انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
شعر و ادبیات
  
صفحه  صفحه 7 از 114:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  113  114  پسین »

غزل سرا شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)


زن

 
ای مژده یِ آغازِ بهاران قَدَمت
ای خشکیِ سوزانِ بیابان عَدَمت

ای روزنه یِ روضه یِ رضوان دِلت
ای قائمِ بر لشکرِ خوبان عَلَمت

تا کی پیِ وصلِ تو دلِ زار کُند ...
... پروازِ غریبانه به گردِ حَرمت

تا کی تو ببخشی و کند باز طلب...
... قانع نشود هیچ گدایی به کَمت

من آمدم از شهرِ فراموشیِ خود
... گفتی که بیا ،آمدم عاشق شَوَمت
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
کمی شبیهِ باد ، در میان شعله های آتشی و ، من شبیه آتشم
چه شاعرانه است، درهجوم بوسه های تو، به آسمان شراره میکشم

گیاه ، قد خمیده میشود به احترام بودنت و من به احترام تو
قیام میکنم ، چرا که در کنار تو همیشه عاشق و همیشه دل خوشم

ستاره ها به برقِ اخگرانِ من به دورِ گردنت اشاره میکنند و بعد
خموش میشوند و شاهدن که من میان آن تن لطیف تو به جوششم

بهانه گیر میشوم ، شبیه رفتنی و من شبیه سوختنم به پای تو
خموش میکنی مرا ، دوباره شعله میکشم ، دوباره تشنه ی نوازشم

تو میروی و من همیشه منتظر به راه باز گشت تو فرو نشته ام
فرو نشسته ام که با نگاه تو دوباره شعله ای به انتظار ها کشم

کمی شبیه باد در میان شعله های آتشی و من شبیه آتشم
پریش میکنی مرا ومیروی و من در امتداد رفتن تو خواهشم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
به حس و حالِ شاعرانه ام قسم که دیدنت خیال بود
به بوسه گاهِ رویِ همچو ماهِ تو رسیدنم محال بود

به آن نگاهِ عاشقانه ات که آسمانِ هشتمم شده
دو چشم تو برای بردنم به اوجِ آسمان ، دو بال بود

سفر به ماه ، در تصورِ بشر، عبورِ از گرانشست
برای من گرانشِ تو مقصدِ نهاییِ کمال بود

میان جذبه یِ تنت، تنم پراز رسیدنِ به انتهاست
در انتهایِ این سفر بهشتِ تو نهایتِ جمال بو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
از اينكه شَست هاي مُشت بسته فحش ميكند نثار من بگو برو‎‎
از اينكه اين زمانه بي بهانه پشت ميكند به كار من بگو برو

از اينكه من به انتظارِ ديدنت غروب ميكنم و تو بدون من
طلوع ميكني به سرزمين سمتِ ديگرِ مدارِ من، بگو برو

از اين كه عاشقانه هاي من براي تو هميشه شرحِ انتظار بود
از اين كه زوزه ميشكد وفا ميانِ شعر هاي هار من ، بگو برو

از آن لبي كه سرخيش مرا به خون ميكشد چه شد نصيب اين دلم
شرابي ُ ، خماريم ببين و با كنايه از كنار من ، بگو برو

خيال كن ستاره هايِ تو ميان طالعِ سياه من نبوده اند
از اينكه باختن فقط شده نصيب و قسمتِ قمارِ من ، بگو برو
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
لاي كتاب سهراب ، يك شعر يادگار
عمري گذشته انگار ، از آخرين بهار

ديگر به ياد من نيست كي عاشقت شدم
تصوير ماتي از ماست در ذهن روزگار

لاي كتاب سهراب نزديك دورها
در قير شب اسيرست اين مرد بي‎ ‎قرار

دشتي پر از غروبست جولانگه دلش
سردر گم خيالست ان اسب بي سوار

لاي كتاب سهراب يك شعر يادگار
چشمم پر از عبور است دستم پر از غبار
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
خزان خزان بي تو ميگذرند نو بهار ها

به هفت سين عید من ببين هجوم سنگ را

حديث اشك ميچكد ز تُنگ يادگارها

نثار سبزه ام شده ز دست مهربان تو

غذاب تا كمر فرو به زير سنگ سارها

كوير ريگ زار من به آتش تو مبتلاست

كه طرف كعبه ام شده طواف لاشه خار ها

زمان به قعر ميبرد قدح بدست عشق را

نميزند پياله اي به جام ما خمار ها

الا غزال من بگو به كودك درون خود

كه من از آن خُتن زدم به ختم خود هوار
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
این شعر را میگذارم و از یاد میروم

زنجیر را میگذارم و آزاد میروم

اینجا دوای این درد ها تنها نگفتن است

این رنج را میگذارم و دلشاد میروم

در این سکوت سیاه رنگ سرد نیمه شب

مهتاب را میگذارم و بر باد میروم

باید گذاشت و در گذشت از آتش درون

مانند عمر آرام بی فریاد میروم

این شعر را میگذارم و از یاد روزگار

با نو عروس بخت سیه ،داماد میروم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
گر آن نگارِ نادیدنی دیده میشد

میزان عشق، با عشق سنجیده میشد

دیگر کسی دچار هوس ها نبود و

معنای عشق ازعشق پرسیده میشد.



گر آن نگارِ نادیدنی دیده میشد

نوری به ظلمَتِ عشق، تابیده میشد

تا نشکند به دست بتی، قلبی عاشق

از بن، بساطِ این شرک ،برچیده میشد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
باران گرفته بود و‎ من از گريه تر بودم

باران گرفته بود و من ,‎ ‎فكر سفر بودم

روزي كه گفتي مدتي از هم جدا باشيم

فهميدم از من خسته اي . من خسته تر بودم

اول قبولش سخت بود و سخت تر هم شد

وقتيكه چندين روز از تو بي خبر بودم

طاقت نياوردم . به هر نحوي كه ممكن بود

دنبال تو گشتم ‎ ‎وليكن , بي ثمر بودم

دلتنگيم شهر بزرگي بود و من آنجا

يك عابر دلخسته و يك دربه در بودم

تنها نشانم از تو يك گوچه ي باريك است

خانه نبودي هر زمان من پشت در بودم

پاسخ نميدادي و حتي گاه گوشي را

خاموش ميكردي ولي من شعله ور بودم

باران گرفته بود و من از گريه تر بود

باران گرفته بود و من فكر سفر بودم
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تشنگي هاي بيابان از سكوت رود هاست
از سكوت ساز خوش آوازه ي داود هاست

همدم آتش شديم و در گلستان سوختيم
اين نتيجه ي خدايي كردن نمرود هاست

سرزمين عشق دست ظالمان افتاده است
قسمت چشمان ما از آتش دل _دود هاست

آه... وقتي عشق بر عالم حكومت ميكند
كعبه هم بت خانه ي تن نازي معبود هاست

آري از ما عاشقان روي خدا برگشته است
چون خدا هم بنده ي بت خانه ي مقصود هاست

ظرف مجنون را شكست و تشنگي در جام ريخت
اين شكستن از سعادتمندي مسعود هاست

مثل مجنون در بيابان هاي سرگردان عشق
دربه در بودن ,نسيب و قسمت مطرود هاست
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 7 از 114:  « پیشین  1  ...  6  7  8  ...  113  114  پسین » 
شعر و ادبیات

غزل سرا شاعران معاصر (لیست شاعران در صفحه نخست)

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA