دست عشق از خدا به سمت جان کشیدمت
که هرچه در تصورجهان نیاید آن کنم
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ویرایش شده توسط: anything
ارسالها: 6368
#468
Posted: 26 Nov 2013 22:12
آهای درد ...
چه حرفهای آبی وبلند وساده می زنی
همیشه شعله ها به خرمن اراده می زنی
کنار آسمانیان حریر عشق برتنت
شراره ها بدان تن شکوفه داده می زنی
آهای زخم! با تو ام ببین که ایستاده ام
که از سر وفا سری به درد زاده می زنی
چه ساده عاشقت شدم که هیچ باورم نشد
تو هم غریب می شوی تو هم به جاده می زنی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#469
Posted: 26 Nov 2013 22:13
تقديرزيبايي
لبخند تورا با اشک گفتیم به آزادی
ای پنجره ی شرقی ! هنگا مه ی فریادی
فریادی از آن سوی خاموشی وتنهایی
از عمق فراموشی از غربت این وادی
ای عشق ! مرا با تو همراهی دیرینی است
ای شعله! تو با خرمن دیری است که همزادی
گاهی نگرانت خواست تردید،ولی ای عشق
با آرش و فرهادت از پای نیفتادی
پرواز تویی هر چندققنوس ترین باشم
با نام بلند عشق جانی دگرم دادی
تقدیر تو اینجا نیست تقدیر تو زیبایی است
تقدیر تو دریا بودآنروز که می زادی
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
ارسالها: 6368
#470
Posted: 26 Nov 2013 22:14
درنگ
به رنگ می کشم اینجا درنگهایت را
بخوان به نام قلم بوم رنگهایت را
بخوان شهید بلندای شوکران باشم
بخوان به شعله سرخی شرنگهایت را
مگر که کعبه ی عشقی بنا کنی با من
بچین به زمزمه ی عشق سنگهایت را
تو ماه وپنجره وکوچه وهیاهویی
بریز درنفسم ورد رنگ هایت را
بهشت. منظره ی روشنی به شکل شماست
که قاب کرده شب شوخ و شنگ هایت را
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...